اجباري

دریافت تحقیق تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري :موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي | 19895 alis

تحقیق, تشخيص, سهم, متعارفي, تغييرات, اجباري, حسابداري, :موردي, از, مندرهاي, ناشي, از, مقدار, نقصان, سرقفلي, انتقالي

تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري : موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي
چكيده :
اين مقاله پيرامون چگونگي استفاده از متود عطف بماسبق ، بحث هايي را عنوان نموده است اينكه آيا اين متود بكارگرفته مي شود يا خير و به موضوع تغيير اجباري حسابداري نيز پرداخته است و تأثير آن را روي شيوه هاي اندازه گيري و تشخيص مورد بحث و بررسي قرار داده است موضوع ديگر ياد شده اين است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي هستند كه به وسيلة شركت هاي كانادايي اجرا كنندة بخش 3062 روي سرقفلي خريداري شده گزارش شدند .
نتايج مان نشان مي دهد شركت ها براي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي هم زيادتر ارزيابي مي كنند و هم كمتر . ما همچنين نشان مي دهيم كه هيئت هاي بازرسي مستقل و مجزا از لحاظ مالي ، براي فرصت طلبي مديريت ممنوعيت هايي قائل مي‌شوند.
كليد واژه ها :
حسابداري براي سرقفلي ، كاهش يا نقصان در سرقفلي ، هئيت بازرسي ، حاكميت شركت ، تغييرات اجباري حسابداري
در اين مقاله بررسي شده است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها روي موقعيت هاي پذيرش شركت ها تأثير مي گذارد و اگر تأثيري دارد اين تأثير چگونه است .
وقتي شركت ها بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند تا تغيير اجباري حسابداري را بحساب آورند ، موقعيت چگونه است .مهمتر آنكه به بررسي گزارش انگيزه ها و محدوديت هاي توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي مي پردازيم كه به وسيلة شركت هاي كانادايي گزارش شده است .
اين شركت ها از استانداردهاي اصلاح شدة سرقفلي خريداري شده پيروي كردند .
از سال 2002، گرچه استانداردي به طور مشترك تهيه شد و اجرا گرديد SFAS 142 در ايالت متحده ، بخش 3062سازمان كانادايي كتابچة حسابداران صاحب امتياز در كانادا ) اما شركت هاي كانادايي و امريكايي بايد (a) كاهش ارزش سرقفلي را متوقف كنند و (b) تست نقصان دو مرحله اي روي سرقفلي هر سال را در تاريخ معيني در يك روز انجام دهند همچنين در استاندارد ، تأكيد شده شركت ها بايد ضررهاي ناشي از نقصان تشخيص داده نشدة موجود را بصورت اثر انباشتي تغيير در اصل حسابداري تشخيص دهند.
محتواي كتب كانادايي فرصت بي نظيري را فراهم مي كنند تا بررسي كنند آيا چنين موقعيت حسابداري مهم است يا خير .
برعكس SFAS142 ، كه متود اثر انباشتي را ملزم مي سازد ، بخش 3062 تأكيد مي كند كه متود عطف بماسبق براي بحساب آوردن تغيير در سياست حسابداري به كار رود ( يعني پذيرش ، حذف حساب ها باعث باز نگه داشتن عايدي هاي محفوظ مي شود به جاي آنكه درآمد خالص مطرح گردد)
آگاهي از موقعيت هاي گزارش مديران در محتواي تشخيص سهم متعارفي مهم است چون استفاده از متود عطف به ماسبق در سال هاي آينده افزايش خواهد يافت :
درماه مه 2005 ؛SFAS 154 , FASB را صادر كرد . تغييرات حسابداري اصلاحات خطا كه استفاده از متود عطف بماسبق براي به حساب آوردن تغييرات در اصول حسابداري ، براي سال هاي مالي آغازين در 15 دسامبر 2005 يا پس از آن الزامي است .
ما روي پذيرش SFAS142 / بخش 3062 تأكيد مي كنيم و براي اين انتخاب چندين دليل وجود دارد اولاً پيرامون اين موضوع ، بحث و جدال هايي برپاست چون آن جايگاه قابل توجهي را براي تغبير مديريت ، قضاوت و تمايل ( انحراف ) هم در زمان پيدا شدن و هم در دوره هاي آينده به جا مي گذارد و به برآوردهاي غير قابل بررسي ارزش شركت و سرقفلي موجودش نياز دارد .
همچنين SFAS142 ./ بخش 3062 يك محيط مناسب براي تست زمينة فرصت طلبي مديريتي است با توجه به تشخيص اثر انباشتي تغييرات حسابداري اجباري مطابق با متود عطف بماسبق .
ثانياً گرچه تشخيص سهم متعارفي ؛ به مديران فرصت مي دهد تا عايدهاي عملياتي آينده را با به حداكثر رساندن ضرر اوليه حفظ كنند ، اما آنها بايد اثر منفي ضررهاي ناشي از كاهش را روي كيفيت ترازنامه‌اشان و روي انتظارات جريان نقدي آينده شركت كنندگان بازار در نظر بگيرند . بنابراين آشكار نيست كدام يك از انگيزه ها مستولي مي شوند .
ثالثاً تصميمات بر اساس پذيرش استانداردهاي جديد اتخاذ مي شود واحتمالاً بيشتر از يك دورة‌حسابداري را تحت تأثير قرار مي دهند . با ارائه مجموعة‌ثابتي از نقصان هاي موجود روي يك افق محدود و معين ، پذيرش حذف حساب ها مي تواند به صورت شيوه هاي چاره انديشي احتمالي ( بازدارنده ها) براي مديريت عايدي هاي بالقوه آينده مشاهده شود . چون آگاهي (‌ارزيابي بالا ) از ضررناشي از نقصان انتقالي ، جايگاهي را براي ضررهاي ناشي از نقصان ياكاهش سالانة متعاقب مهمتر به جاي مي گذارد ، نهايتاً پذيرش بخش 3062 / SFAS142 ، آستانة كاهش را پايين آورده و تشخيص ضررهاي كاهش بزرگ را امكان پذير مي سازد .
در مقاله اي ، (2006)Weber , Beatty نشان مي دهند كه موقعيت هاي پذيرش SFAS142 به صورت قراردادي و با انگيزه هاي بازاري در خصوص تبادل بين زمان و تشخيص دادن ويژة صورتحساب در آمد در ايالات متحده توأم مي باشند.
اين مقاله حداقل از لحاظ 2 جنبة اصلي با مقالة weber , Beaty فرق مي كند .
اولاً مطالعه ما به بررسي موقعيت هاي پذيرشي پرداخته كه در اين موقعيت ها شركت ها به جاي متود اثر انباشتي ، بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند .
شاهد تحربي و روايتي بيان مي كند كه هر دو متود اجرا ، به طور متفاوت دريافت مي شوند حتي اگر هيچكدام اثري روي عايدهاي بالاي خط نداشته باشند مطابق با نظرية (2003)Karleff ، متود عطف بماسبق ، ميتواند از عهدة خنثي كردن اثر به خوبي برآيد و به رويدادهاي منفي نيز توجه مي كند چون آنها در گذشته مدفون مي شوند در صورتحساب درآمخد ظاهر نمي شوند . واين برعكس متود اثر انباشتي است بنابراين ، بررسي صورتحساب درآمد براي گزارش رويدادهاي منفي مفيد بوده و مزيت هايي به همراه دارد . با توجه به اين ايده (1992)Hoskin , Gujarthi , (1995) Lilien , Haw , Balsam نشان مي دهند كه وقتي موقعيت بين اثرانباشتي و متود عطف بماسبق را بر مي گزينند تا تغييرات حسابداري ، را به حساب آورند ، مديران تمايل دارند تا متود اثر انباشتي راانتخاب كنند واين موقعي است كه اثر تغيير ، افزاينده درآمد است . برعكس ، آنها وقتي متود عطف بماسبق را ترجيح مي دهند كه اثر انباشتي تغيير ، كاهندة درآمد باشد . تشخيص سهم متعارفي نيز براي شركت ها فرصتي را فراهم آورده تا وقتي اثر تغيير را در سياست حسابداري در عايدهاي سه ماهه اشان فاش مي كنند، كمتر به آينده ارتباط داشته باشد . نزديك به 50% شركت هاي نمونه امان تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي را در گزارش هاي عادي هاي سه ماهه اشان حتي ذكر هم نكردند .
ثانياً ، ما به چهارچوب گزارشي جامع تري متكي هستيم تا بزرگي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقال گزارش شده را شرح دهيم .توانايي مديران براي فرصت طلبي كردن حداقل تا حدي به كارآيي اطلاع رساني هيئت بازرسي بستگي دار SFAS142/ بخش 3062 براي سال هاي مالي آغازين در 1 ژانويه 2002 و يا پس از آن بكار رفت . اين دوره با فشارهاي زياد از جانب هيئت هاي بازرسي براي مهار كردن بهتر ميدريت عايدي ها، و كلاهبرداري در صورتحساب مالي و اصلاح استانداردهاي حاكميت شركتي به طور سراسري مطابق با آن هدف توأم مي باشد علاوه بر اين ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، بزرگ بودند.
بنابراين انتظار مي رفت كه تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي در معرض رسيدگي دقيق و جامع هئيت هاي بازرسي قرار بگيرند .
از شركت هاي داراي تناسب بالاتر مديران و رؤساي آگاه به زمينه هاي مالي و مستقل انتظار مي رود كه در گزارش هئيت هاي بازرسي ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي غير عادي پايين تري را ثبت كند.
در اينجا به شركت هاي كانادايي مي پردازيم كه بايد ازمتودهاي عطف بماسبق استفاده كننده متودهايي كه منجر به استفاده از مجموعه انگيزه هاي گزارش دهنده مي شوند، اين انگيزه ها تاحدي متفاوت از ايده هاي weber , Beaty (2006) هستند .آن همچنين فرصتي را براي خدمات ارزنده به اين صنف را فراهم مي كند .اولاً انتظار داريم ، انحراف هدف نسبت مالي تؤام با ضررهاي بزرگتر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي باشد . تحت متود عطف بماسبق ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، سرمايه ها و سهم متعارفي را به طور برابر كاهش مي يابند بدون آنكه درامد خالص تحت تأثير قرار بگيرد ، و اين باعث افزايش و يا بالا بردن ارزش RoA , RoE مي شود .
ابتكار ، انگيزه اي را براي شركت هاي داراي حدي پايين تر از ميانگين RoA , RoE خلق مي كند تا نقصان اوليه را به حداكثر برساند و به اين ترتيب ارزش اين نسبت ها به سمت هنجار صنعت آورده مي شود. اين انگيزه فقط براي شركت هايي مطرح است كه از متود عطف بماسبق استفاده مي كنند چون ضرر انتقالي ، به طور برابر ، سرمايه ها ، سهم متعارفي و درآمد خالص تحت متود اثر انباشتي را كاهش مي دهد به اين ترتيب RoA , RoE نيز كاهش مي يابند. ما همچنين انتظار داريم كه ارزش اختيارات سهام قابل تبديل به پول و نياز به تأمين مالي با ضررهاي پايين تر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي همراه باشد . نهايتاً براي بررسي اينكه آيا استفاده از متود عطف بماسبق در واقع رفتار گزارش دهندة متفاوت را تحريك مي كند‌، ما گزارش عمليات شركت هاي ليست شدة متقاطع در ايالات متحده را باگزارش عمليات شركت هاي ليست شده در بورس سهام تورنتو ( TsX) مقايسه مي كنيم شركت هاي موجود در ليست متقاطع (‌عرضي ) كه ضرر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي را تحت Gaap كانادايي گزارش ميدهند . مسئول ضرر انتقالي درآمد خالص هستند و اين تعهد مطابق با Gaap US است و طبق آن رقمي از عايدهاي ارزيابي شده در نوشته اي براي صورتحساب هاي ماي افشاء مي شود
اينكار به طور بالقوه ، بعضي از مزيت هاي بررسي صورت حساب درآمد را براي تشخيص ضرر انتقلاي ، حذف مي سازد و انگيزه اي براي شركت هاي ليست شدة عرضي جهت ثبت ضررهاي كمتر ناشي از نقصان سرقفلي وانتقالي خلق مي كند تا اختلاف بين درآمد خالص گزارش شده تحت Gaap ايالت متحده و كانادا به حداقل برسد .
اين فرضيه مي تواند فقط در مجموعة قوانين كانادايي تست شودچون شركت هاي ايالات متحده ليست شده در TSX نبايد اصلاحي در زمينة اختلافات اصلي بين Gapp كانادا و ايالات متحده را فراهم كنند.
نتايج تجربي ، ارتباط بين ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقال گزارش شده و انگيزه هاي گزارش دهندة مديران و محدوديت هاي آنها را نشان مي دهند به نظر مي‌رسد اين نتايج را ثبت مي كنند تا انحراف از ميانگين صنعت RoA , RoE به حداقل برسد مثل وقتي كه آنها تغييري را رد CEO تجربه مي كنند نتايج در شركت هايي ثابت هستند كه ضررهاي پايين تري از نقصان انتقالي از ثبت كردند تا از انحراف بيشتر از اهرم ميانگين صنعت جلوگيري شود ، وقتي سودهاي تشخيص داده نشده قابل اندازه اي روي اختيارات سهام اجرايي قابل عرضه وجود داشته باشند و وقتي آنها در ايالت متحده در ليست عرضي باشند، همين موقعيت مطرح است . يافته هايمان نيز نشان مي دهند كه شركت هايي با تناسب بالاتر علم مالي و رؤساي مستقل در گزارش هئيت بازرسان ، ضررهاي پايين تر غير طبيعي از كاهش سرقفلي انتقالي ثبت مي كنند كه با چنين روسايي ثابت است، و به طور مؤثري فرصت طلبي مديريتي را باتوجه به ضررهاي نقصان سرقفلي انتقالي محدود مي كند. آناليز بيشتر نشان مي دهد كه موقعيت هاي گزارش دهندة سرقفلي شركت ها تحت تأثير انگيزه ها قرار مي گيرند تا ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي را تنها وقتي به حداكثر برسانند كه ضرر انتقالي انتظار رود با اين حال ، انگيزها براي به حداقل رساندن ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي تحت تأثيراينكه آيا سرقفلي كل شركت كاهش يافته يا خير قرارنمي گيرند.
بقية مقاله به صورت زير سازماندهي شده است : بخش بعدي اطلاعات زمينه را فراهم مي كند و مروري بر تحقيق قبلي دارد،بخش بعد از آن ، فرضيه هاي تحقيق را فراهم كرده است ، مدل ها و متغيرها در بخش چهارم معرفي شدند .
نتايج نيز در ادامة اين مباحث ارائه شدند و بخش آخر نتيجه گيري از مطالب است
زمينه
حسابداري براي تغييرات حسابداري

 

دانلود تحقیق تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري :موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق مخالفت حضرت علی با بيگاري و كار اجباري | 20418 alis

تحقیق, مخالفت, حضرت, علی, با, بيگاري, و, كار, اجباري,

مخالفت حضرت با بيگاري و كار اجباري
در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السلام مردم كي از اقاليم نزد آن حضرت آمدند و چنين معروض داشتند : در سرزمين ما آثار نهري هست كه گذشت زمان و حوادث روزگار مجراي آن را انباشته و ما را از فوائد آن محروم داشته است و هرگاه حفر آن نهر تجديد شود ، در آبادي اقليم و رونق زندگي ما تأثيري به سزا خواهد داشت . سپس تقاضا كردند كه اميرالمؤمنين عليه السلام به حاكم آن اقليم فرمان دهد تا ايشان را به بيگاري وا دارد و به حفر آن نهر بگمارد.
حضرت علي عليه السلام چون سخن ايشان را شنيد ، نسبت به تجديد حفر نهر ابراز علاقه كرد ، ولي با موضوع بيگاري و كار اجباري ـ با آن كه مورد رضا و موضوع تقاضاي خودشان بود ، موافقت نكرد و نامه اي به اين مضمون براي « قرظهْْ بن كعب » حاكم آن اقليم انشاء فرمود : گروهي از حوزه ي مأموريت تو نزد من آمدند و گفتند كه ايشان را نهري است كه متروك و مطموس شده و اگر ايشان آن را حفر و استخراج نمايند ، سرزمين هايشان آباد خواهد شد و به پرداخت همه ي خراج خود قدرت خواهند يافت و درآمد مسلمين از جانب ايشان فزوني خواهد گرفت . ايشان از من خواهش كردند كه نامه اي براي تو بنگارم تا ايشان را به كاري بگماري و به كندن نهر و تأمين هزينه ي آن مجبور سازي . ليكن من عقيده ندارم كه كسي را به كاري كه دوست ندارد ، وادارم و به بيگاري و كار اجباري بگمارم . بنابر اين ، هركدام از ايشان را كه به طيب خاطر مايل به كار باشد ، به كار بگمار . ولي چون نهر ساخته و پرداخته شود ، متعلق به كساني خواهد بود كه در تجديد آن كار كرده و زحمت كشيده اند ، نه آن كساني كه از كار خودداري كرده اند .
دقت در اين فرمان نشان مي دهد كه اميرالمؤمنين عليه السلام كه مفسر قرآن و مبيّن حقايق اسلام است ، در اين فرمان ، دو اصل مهم از اصول مربوط به كار و پاداش را پايه گذاري كرده كه يكي حق آزادي كار و خودمختاري كارگر است و ديگري تخصيص درآمد و منفعت كار به طبقه ي زحمتكش و مولّد ثروت است. و اين دو اصل از اصول مهم عدالت اقتصادي است كه قرن ها پيش از آن كه فلاسفه اجتماع و نوابغ اقتصاد به آن توجه كنند از طرف اميرالمؤمنين عليه السلام تأسيس شده است .
عزل قاضي
تحقيق و تتبّع در تاريخ قضايي اسلام نشان مي دهد ، كه بازرسي در امور قضاء با دقت كامل به عمل مي آمده و حتي كوچكترين تخلفي از موازين عدالت مورد مؤاخذه قرار مي گرفته است. چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام ابوالاسود دوئلي را در همان نخستين روز كه به منصب قضاء گماشته بود ، معزول كرد و ابوالاسود ، چون فرمان عزل خود را دريافت داشت ، حيران و سراسيمه شد و نزد اميرالمؤمنين عليه السلام شتافت و گفت :
يا اميرالمؤمنين ! علت عزل من چيست ؟ در صورتي كه من ، به خدا قسم ، نه خيانت كرده ام و نه متهم به خيانت شده ام ! اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : تو در دعوي خود صادقي و در انجام وظيفه شرط امانت را رعايت كرده اي . لكن بازرسان به من اطلاع داده اند كه چون متداعيين نزد تو به محاكمه مي آيند ، تو بلندتر از ايشان سخن مي گويي !
قاتلي و مقتولي
رئيس شرطه ي مدينه اجازه گرفت و با گروهي انبوه از مردم كه در پي او بودند ، همگي به محضر قضاء اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شدند و متهمي را كه در قبضه ي چهار نفر از افراد شرطه بود ، به حضور آوردند . هر دو دست متهم آلوده به خون بود و خنجري خون فشان در دست راست داشت و كشته ي به خون آغشته اي به دنبال او روي دوش مردم حمل مي شد و جمعيت انبوه كه هر لحظه رو به فزوني مي رفت ، با بانگ و هياهويي مانند رعد تقاضاي قصاص داشتند . متهم در ميان اين غوغا و در چنگ رجال شرطه ، رنگ چهره را باخته و قوّه ضبط حركات خود را از دست داده بود و مانند برگ بيد در برابر تندباد مي لرزيد .
گزارش رئيس شرطه :
رئيس شرطه در محضر قضاء گزارش خود را اين گونه آغاز كرد : « ما اين مرد مجرم را در نزديكي اين جسد خون آلود در حالي دستگير كرديم كه خنجر خون فشان را در دست داشت و اين پيكر بي جان ، هنوز در ميان خاك و خون دست و پا مي زد و جز اين مجرم كسي در نزديكي آن صحنه نبود. از اين رو ترديد به خود راه نداديم كه همين مجرم بندي كه او را به حضور آورده ايم قاتل است و تحقيقات نيز ثابت ساخته است كه مقتول از طبقه ي متوسط جمعيت بوده و هيچ كس با او سابقه ي خونخواهي و خصومتي نداشته و او به طرف منزل خود رهسپار بوده است و ممكن است كه در طول راه ، ميان او و اين مرد بندي مشاجره اي در گرفته و كار ايشان به اين صورت فجيع پايان يافته باشد .
متهم به جرم خود اعتراف مي كند :
اميرالمؤمنين عليه السلام به بازپرسي از متهم پرداخت و فرمود: « آيا تو اين مرد را كشته اي ؟ » مرد بينوا گفت : « آري » و آن گاه دم از سخن فرو بست و از توضيح بيشتري درباره ي علت و ظروف جرم و كيفيات و حالات نفساني كه در ارتكاب جرم مؤثر بوده خودداري كرد .
حكم اعدام
بديهي است دستگاه قضاء در چنين شرايط و اوضاع ، جز صادر كردن حكم اعدام چاره اي نداشت . زيرا از يك طرف دستهاي خون آلود و خنجر خون فشان متهم و از طرفي پيكر آغشته به خون مقتول و از طرف ديگر گزارش رئيس شرطه و مهم تر از همه اعتراف صريح متهم كليه طرق و ابواب احتمال برائت را بر روي او مسدود ساخته بود.
از اين رو اميرالمؤمنين عليه السلام با آن كه آثار بي گناهي را در چين و شكن هاي جبين متهم مي خواند ، راهي جز صادر كردن آن حكم نمي ديد . خاصه آن كه سيل خروشان جمعيت زواياي مجلس را از فرياد تقاضاي قصاص به اهتزار آورده بود. باري ، اميرالمؤمنين عليه السلام با صادر كردن حكم قصاص ، هياهوي جمعيت انبوه را فرو نشاند . ولي اجراي حكم را به بعد از نماز عصر موكول كرد و فرمود تا متهم را به زندان بردند.
يك پيشامد ناگهاني و برخلاف انتظار :
در اين ميان كه پاسبانان متهم را به طرف زندان مي بردند ، مردي از ميان جمعيت به ايشان شتافت و فرياد زد كه لحظه اي در بردن زنداني درنگ كنيد.
آن گاه فريادكنان نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و گفت : « يا اميرالمؤمنين ! مرتكب جرم ، اين مرد متهم نيست . او بي گناه است و قاتل منم ! » اين پيشامد ناگهاني جمعيت را به اهتزاز درآورد و بانگ تكبير از هر سو بلند شد و چون اندكي غريو مردم فرو نشست ، اميرالمؤمنين عليه السلام آن مرد را نزد خود خواند و از داستان او پرسيد. مرد با كمال صراحت و با لحني كه از اطمينان شخص واثق و آرامش خاطر فرد مؤمن حكايت مي كند ، اعتراف نخستين را تأييد و تأكيد نمود و مسئوليت قتل را بر عهده گرفت . داستان اين دو مرد كه هر دو اعتراف به قتل كرده و خود را در چنان دادگاهي مهيب در معرض حكم قصاص و شستن دست از جان و جهان قرار داده بودند ، بهت و حيرتي سخت در تماشاچيان صحنه ي قضاء به وجود آورده و فكر اين كه كدام يك از آن دو صادق در دعوي و قاتل حقيقي است ، بر ابهام و حيرت جمعيت افزود .
قرار گرفتن در برابر امر واقع :
در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام متهم نخستين را فراخواند و از علت اعتراف كاذب خود به قتل باز پرسيد. مرد گفت : من مردي قصابم و در سراي خود گوسفندي مي كشتم و كارد آلوده به خون گوسفند در دست من بود ، در اين هنگام آواز حزيني از خرابه ي نزديك خانه خود شنيدم و با همين كارد كه در دست داشتم ، به تعجيل بيرون دويدم . چون اين مرد كه قاتل حقيقي است ، صداي پاي مرا شنيد ، از بالاي ديوار پرد و ناپديد شد و من خويش را در كنار اين كشته يافتم . از اين كشته يافتم . از اين رو سخت ترسيدم و از آن جا بيرون دويدم و در همين احوال پاسبانان رسيدند و مرا گرفتند و مردم به صداي بلند مرا قاتل و جاني خواندند و هنگامي كه مرا به محضر قضاء آوردند ، قرائن و امارات بر اثبات مجرميت من چنان فراهم شده بود ، كه فرصت انكار در اختيار من نگذاشت و به ناچار اعتراف كردم و كار خود را به خداي چاره ساز تفويض نمودم .
اميرالمؤمنين عليه السلام به ديده ي استفهام به جانب معترف نگريست و او نيز همه ي اين داستان را تأييد كرد و هنگام آن فرا رسيد كه حكم حق و فرمان عدالت درباره ي قضيه صادر گردد .
قضيه بار ديگر در جريان حكم واقع مي شود:

 

دانلود تحقیق مخالفت حضرت علی با بيگاري و كار اجباري

دریــــافت فایـــل

بررسی و دانلود تحقیق تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري :موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي

بررسی و دانلود تحقیق تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري :موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي دارای نکات کلیدی تحقیق, تشخيص, سهم, متعارفي, تغييرات, اجباري, حسابداري, :موردي, از, مندرهاي, ناشي, از, مقدار, نقصان, سرقفلي, انتقالي

تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري : موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي
چكيده :
اين مقاله پيرامون چگونگي استفاده از متود عطف بماسبق ، بحث هايي را عنوان نموده است اينكه آيا اين متود بكارگرفته مي شود يا خير و به موضوع تغيير اجباري حسابداري نيز پرداخته است و تأثير آن را روي شيوه هاي اندازه گيري و تشخيص مورد بحث و بررسي قرار داده است موضوع ديگر ياد شده اين است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي هستند كه به وسيلة شركت هاي كانادايي اجرا كنندة بخش 3062 روي سرقفلي خريداري شده گزارش شدند .
نتايج مان نشان مي دهد شركت ها براي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي هم زيادتر ارزيابي مي كنند و هم كمتر . ما همچنين نشان مي دهيم كه هيئت هاي بازرسي مستقل و مجزا از لحاظ مالي ، براي فرصت طلبي مديريت ممنوعيت هايي قائل مي‌شوند.
كليد واژه ها :
حسابداري براي سرقفلي ، كاهش يا نقصان در سرقفلي ، هئيت بازرسي ، حاكميت شركت ، تغييرات اجباري حسابداري
در اين مقاله بررسي شده است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها روي موقعيت هاي پذيرش شركت ها تأثير مي گذارد و اگر تأثيري دارد اين تأثير چگونه است .
وقتي شركت ها بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند تا تغيير اجباري حسابداري را بحساب آورند ، موقعيت چگونه است .مهمتر آنكه به بررسي گزارش انگيزه ها و محدوديت هاي توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي مي پردازيم كه به وسيلة شركت هاي كانادايي گزارش شده است .
اين شركت ها از استانداردهاي اصلاح شدة سرقفلي خريداري شده پيروي كردند .
از سال 2002، گرچه استانداردي به طور مشترك تهيه شد و اجرا گرديد SFAS 142 در ايالت متحده ، بخش 3062سازمان كانادايي كتابچة حسابداران صاحب امتياز در كانادا ) اما شركت هاي كانادايي و امريكايي بايد (a) كاهش ارزش سرقفلي را متوقف كنند و (b) تست نقصان دو مرحله اي روي سرقفلي هر سال را در تاريخ معيني در يك روز انجام دهند همچنين در استاندارد ، تأكيد شده شركت ها بايد ضررهاي ناشي از نقصان تشخيص داده نشدة موجود را بصورت اثر انباشتي تغيير در اصل حسابداري تشخيص دهند.
محتواي كتب كانادايي فرصت بي نظيري را فراهم مي كنند تا بررسي كنند آيا چنين موقعيت حسابداري مهم است يا خير .
برعكس SFAS142 ، كه متود اثر انباشتي را ملزم مي سازد ، بخش 3062 تأكيد مي كند كه متود عطف بماسبق براي بحساب آوردن تغيير در سياست حسابداري به كار رود ( يعني پذيرش ، حذف حساب ها باعث باز نگه داشتن عايدي هاي محفوظ مي شود به جاي آنكه درآمد خالص مطرح گردد)
آگاهي از موقعيت هاي گزارش مديران در محتواي تشخيص سهم متعارفي مهم است چون استفاده از متود عطف به ماسبق در سال هاي آينده افزايش خواهد يافت :
درماه مه 2005 ؛SFAS 154 , FASB را صادر كرد . تغييرات حسابداري اصلاحات خطا كه استفاده از متود عطف بماسبق براي به حساب آوردن تغييرات در اصول حسابداري ، براي سال هاي مالي آغازين در 15 دسامبر 2005 يا پس از آن الزامي است .
ما روي پذيرش SFAS142 / بخش 3062 تأكيد مي كنيم و براي اين انتخاب چندين دليل وجود دارد اولاً پيرامون اين موضوع ، بحث و جدال هايي برپاست چون آن جايگاه قابل توجهي را براي تغبير مديريت ، قضاوت و تمايل ( انحراف ) هم در زمان پيدا شدن و هم در دوره هاي آينده به جا مي گذارد و به برآوردهاي غير قابل بررسي ارزش شركت و سرقفلي موجودش نياز دارد .
همچنين SFAS142 ./ بخش 3062 يك محيط مناسب براي تست زمينة فرصت طلبي مديريتي است با توجه به تشخيص اثر انباشتي تغييرات حسابداري اجباري مطابق با متود عطف بماسبق .
ثانياً گرچه تشخيص سهم متعارفي ؛ به مديران فرصت مي دهد تا عايدهاي عملياتي آينده را با به حداكثر رساندن ضرر اوليه حفظ كنند ، اما آنها بايد اثر منفي ضررهاي ناشي از كاهش را روي كيفيت ترازنامه‌اشان و روي انتظارات جريان نقدي آينده شركت كنندگان بازار در نظر بگيرند . بنابراين آشكار نيست كدام يك از انگيزه ها مستولي مي شوند .
ثالثاً تصميمات بر اساس پذيرش استانداردهاي جديد اتخاذ مي شود واحتمالاً بيشتر از يك دورة‌حسابداري را تحت تأثير قرار مي دهند . با ارائه مجموعة‌ثابتي از نقصان هاي موجود روي يك افق محدود و معين ، پذيرش حذف حساب ها مي تواند به صورت شيوه هاي چاره انديشي احتمالي ( بازدارنده ها) براي مديريت عايدي هاي بالقوه آينده مشاهده شود . چون آگاهي (‌ارزيابي بالا ) از ضررناشي از نقصان انتقالي ، جايگاهي را براي ضررهاي ناشي از نقصان ياكاهش سالانة متعاقب مهمتر به جاي مي گذارد ، نهايتاً پذيرش بخش 3062 / SFAS142 ، آستانة كاهش را پايين آورده و تشخيص ضررهاي كاهش بزرگ را امكان پذير مي سازد .
در مقاله اي ، (2006)Weber , Beatty نشان مي دهند كه موقعيت هاي پذيرش SFAS142 به صورت قراردادي و با انگيزه هاي بازاري در خصوص تبادل بين زمان و تشخيص دادن ويژة صورتحساب در آمد در ايالات متحده توأم مي باشند.
اين مقاله حداقل از لحاظ 2 جنبة اصلي با مقالة weber , Beaty فرق مي كند .
اولاً مطالعه ما به بررسي موقعيت هاي پذيرشي پرداخته كه در اين موقعيت ها شركت ها به جاي متود اثر انباشتي ، بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند .
شاهد تحربي و روايتي بيان مي كند كه هر دو متود اجرا ، به طور متفاوت دريافت مي شوند حتي اگر هيچكدام اثري روي عايدهاي بالاي خط نداشته باشند مطابق با نظرية (2003)Karleff ، متود عطف بماسبق ، ميتواند از عهدة خنثي كردن اثر به خوبي برآيد و به رويدادهاي منفي نيز توجه مي كند چون آنها در گذشته مدفون مي شوند در صورتحساب درآمخد ظاهر نمي شوند . واين برعكس متود اثر انباشتي است بنابراين ، بررسي صورتحساب درآمد براي گزارش رويدادهاي منفي مفيد بوده و مزيت هايي به همراه دارد . با توجه به اين ايده (1992)Hoskin , Gujarthi , (1995) Lilien , Haw , Balsam نشان مي دهند كه وقتي موقعيت بين اثرانباشتي و متود عطف بماسبق را بر مي گزينند تا تغييرات حسابداري ، را به حساب آورند ، مديران تمايل دارند تا متود اثر انباشتي راانتخاب كنند واين موقعي است كه اثر تغيير ، افزاينده درآمد است . برعكس ، آنها وقتي متود عطف بماسبق را ترجيح مي دهند كه اثر انباشتي تغيير ، كاهندة درآمد باشد . تشخيص سهم متعارفي نيز براي شركت ها فرصتي را فراهم آورده تا وقتي اثر تغيير را در سياست حسابداري در عايدهاي سه ماهه اشان فاش مي كنند، كمتر به آينده ارتباط داشته باشد . نزديك به 50% شركت هاي نمونه امان تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي را در گزارش هاي عادي هاي سه ماهه اشان حتي ذكر هم نكردند .
ثانياً ، ما به چهارچوب گزارشي جامع تري متكي هستيم تا بزرگي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقال گزارش شده را شرح دهيم .توانايي مديران براي فرصت طلبي كردن حداقل تا حدي به كارآيي اطلاع رساني هيئت بازرسي بستگي دار SFAS142/ بخش 3062 براي سال هاي مالي آغازين در 1 ژانويه 2002 و يا پس از آن بكار رفت . اين دوره با فشارهاي زياد از جانب هيئت هاي بازرسي براي مهار كردن بهتر ميدريت عايدي ها، و كلاهبرداري در صورتحساب مالي و اصلاح استانداردهاي حاكميت شركتي به طور سراسري مطابق با آن هدف توأم مي باشد علاوه بر اين ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، بزرگ بودند.
بنابراين انتظار مي رفت كه تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي در معرض رسيدگي دقيق و جامع هئيت هاي بازرسي قرار بگيرند .
از شركت هاي داراي تناسب بالاتر مديران و رؤساي آگاه به زمينه هاي مالي و مستقل انتظار مي رود كه در گزارش هئيت هاي بازرسي ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي غير عادي پايين تري را ثبت كند.
در اينجا به شركت هاي كانادايي مي پردازيم كه بايد ازمتودهاي عطف بماسبق استفاده كننده متودهايي كه منجر به استفاده از مجموعه انگيزه هاي گزارش دهنده مي شوند، اين انگيزه ها تاحدي متفاوت از ايده هاي weber , Beaty (2006) هستند .آن همچنين فرصتي را براي خدمات ارزنده به اين صنف را فراهم مي كند .اولاً انتظار داريم ، انحراف هدف نسبت مالي تؤام با ضررهاي بزرگتر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي باشد . تحت متود عطف بماسبق ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، سرمايه ها و سهم متعارفي را به طور برابر كاهش مي يابند بدون آنكه درامد خالص تحت تأثير قرار بگيرد ، و اين باعث افزايش و يا بالا بردن ارزش RoA , RoE مي شود .
ابتكار ، انگيزه اي را براي شركت هاي داراي حدي پايين تر از ميانگين RoA , RoE خلق مي كند تا نقصان اوليه را به حداكثر برساند و به اين ترتيب ارزش اين نسبت ها به سمت هنجار صنعت آورده مي شود. اين انگيزه فقط براي شركت هايي مطرح است كه از متود عطف بماسبق استفاده مي كنند چون ضرر انتقالي ، به طور برابر ، سرمايه ها ، سهم متعارفي و درآمد خالص تحت متود اثر انباشتي را كاهش مي دهد به اين ترتيب RoA , RoE نيز كاهش مي يابند. ما همچنين انتظار داريم كه ارزش اختيارات سهام قابل تبديل به پول و نياز به تأمين مالي با ضررهاي پايين تر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي همراه باشد . نهايتاً براي بررسي اينكه آيا استفاده از متود عطف بماسبق در واقع رفتار گزارش دهندة متفاوت را تحريك مي كند‌، ما گزارش عمليات شركت هاي ليست شدة متقاطع در ايالات متحده را باگزارش عمليات شركت هاي ليست شده در بورس سهام تورنتو ( TsX) مقايسه مي كنيم شركت هاي موجود در ليست متقاطع (‌عرضي ) كه ضرر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي را تحت Gaap كانادايي گزارش ميدهند . مسئول ضرر انتقالي درآمد خالص هستند و اين تعهد مطابق با Gaap US است و طبق آن رقمي از عايدهاي ارزيابي شده در نوشته اي براي صورتحساب هاي ماي افشاء مي شود
اينكار به طور بالقوه ، بعضي از مزيت هاي بررسي صورت حساب درآمد را براي تشخيص ضرر انتقلاي ، حذف مي سازد و انگيزه اي براي شركت هاي ليست شدة عرضي جهت ثبت ضررهاي كمتر ناشي از نقصان سرقفلي وانتقالي خلق مي كند تا اختلاف بين درآمد خالص گزارش شده تحت Gaap ايالت متحده و كانادا به حداقل برسد .
اين فرضيه مي تواند فقط در مجموعة قوانين كانادايي تست شودچون شركت هاي ايالات متحده ليست شده در TSX نبايد اصلاحي در زمينة اختلافات اصلي بين Gapp كانادا و ايالات متحده را فراهم كنند.
نتايج تجربي ، ارتباط بين ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقال گزارش شده و انگيزه هاي گزارش دهندة مديران و محدوديت هاي آنها را نشان مي دهند به نظر مي‌رسد اين نتايج را ثبت مي كنند تا انحراف از ميانگين صنعت RoA , RoE به حداقل برسد مثل وقتي كه آنها تغييري را رد CEO تجربه مي كنند نتايج در شركت هايي ثابت هستند كه ضررهاي پايين تري از نقصان انتقالي از ثبت كردند تا از انحراف بيشتر از اهرم ميانگين صنعت جلوگيري شود ، وقتي سودهاي تشخيص داده نشده قابل اندازه اي روي اختيارات سهام اجرايي قابل عرضه وجود داشته باشند و وقتي آنها در ايالت متحده در ليست عرضي باشند، همين موقعيت مطرح است . يافته هايمان نيز نشان مي دهند كه شركت هايي با تناسب بالاتر علم مالي و رؤساي مستقل در گزارش هئيت بازرسان ، ضررهاي پايين تر غير طبيعي از كاهش سرقفلي انتقالي ثبت مي كنند كه با چنين روسايي ثابت است، و به طور مؤثري فرصت طلبي مديريتي را باتوجه به ضررهاي نقصان سرقفلي انتقالي محدود مي كند. آناليز بيشتر نشان مي دهد كه موقعيت هاي گزارش دهندة سرقفلي شركت ها تحت تأثير انگيزه ها قرار مي گيرند تا ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي را تنها وقتي به حداكثر برسانند كه ضرر انتقالي انتظار رود با اين حال ، انگيزها براي به حداقل رساندن ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي تحت تأثيراينكه آيا سرقفلي كل شركت كاهش يافته يا خير قرارنمي گيرند.
بقية مقاله به صورت زير سازماندهي شده است : بخش بعدي اطلاعات زمينه را فراهم مي كند و مروري بر تحقيق قبلي دارد،بخش بعد از آن ، فرضيه هاي تحقيق را فراهم كرده است ، مدل ها و متغيرها در بخش چهارم معرفي شدند .
نتايج نيز در ادامة اين مباحث ارائه شدند و بخش آخر نتيجه گيري از مطالب است
زمينه
حسابداري براي تغييرات حسابداري


دانلود مستقیم فایل

بررسی و دانلود تحقیق مخالفت حضرت علی با بيگاري و كار اجباري

بررسی و دانلود تحقیق مخالفت حضرت علی با بيگاري و كار اجباري دارای نکات کلیدی تحقیق, مخالفت, حضرت, علی, با, بيگاري, و, كار, اجباري,

مخالفت حضرت با بيگاري و كار اجباري
در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السلام مردم كي از اقاليم نزد آن حضرت آمدند و چنين معروض داشتند : در سرزمين ما آثار نهري هست كه گذشت زمان و حوادث روزگار مجراي آن را انباشته و ما را از فوائد آن محروم داشته است و هرگاه حفر آن نهر تجديد شود ، در آبادي اقليم و رونق زندگي ما تأثيري به سزا خواهد داشت . سپس تقاضا كردند كه اميرالمؤمنين عليه السلام به حاكم آن اقليم فرمان دهد تا ايشان را به بيگاري وا دارد و به حفر آن نهر بگمارد.
حضرت علي عليه السلام چون سخن ايشان را شنيد ، نسبت به تجديد حفر نهر ابراز علاقه كرد ، ولي با موضوع بيگاري و كار اجباري ـ با آن كه مورد رضا و موضوع تقاضاي خودشان بود ، موافقت نكرد و نامه اي به اين مضمون براي « قرظهْْ بن كعب » حاكم آن اقليم انشاء فرمود : گروهي از حوزه ي مأموريت تو نزد من آمدند و گفتند كه ايشان را نهري است كه متروك و مطموس شده و اگر ايشان آن را حفر و استخراج نمايند ، سرزمين هايشان آباد خواهد شد و به پرداخت همه ي خراج خود قدرت خواهند يافت و درآمد مسلمين از جانب ايشان فزوني خواهد گرفت . ايشان از من خواهش كردند كه نامه اي براي تو بنگارم تا ايشان را به كاري بگماري و به كندن نهر و تأمين هزينه ي آن مجبور سازي . ليكن من عقيده ندارم كه كسي را به كاري كه دوست ندارد ، وادارم و به بيگاري و كار اجباري بگمارم . بنابر اين ، هركدام از ايشان را كه به طيب خاطر مايل به كار باشد ، به كار بگمار . ولي چون نهر ساخته و پرداخته شود ، متعلق به كساني خواهد بود كه در تجديد آن كار كرده و زحمت كشيده اند ، نه آن كساني كه از كار خودداري كرده اند .
دقت در اين فرمان نشان مي دهد كه اميرالمؤمنين عليه السلام كه مفسر قرآن و مبيّن حقايق اسلام است ، در اين فرمان ، دو اصل مهم از اصول مربوط به كار و پاداش را پايه گذاري كرده كه يكي حق آزادي كار و خودمختاري كارگر است و ديگري تخصيص درآمد و منفعت كار به طبقه ي زحمتكش و مولّد ثروت است. و اين دو اصل از اصول مهم عدالت اقتصادي است كه قرن ها پيش از آن كه فلاسفه اجتماع و نوابغ اقتصاد به آن توجه كنند از طرف اميرالمؤمنين عليه السلام تأسيس شده است .
عزل قاضي
تحقيق و تتبّع در تاريخ قضايي اسلام نشان مي دهد ، كه بازرسي در امور قضاء با دقت كامل به عمل مي آمده و حتي كوچكترين تخلفي از موازين عدالت مورد مؤاخذه قرار مي گرفته است. چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام ابوالاسود دوئلي را در همان نخستين روز كه به منصب قضاء گماشته بود ، معزول كرد و ابوالاسود ، چون فرمان عزل خود را دريافت داشت ، حيران و سراسيمه شد و نزد اميرالمؤمنين عليه السلام شتافت و گفت :
يا اميرالمؤمنين ! علت عزل من چيست ؟ در صورتي كه من ، به خدا قسم ، نه خيانت كرده ام و نه متهم به خيانت شده ام ! اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : تو در دعوي خود صادقي و در انجام وظيفه شرط امانت را رعايت كرده اي . لكن بازرسان به من اطلاع داده اند كه چون متداعيين نزد تو به محاكمه مي آيند ، تو بلندتر از ايشان سخن مي گويي !
قاتلي و مقتولي
رئيس شرطه ي مدينه اجازه گرفت و با گروهي انبوه از مردم كه در پي او بودند ، همگي به محضر قضاء اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شدند و متهمي را كه در قبضه ي چهار نفر از افراد شرطه بود ، به حضور آوردند . هر دو دست متهم آلوده به خون بود و خنجري خون فشان در دست راست داشت و كشته ي به خون آغشته اي به دنبال او روي دوش مردم حمل مي شد و جمعيت انبوه كه هر لحظه رو به فزوني مي رفت ، با بانگ و هياهويي مانند رعد تقاضاي قصاص داشتند . متهم در ميان اين غوغا و در چنگ رجال شرطه ، رنگ چهره را باخته و قوّه ضبط حركات خود را از دست داده بود و مانند برگ بيد در برابر تندباد مي لرزيد .
گزارش رئيس شرطه :
رئيس شرطه در محضر قضاء گزارش خود را اين گونه آغاز كرد : « ما اين مرد مجرم را در نزديكي اين جسد خون آلود در حالي دستگير كرديم كه خنجر خون فشان را در دست داشت و اين پيكر بي جان ، هنوز در ميان خاك و خون دست و پا مي زد و جز اين مجرم كسي در نزديكي آن صحنه نبود. از اين رو ترديد به خود راه نداديم كه همين مجرم بندي كه او را به حضور آورده ايم قاتل است و تحقيقات نيز ثابت ساخته است كه مقتول از طبقه ي متوسط جمعيت بوده و هيچ كس با او سابقه ي خونخواهي و خصومتي نداشته و او به طرف منزل خود رهسپار بوده است و ممكن است كه در طول راه ، ميان او و اين مرد بندي مشاجره اي در گرفته و كار ايشان به اين صورت فجيع پايان يافته باشد .
متهم به جرم خود اعتراف مي كند :
اميرالمؤمنين عليه السلام به بازپرسي از متهم پرداخت و فرمود: « آيا تو اين مرد را كشته اي ؟ » مرد بينوا گفت : « آري » و آن گاه دم از سخن فرو بست و از توضيح بيشتري درباره ي علت و ظروف جرم و كيفيات و حالات نفساني كه در ارتكاب جرم مؤثر بوده خودداري كرد .
حكم اعدام
بديهي است دستگاه قضاء در چنين شرايط و اوضاع ، جز صادر كردن حكم اعدام چاره اي نداشت . زيرا از يك طرف دستهاي خون آلود و خنجر خون فشان متهم و از طرفي پيكر آغشته به خون مقتول و از طرف ديگر گزارش رئيس شرطه و مهم تر از همه اعتراف صريح متهم كليه طرق و ابواب احتمال برائت را بر روي او مسدود ساخته بود.
از اين رو اميرالمؤمنين عليه السلام با آن كه آثار بي گناهي را در چين و شكن هاي جبين متهم مي خواند ، راهي جز صادر كردن آن حكم نمي ديد . خاصه آن كه سيل خروشان جمعيت زواياي مجلس را از فرياد تقاضاي قصاص به اهتزار آورده بود. باري ، اميرالمؤمنين عليه السلام با صادر كردن حكم قصاص ، هياهوي جمعيت انبوه را فرو نشاند . ولي اجراي حكم را به بعد از نماز عصر موكول كرد و فرمود تا متهم را به زندان بردند.
يك پيشامد ناگهاني و برخلاف انتظار :
در اين ميان كه پاسبانان متهم را به طرف زندان مي بردند ، مردي از ميان جمعيت به ايشان شتافت و فرياد زد كه لحظه اي در بردن زنداني درنگ كنيد.
آن گاه فريادكنان نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و گفت : « يا اميرالمؤمنين ! مرتكب جرم ، اين مرد متهم نيست . او بي گناه است و قاتل منم ! » اين پيشامد ناگهاني جمعيت را به اهتزاز درآورد و بانگ تكبير از هر سو بلند شد و چون اندكي غريو مردم فرو نشست ، اميرالمؤمنين عليه السلام آن مرد را نزد خود خواند و از داستان او پرسيد. مرد با كمال صراحت و با لحني كه از اطمينان شخص واثق و آرامش خاطر فرد مؤمن حكايت مي كند ، اعتراف نخستين را تأييد و تأكيد نمود و مسئوليت قتل را بر عهده گرفت . داستان اين دو مرد كه هر دو اعتراف به قتل كرده و خود را در چنان دادگاهي مهيب در معرض حكم قصاص و شستن دست از جان و جهان قرار داده بودند ، بهت و حيرتي سخت در تماشاچيان صحنه ي قضاء به وجود آورده و فكر اين كه كدام يك از آن دو صادق در دعوي و قاتل حقيقي است ، بر ابهام و حيرت جمعيت افزود .
قرار گرفتن در برابر امر واقع :
در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام متهم نخستين را فراخواند و از علت اعتراف كاذب خود به قتل باز پرسيد. مرد گفت : من مردي قصابم و در سراي خود گوسفندي مي كشتم و كارد آلوده به خون گوسفند در دست من بود ، در اين هنگام آواز حزيني از خرابه ي نزديك خانه خود شنيدم و با همين كارد كه در دست داشتم ، به تعجيل بيرون دويدم . چون اين مرد كه قاتل حقيقي است ، صداي پاي مرا شنيد ، از بالاي ديوار پرد و ناپديد شد و من خويش را در كنار اين كشته يافتم . از اين كشته يافتم . از اين رو سخت ترسيدم و از آن جا بيرون دويدم و در همين احوال پاسبانان رسيدند و مرا گرفتند و مردم به صداي بلند مرا قاتل و جاني خواندند و هنگامي كه مرا به محضر قضاء آوردند ، قرائن و امارات بر اثبات مجرميت من چنان فراهم شده بود ، كه فرصت انكار در اختيار من نگذاشت و به ناچار اعتراف كردم و كار خود را به خداي چاره ساز تفويض نمودم .
اميرالمؤمنين عليه السلام به ديده ي استفهام به جانب معترف نگريست و او نيز همه ي اين داستان را تأييد كرد و هنگام آن فرا رسيد كه حكم حق و فرمان عدالت درباره ي قضيه صادر گردد .
قضيه بار ديگر در جريان حكم واقع مي شود:


دانلود مستقیم فایل