بررسی و دانلود بررسي رژيم درماني و تغذيه‌ي مناسب در كنترل بيماري اسكيزوفرني و نحوه‌ي برخورد با اين افراد در جامعه

بررسی و دانلود بررسي رژيم درماني و تغذيه‌ي مناسب در كنترل بيماري اسكيزوفرني و نحوه‌ي برخورد با اين افراد در جامعه دارای نکات کلیدی بررسي رژيم درماني و تغذيه‌ي مناسب در كنترل بيماري اسكيزوفرني و نحوه‌ي برخورد با اين افراد در جامعه,سندرم كاپ گرا, رانده شدن به پايين,,فرضيه‌ي سببيت اجتماعي,خانواده‌هاي دوسويه,, خانواده‌هاي مورب,, توهمات سن استيك,, پتانسيل فراخوانده

موضوع پروژه:

بررسي رژيم درماني و تغذيه‌ي مناسب در كنترل بيماري اسكيزوفرني و نحوه‌ي برخورد با اين افراد در جامعه
چكيده:
بيماران اسكيزوفرني، بيماران حاد رواني هستند كه مهم ترين اختلال آن‌ها اختلال در تفكر است. بيماري اسكيزوفرني يك بيماري مغزي حاد است كه در اين تحقيق اين بيماري را هم از لحاظ زيستي- شيميايي مورد بررسي قرار داده ايم و هم از لحاظ عوامل محيطي و بيروني. هدف ما از اين بررسي ارائه راهكارهايي براي كنترل بهتر و بيشتر اين بيماري است. چون اين بيماري درمان قطعي ندارد خواستار اين شديم كه روش هاي مناسب رژيم درماني را در كنار انواع درمان هاي ديگر (دارو درماني، گروه درماني، خانواده درماني، …) اجرا كنيم. براي اين كار با تهيه‌ي پرسش نامه اي اين بيماران را روان سنجي كرديم و ميزان متغيرهاي مختلف را در آنها بررسي كرديم. (كه تعدادي از بيماران اسكيزوفرني بيمارستان رواني سعادت آباد مورد بررسي قرار گرفته اند).
با قرار دادن اين افراد در گروه هاي تغذيه اي خاص خود (با توجه به نوع اسكيزوفرني آن‌ها) مي‎توان در همان مراحل اوليه‌ي بيماري تأثير چشم گيري را مشاهده كرد به طوريكه در بعضي از بيماران كه اسكيزوفرني آن‌ها حاد نبوده است توانسته اند به طور كلي دارو درماني را كنار گذاشته و با رژيم درماني به بهبودي و سلامتي كامل برسند.
تحقيقات نشان مي دهند كه به مسئلة تغذيه‌ي اين افراد توجه خاصي نمي‎شود و با مسئله‌ي تغذيه‌ي اين بيماران مانند ساير افراد عادي برخورد مي‎شود. با توجه به مسئله‌ي كم اشتهايي اين افراد، پزشك بايد بتواند با ايجاد يك رابطه‌ي كاملاً صميمانه بين خود و بيمار، با اين مسئله مبارزه كند و با ارائه‌ي رژيم درماني در كوتاه مدت تاثيرهاي شگرف آن را ببيند و بتواند دنياي واقعي را در ذهن آن‌ها تداعي كند و زندگي واقعي را به آنها نشان دهد. تا اين بيماران بتوانند مانند ساير افراد سالم ديگر زندگي كنند (در دنياي واقعي كه وجود دارد نه دنياي خيالي خود).
به اميد آن روز كه به بيماران رواني توجه بيشتري شود زيرا كه روح آدمي با ارزش‌‌ترين چيز موجود در اين دنياست.
واژه هاي كليدي: سندرم كاپ گرا، رانده شدن به پايين، فرضيه‌ي سببيت اجتماعي، خانواده‌هاي دوسويه، خانواده‌هاي مورب، توهمات سن استيك، پتانسيل فراخوانده


فهرست مطالب
عنوان صفحه
چكيده
مقدمه 1

فصل اول
اسكيزوفرني 3
تاريخچه‌ي اسكيزوفرني 4
همه گيري شناسي 6
سن و جنس 6
فصلي بودن تولد 7
توزيع جغرافيايي 7
ميزان توليد مثل 7
بيماري جسمي 8
خودكشي در بيماران اسكيزوفرني 8
مصرف و سوء مصرف توأم مواد 8
تراكم جمعيت 9
ملاحظات فرهنگي اجتماعي- اقتصادي 9
بي خانماني در اين بيماران 10
سبب شناسي 10
مدل استرس- دياترز 11

فصل دوم
عوامل زيست شناختي 13
صرع پارسيل مركب Epilepsy (Complex Partial) 21
پتانسيل هاي فراخوانده (Evoked Potentiaks) 21
اختلال حركت چشم 22
توارث 23
عوامل رواني اجتماعي 24
وابستگي مضاعف (duble bind) 27
گسستگي (schism) و خانواده هاي مورب (skewed) 27
خانواده هاي دوسويه كاذب- شبه خصمانه 27

فصل سوم
انواع اسكيزوفرني 29
اسكيزوفرني ساده 29
هبه فرني 30
اسكيزوفرني كاتاتوني 30
اسكيزوفرني پارانوئيد 30
اسكيزوفرني شبه نوروزي (پسودونوروتيك) 31
كاتاتوني دوره اي 31
پارافرني ديررس 32
تشخيص 32
انواع در DSM-IV 32
ويژگي هاي باليني 42
علائم و نشانه هاي پيش از بيماري 42
معاينه وضعيت رواني 43
يافته هاي عصبي 47
آزمون هاي روانشناختي 48

فصل چهارم
تشخيص افتراقي 51
اختلالات ثانوي و ناشي از مواد 51
تمارض و اختلالات ساختگي 51
اختلالات خلقي 52
اختلالات شخصيتي 52
اختلالات اسكيزوافكتيو 52
ارتباط بين افسردگي و اسكيزوفرني 53
سير و پيش آگهي 53
كناره گيري 54
اختلال جريان فكر 55
تغييرات عاطفي 56
آشفتگيهاي رفتاري و اعمال حركتي 57
تشكيل هذيان و وضعيت پارانوئيدي 58
اختلالهاي ادراكي 59
درمان 60

فصل پنجم
سندرم كاپ گرا 71
سبب شناسي اسكيزوفرني 71
تأثير عوامل ارثي و محيطي در اسكيزوفرني 71
ساختمان بدني 73
عوامل مربوط به غده هاي مترشح داخلي و سوخت و ساز 73
مكانيسم دوپامينرژيك در اسكيزوفرني 74
رابطة كودك- مادر يا كودك- والدين در سالهاي اول 75
طبقة اجتماعي 76
عوامل خارجي 76
عوامل اجتماعي و محيطي 76
استرس هاي مقارن و تاثيرهاي خانواده 77
همگوني و ناهمگوني در اسكيزوفرني 78
تشخيص 79
تشخيص افتراقي حالتهاي پارانوئيد 80
پيش آگهي 81

فصل ششم
درمان اسكيزوفرني 84
اقدامات عمومي 84
روشهاي درماني فيزيكي 84
اختلالات 87
اسكيزوفرني 1 88
علائم 89
علائم منفي 89
علائم مثبت 90
علت بيماري جنون جواني (اسكيزوفرني) 90
جنون جواني 90
چه وقت به دنبال پزشك برويم؟ 90
تشخيص 91
درمان 91
داروهاي ضدجنون (ننورولپتيك) 91
مهارت هاي سازگاري 92
گروه هاي حمايتي 92
ماهيت اسكيزوفرني و انواع آن 92
فرضيه ها (تئوري ها) 93
اهداف رژيم درماني در بيماران اسكيزوفرني 94
گروه هاي High Histamine 95
گروه Low Histamine 95
گروه Pyrroluria 95
پرسشنامه 110
نتيجه 113
منابع 114

مقدمه:
جنگ و اثرات ناشي از آن همواره انسان را تهديد كرده است. به طوريكه پس از گذشت سال‌هاي متمادي از جنگ ها اثرات سوء آن هنوز در بيماران رواني ديده مي‎شود كه نه تنها زندگي خود اين بيماران بلكه زندگي اطرافيان آن‌ها را هم مختل ساخته است. از آن جا كه روح آدمي با ارزش ترين چيز است، با گذشت زمان و هر چه قدر كه به سمت جلو پيش مي رويم و با پيشرفتهاي روز افزون و توجه بيشتر به دنياي ماشين آلات روبرو مي شويم ناخودآگاه روح و روان خود را فراموش مي كنيم كه به دنبال آن اختلالات رواني افزايش مي يابند و در آينده اي نزديك كه علم و صنعت نهايت پيشرفت خود را كردند علوم انساني بخصوص علم روانشناسي در دنيا بيشتر مطرح خواهند شد. زيرا انسان متوجه روح خسته و شكست خورده‌ي خود مي‎شود.
موضوع تحقيق من در مورد بيماران اسكيزوفرني و كنترل اين بيماري با رژيم غذايي مناسب است. اين بيماران اغلب مشاغل و كارهاي خود را از دست مي دهند و ارگان يا سازماني كه به طور جدي از آن‌ها حمايت كند وجود ندارد و اكثر اين افراد بي خانماني را تجربه مي‌كنند و آن مي‎شود كه ما اكثر اين افراد را در خيابان ها در حال پرسه زدن مي بينيم. اغلب اين افراد از طرف خانواده، دوستان طرد مي‎شوند كه به دنبالش اعتياد، بزهكاري، افسردگي، خودكشي، ديگركشي، آزار رساندن به ديگران را به همراه دارد. از آن جا كه اين افراد خود را بيمار نمي دانند حاضر به همكاري با پزشك خود در زمينه‌ي دارو درماني نيستند و هر چه قدر كه همكاري آن‌ها با پزشك كم تر شود اين بيماري حادتر خواهد شد ما خواستاريم كه با روشي ساده و كم هزينه كه البته قابل اجرا نيز هست زندگي واقعه اي را به اين بيماران كه اكثراً جوان هستند باز گردانيم.
فصل اول

اسكيزوفرني
اصطلاح اسكيزوفرني، در تمام گروههاي سني، آن دسته از بيماريها را شامل مي‎شود كه از همان ابتدا با اختلالهاي اساسي در شخصيت، تفكر، زندگي هيجاني، رفتار، علاقه‌منديها و ارتباط با ديگران مشخص مي‎شود.
اسكيزوفرني گرايشي به كناره گيري از محيط و گسيختگي دروني در تفكر، احساس و رفتار در شخص مبتلا ايجاد مي‌كند كه منتج به ناهماهنگي بين حالت عاطفي و افكار و رفتار بيمار مي‎شود. همچنين گرايشي به تشكيل تداعيهاي ويژه در تفكر و تمايلي به برون فكني هاي مرضي به وجود مي‎آيد.
تجزية اعمال رواني در اسكيزوفرني ذره اي است و با نوع تجزية توده اي كه در هيستري و شخصيتهاي چندگانه ديده مي‎شود كاملاً متفاوت مي‎باشد.
توصيف باليني اسكيزوفرني تحت عنوانهاي زير سهولت بيشتري فراهم مي‌كند:
1- كناره گيري
2- تجزيه و انفكاك:
الف) اختلال فكر
ب) انفكاك عاطفي
ج) انفكاك رفتاري
1- حالت پارانوئيد
2- ناهنجاريهاي ادراكي
در پنج ساله گذشته پيشرفت هاي عمده در فهم اسكيزوفرني در سه زمينه اساسي حاصل شده است. اولاً، پيشرفت هاي روش هاي تصويرگيري از مغز، مخصوصاً‌ تصويرگيري بارزونانس مغناطيسي (M R I )، و پالايش روش هاي نوروپاتولوژيك موجب تمركز علاقه بر سيستم ليمبيك به عنوان محل فيزيوپاتولوژي اساسي اسكيزوفرني گرديده است. نواحي مورد توجه خاص مشتملند بر آميگدال، هيپوكامپ و شكنج پاراهيپوكامپي. تمركز بر اين نواحي مغز موجب بي توجهي به نواحي ديگر مغز نيست بلكه موجب بوجود آمدن فزاينده فرضيه‌هائي مي شود كه با گسترش معلومات پايه در مورد اسكيزوفرني قابل سنجش است. ثانياً‌ پس از معرفي كلوزاپين (Clozaril)، يك داروي ضد جنون آتيپيك با حداقل اثرات جانبي عصبي، پژوهش‌هاي فراوان در مورد ساير ضد جنون‌هاي آتيپيك، بخصوص ريسپريدون و رموكسي پرايد به عمل آمده است. اين داروهاي آتيپيك و داروهاي ديگر كه در نيمه دوم دهه 1990 معرفي خواهند شد مي‌توانند در كاهش علائم منفي اسكيزوفرني موثر و با بروز اثرات نامطلوب نورولوژيك معدودتري همراه باشند. ثانياً، با بهبود درمان‌هاي داروئي و شناخته شدن وسيع تر اساس زيست شناختي اسكيزوفزني، از جمله عوامل رواني- اجتماعي موثر بر اسكيزوفرني، از جمله عوامل موثر بر شروع، و نتايج درماني پديد مي‌آيد.

تاريخچه اسكيزوفرني
تاريخچه روانپزشكان و نورولوژيست‌هائي كه در مورد اسكيزوفرني قلم‌زده و نظريه‌پردازي كرده‌اند، همانند تاريخچه خود راونپزشكي است. ابعاد اين مساله باليني هميشه توجه صاحب نظران بزرگ را در سراسر تاريخ اين رشته بخود جلب كرده است اميل كرپلين و يوگين بلولر دو شخصيت كليدي در تاريخ اسكيزوفرني هستند. بنديك مورل (Emil Kraepelin) (جنون زودرس) را براي بيماراني كه بيماري مهجر به زوال عقل آنان در دوره نوجواني شروع شده بود بكار برد؛ كارل كالبام (Karl Kahlbaum) (1899- 1828) علائم كاتاتوني را شرح داد، و اوالدهكر (Ewald Hecker) (1909- 1843) رفتار بي نهايت غريب هبه فرنيك را توصيف نمود.
اميل كرپلين: اميل كرپلين اصطلاح مورل را به dementia precox لاتينيزه كرد، اصطلاحي كه برفرآيند شناختي مشخص (دمانس) و شروع زودرس (پره كوز) تاكيد داشت، چيزي كه مشخصه اختلال است. كرپلين بيماران مبتلا به دمانس پره كوز را از بيماراني كه مبتلا به جنون منيك- دپرسيو يا پارانو يا طبقه بندي مي شدند تفكيك كرد. بيماران مبتلا به دمانس پره كوز با سير طولاني و رو به تباهي و علائم باليني شايع هذيان ها و توهمات مشخص مي شدند. نظر كرپلين در مورد سير اسكيزوفرني از نظر سير رو به تباهي حتمي سوءتعبير شده است، چون وي اعلام نمود كه تقريباً 4 درصد بيماران او بهبود كامل و 13 درصد نيز بهبود موقت قابل ملاحظه پيدا كردند. بيماران مبتلا به جنون مينك دپرسيو از مبتلايان به دمانس پره كوز، با توجه به دوره هاي مشخص بيماري كه با فواصل عملكرد بهنجار از هم جدا مي شدند تفكيك مي گرديدند. علائم عمده بيماران مبتلا به پارانويا هذيان‌هاي مستمر گزند و آسيب بود اما سير رو به تباهي دمانس پره كوز يا علائم متناوب جنون مينك دپرسيو را نداشت.
يوگين بلولر: يوگين بلولراصطلاح «اسكيزوفرني» (schizophrenia) را ابداع كرد واين اصطلاح در منابع علمي جانشين «دمانس پره كوز» گرديد. به نظر بلولر اين اصطلاح بر وجود گسستگي بين تفكر، هيجان، و رفتار در بيماران مبتلا تاكيد مي كرد. معهذا، اين اصطلاح با سوءتفاهم گسترده همراه بوده است. بخصوص در نظر عوام كه آن را شخصيت از هم گسسته مي پنداشتند. شخصيت گسسته يا دوپاره (split personality) (كه امروزه اختلال هويت تجزيه اي ناميده مي شود)، اختلالي كاملاً متفاوت است كه در چهارمين چاپ راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني (DSM- IV) با ساير اختلالات تجريه اي طبقه بندي شده است. يك وجه تفكيك عمده كه بلولر بين مفهوم اسكيزوفرني و مفهوم دمانس پره كوز كرپلين قائل شد اين بود كه سير رو به تباهي لزوماً در مفهوم اسكيزوفرني، به گونه اي كه در دمانس پره كوز بود، وجود نداشت. اين گسترش تشخيص احتمالاً به پيدايش حداقل در برابر در ميزان بروز اسكيزوفرني قبل از معرض شد DSM- IV در مقايسه ممالك اروپائي (كه به اصول كرپلين گرايش داشتند) با ايالات متحده (كه از اصول بلولري تبعيت مي كرد) گرديد. از DSM-IVبه بعد سيستم تشخيص گذاري ايالات متحده آشكار به عقايد كرپلين گرايش پيدا كرده است. هر چند اصطلاح «اسكيزفرني» بلولر بر چسب مقبول بين المللي براي اين اختلال باقي مانده است.
چهار «A»: بلولر در توضيح بيشتر نظريه دوپارگي رواني بيماران مبتلا، علائم اساسي (يا اوليه) اسكيزوفرني را شامل اختلال تفكر مشخص با اختلال تداعي، بخصوص شل شدن آن ، توصيف كرد. ساير علائم اساسي عبارت بودند از اختلال عاطفي، اوتيسم، و دوگانگي احساس. به اين ترتيب چهار A بلولر تشكيل يافته از ambivalence, autism, affect, association بلولر همچنين علائم فرعي (يا ثانوي) را تعريف كرد كه مشتمل بوده بر توهمات و هذيان ها، علائمي كه در مفهوم كرپليني اختلال بخش عمده اي را تشكيل مي‌داد.
نظريه پردازان ديگر: آدولف ماير (Adolf Meyer)، هري استك ساليوان (Harry Stack Sullivan)، گابريل لنگفلت (Gabriel Langfeldt) و كورت اشنايدر (Kurt Schneider) نيز سهم عمده اي در فهم بسياري از جنبه هاي اسكيزوفرني داشته اند. ماير، بنيانگذار پسيكوبيولوژي، متعقد بود كه اسكيزوفرني و ساير اختلالات رواني واكنش در مقابل استرس هاي گوناگوني زندگي است و به همين جهت سندرم «واكنش اسكيزوفرنيك» را معرفي نمود. ساليوان، بنيانگذار مكتب روانكاوي بين فردي (interpersonal, psychoanalytic school) روي انزواي اجتماعي به عنوان يك علت و علامت اسكيزوفرني تاكيد نمود. داده هاي ارنست كرچمر(Ernst Kretschmer) اين عقيده را تقويت مي كرد كه اسكيزوفرني در بيماراني كه سنخ بدني آستنيك، آتلتيك، و ديسپلازيك دارند بيشتر از مستعد اختلالات دو قطبي هستند، مشاهده مي شود. هر چند اين برداشت غير عادي به نظر مي رسد، چندان ناهماهنگ با برداشت سطحي در مورد سنخ بدني افراد بي خانمان نيست.
گابريل لنگفلت: لنگفلت بيماران مبتلا به علائم پسيكوتيك عمده را به دو گروه تقسيم كرد: بيماراني كه مبتلا به اسكيزوفرني واقعي بوده اند و بيماران مبتلا ب جنون اسكيزوفرنيفرم. لنگفلت در توصيف اسكيزوفرني واقعي (true schizophrenia) بر اهميت وجود مسخ شخصيت، اوتيسم، كندي هيجاني، و شروع آهسته و احساس مسخ واقعيت تاكيد كرد. اسكيزوفرني واقعي بعدها در مقالات لنگفلت و پيروان او با نام هاي اسكيزوفرني هسته اي (nuclear schizophrenia) اسكيزوفرني فرآيندي (process schizophrenia) و اسكيزوفرني بهبود ناپذير معرفي شد.
كورت اشنايدر: كورت اشنايدر تعدادي علائم درجه اول تعريف كرد كه خود به هيچوجه آن ها را مختص اسكيزوفرني نمي دانست اما در تشخيص گذاري ارزش قاطع براي آن ها قائل بود (جدول 1-13). اشنايدر اشاره كرد كه اسكيزوفرني را مي توان منحصراً بر اساس علائم درجه دوم يا يك شكل باليني ديگر نيز تشخيص داد. منظور اشنايدر كاربرد بدون انعطاف اين علائم نبود. او به پزشكان هشدار داد كه تشخيص اسكيزوفرني را در بعضي از بيماران كه علائم درجه اول را نشان نمي دهند مي توان گذاشت. متاسفانه اين هشدار غالباً ناديده گرفته مي شود و فقدان اين علائم در مصاحبه اي واحد گاهي قرينه‌اي بر اين كه بيمار مبتلا به اسكيزوفرني نيست تلقي مي شود.
كارل ياسپرز: كارل ياسپرز (Karl Jaspers) يك فيلسوف و روانپزشك بود و سهمي عمده در روانكاوي وجودي داشته است. ياسپرز با پسيكوپاتولوژي با اين عقيده كه چهار چوب مفهومي يا اصول بنيادي در كار نيست برخورد نمود. لذا، ياسپرز در نظريه هاي خود مورد اسكيزوفرني سعي كرد زير مفاهيم سنتي، نظير ذهني و عيني، علت و معلول، واقعيت و خيال، باقي نماند. يك زمينه خاص رشد فلسفه علاقه او به مفهوم هذيان هاي بيمار رواني بود.

همه گيري شناسي
در ايالات متحده شيوع اسكيزوفرني در طول عمر بطور متفاوت بين 1 تا 5/1 درصد گزارش شده است؛ هماهنگ با همين طيف مطالعه همه گيري شناختي منطقه تحت پوشش (ECA) كه زير نظر انستيتو ملي بهداشت رواني (NIMH) به عمل آمد شيوع اسكيزوفرني را 3/1 درصد گزارش نمود. در هر يك سال 025/0 درصد تا 05/0 درصد جمعيت كل (امريكا) براي اسكيزوفرني درمان مي شود. دو سوم اين بيماران درمان شده نيازمند بستري شدن هستند، و عليرغم شدت اين اختلال فقط نيمي از بيماران اسكيزوفرنيك درمان دريافت مي كنند.

سن و جنس
شيوع اسكيزوفرني در مرد و زن برابر است. اما دو جنس در شروع و مسير بيماري تفاوت‌هائي نشان مي دهند. شروع بيماري در مردها زودتر از زن ها است. بيش از دوسوم مردهاي اسكيزفرنيك و فقط يك سوم زن هاي اسكيزوفرنيك قبل از 25 سالگي براي نخستين بار در بيمارستان ر


دانلود مستقیم فایل