اجتماعي

دریافت اهميت اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران | 18009 alis

اهميت, اخلاق, و, مسئوليت, هاي, اجتماعي, مديران

باپیشرفت صنعت وتکنولوژی بالطبع تغییرات محیط واجتماع , تأثیرات شرکتها برجامعه مورد توجه قرارگرفته است .ازآنجائیکه گردانندگان شرکتها مدیران هستند و نظرات آنان تأثیرگذاراست .لذاتوجه به اخلاق مدیران نیز مسئول بودن آنها درقبال جامعه تحت عنوان مسئولیت اجتماعی مدیران موردبحث سالهای اخیر بوده است
درمقاله ای که پیش روی دارید باارائه تاریخچه اخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران ونیز اهمیت آن درجامعه فعلی وبیان تعاریف ودیدگاههای گوناگون ورابطه بین اخلاق ومسئولیت اجتماعی , ارتباط آن رابا توسعه پایدار واینکه چه نقشی می تواند درتأمین اهداف شرکت ایفا نمایند موردبررسی قرارمی گیرد .
همچنین مکاتب موجود در این زمینه واین که عواملی محیطی تأثیر گذار براخلاق ومسئولیت اجتماعی مدیران چه مواردی می باشد .درپایان روشهای اندازه گیری اخلاق ومسئولیت اجتماعی آورده شده است ونیز اهم دلایل موافقت ومخالفت نسبت به این موضوع نیز فهرست واربیان گردیده است .

اهميت اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران
امروزه اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران بيش از گذشته مورد توجه صاحب نظران رشته مديريت قرار گرفته است. مديران كساني كه تصمیماتی را که علاوه بر داشتن مباني واقعيت، مستلزم قضاوت ارزشي و اخلاقي نيز هست، اتخاذ مي كنند. انتخاب يك شق از ميان شقوق مختلف با توجه به تصميمات قبلي ,فشارهای لحظه اي ، ارزش هاي مذهبي، سنتها، و عوامل اجتماعي و اقتصادي به عمل مي آيد.(تدبير ارديبهشت 83 )
واضح است كه هر تصميم مدير مي تواند طي يك روند سلسله وار دير يا زود سرنوشت تمامي نهادهاي جامعه را به مقداركم يا زياد دستخوش تغییر نمايد. این موضوع به ويژه در كشور ما به خاطر شرايط خاص و نياز به توسعه اقتصادي و صنعتي از اهميت بيشتري برخوردار است.اگر مديران شركت ها به اهداف اجتماعي خود حرمت نگذارند، آلودگي محيط، بيماري، تبعيض و نا بساماني محيط شان را فراخواهد گرفت و اگر با اندكي دورانديشي به قضيه ننگرند، این مشكلات آخرالامر گريبان خودشان را خواهد گرفت. (اميدوار، عليرضا، 1383)
مسئوليت اخلاقي و اجتماعي يك تعهد مداوم صاحبان صنعت و تجارت و دولت است كه آنها راملزم به رعايت اصول اخلاقي و توسعه اقتصادي هم زمان با ارتقاء سطح زندگي نيروي كارو خانواده آنها در جامعه در سطح گسترده مي نمايد. همچنين مسئوليت اجتماعي شركت ها، تعهد صاحبان صنعت و تجارت در مقابل اجتماع مي باشد كه مي بايست ضمن احترام به فرهنگهای مختلف موقعيت هاي شغلي جهت توليد، مهارت نيروي كار، اجتماع و دولت ايجاد نمايد. (Frederick Lyins , 2004 )
Mallen معتقد است مديريت مسئوليت اجتماعي شركت مانند اداره كردن ديگر بخش هاي شركت است. وي مي گويد شما مي توانيد آن را به خوبي انجام دهيد و هم مي توانيد آنرا به بدي انجام دهيداگر فرآيند مديريت مسئوليت اجتماعي باعث شود كه شما از انجام ديگر امور مهم باز بمانید، این به معني آن نيست كه اشكال از نفس مديريت مسائل اجتماعي است بلكه، اشكال از نحو انجام آن كار توسط شماست. مديريت صحيح مسئوليت هاي اجتماعي مي تواند از اهداف اقتصادي شركت به خوبي پشتيباني نمايد، مي تواند روابط خوبي با سرمايه گذاران كه در مواقع بحراني نظرشان در رابطه با كار بسيار مهم است بنا نمايد و مي تواند هزينه هاي شركت را كاسته و سودآوري را افزايش دهد. (Mallen baker و2004)
با توجه به افزيش مشاركت آحاد جامعه در فعاليت هاي اقتصادي ارائه الگويي براي تبيين اصول اخلاقي و اجتماعي و ارزيابي بر آن اساس بسيار ضروري مي نمايد. در این زمينه مي توان به منابعي همچون ، متون مذهبي، عرف و اصول فني و علمي و استانداردهاي مربوطه استناد كرد، البته دين اسلام با انبوهي از توصيه هاي عملي در زمينه رعايت اصول اخلاقي و اجتماعي در بين ديگر اديان از جايگاه ممتازي برخوردار است. از این نظر مسلمانان داراي پشتوانه اي قوي هستندو این موضوع حتي دربرگيرنده هاي بسياري از توصيه ها و الزاماتي است كه تحت عنوان سرمايه گذاري اجتماعي مطرح شده است. از اقدام

 

دانلود اهميت اخلاق و مسئوليت هاي اجتماعي مديران

دریــــافت فایـــل

دریافت تامين مالي طرحهاي تامين اجتماعي | 18092 alis

تامين, مالي, طرحهاي, تامين, اجتماعي

تامين مالي طرحهاي تامين اجتماعي

اهداف و وسايل

هيچ طرح تامين اجتماعي شايسته نام خود نخواهد بودجزدرصورت وجود اين اطمينان خاطركه حميتهاي تعهد شده درآن درموعد مقررپرداخت شود.روشهاي تامين الي حمايتهاي پيش بيني شده بايد دقيقا بررسي شوند وپيش ازاعلام رسمي طرح راه حلي پايدار پيدارشود.اين موضع كاملا درمورد طرحهاي قانوني وغيررسمي صادر است .مقام مسئول هرطرح كه خواهان هدف مذكوراست بايد شيوه ها ووسايل لازم راپيش بيني كند.
هزينه هرطرح تامين اجتماعي مبلغ مورد نيازبراي پرداخت حمايتها وهزينه هاي اداري است.اين مبلغ باتوجه به عواملي گوناگوني كه بعدا دراين فصل تجزيه وتحليل خواهند شدازسالي به سال ديگرتفاوت خواهد داشت .مشكل اساسي تامين مالي فراهم كردن منابع لازم به منورجبران هزينه يادشده درهنگامي است ك اين هزينه بايد پرداخت شود.بااين حال اين مشكلي داراي جنبه ها مختلفي است .يكي ازاين جنبه ها فراهم كردن منابع مذكوربه روشي منظم وسيستماتيك است ولو اينكه پرداخت حمايتها درفواصل نامنظم دركوتاه مدت وبلند مدت ضرورت پيدا كند.همين طور مسئله چگونگي تامين منابع لازم نيزمطرح است خواه ازطريق وصول ماليات يا حق بيمه هاي مقرر براي افراد زيرپوشش ودرجايي كه افرادشاغل مدنظرند وصول آنها ازكارفرمايان ذي ربط.
راه حل مشكل تامين مالي درانواع خاصي ازطرحها روشن است.طرحهاي همگاني دربرگيرنده تمام ساكنان وطرحهاي مساعدت اجتماعي طبعا ازمحل ماليات تامين مي شوند ومنابعي به منظورجبران هزينه ها بايد فراهم گردند.طرحهاي مبتني برمشاغل كه محدود به گروهاي خاصي ازكاركنان اند بايد ازمحل حق بيمه ها تامين و پيش ازايجاد هزينه ها منابعي تهيه شوند تادرزمينه حمايتهايي كه بايد به كاركنان واجد شرايط پرداخت شوند اقدام لازم صورت گيرد.بديهي ست كه صندوقهاي احتياط ازمحل حق بيمه ها تاين مي شوند وهريك ازاعضا ازكل حق بيمه هاي جمع آوري شده پرداختي توسط خودياتوسط كارفرمايان به نيابت ازطرف ها بهره مند مي گردد.بااين حال درطرحها بيمه هاي اجتماعي اجراي گسترده متنوعي ازروشها امكان پذير است وهرروش مي تواند براساس زمينه هاي گوناگون توجيه پذير باشد.بنابراين آنچه كه درپي خواهد آمد عمدتا به راههاي بيمه هاي اجتماعي مربوط مي شود.
عوامل موثر برهزينه وروند آن

حمايتهاي مشابه دركشورهاي مختلف درارتباط باسطح مربوط به دستمزدها لزوما هزينه يكساني رابه همراه نخواهند داشت .وجوه تمايزلاينفك همانند توزيع سني وجنسي وفعاليت اقتصادي گوناگون جمعيت بروقوع بسامد ومدت تقاضا تاثير خواهد گذاشت ونگرشهاي مربو به حمايت مورد درخواست ممكن است تفاوت داشته باشند .ماهيت محيط كارخطرات خاصي راايجاب خواد كرد.سخت ري ياملايمت نسبي كه طرحي با آن به اجرادرمي آيد درهزينه اداري ودرهزينه مربوط به حمايتها منعكس خواهد شد.
حمايتهاي كوتاه مدت
حمايتهاي كوتاه مدت پس ازيك دوره احراز شرايط نسبتا كوتاه وبه درمدت فواصل محدودي اززمان معمولا به مدت يكسال ياكمترقابل پرداخت اند.اين حمايتها شايل حمايتها نقدي بيماري وبارداري ،حمايت مراقبت پزش

 

دانلود تامين مالي طرحهاي تامين اجتماعي

دریــــافت فایـــل

دریافت مقاله رويكردي اجتماعي به مطالعه ي ورزش | 18416 alis

رويكردي, اجتماعي, به, مطالعه, ي, ورزش, 21, ص

 رويكردي
اجتماعي به مطالعه ي ورزش

نياز ورزش به
پيوند با علوم اجتماعي

گرايش فزاينده به ورزش باعث پيدايش مسائل و موضوعاتي شده است كه ذاتاً
ماهيت اجتماعي دا
رند. از آن جا كه نيازهاي حقيقي مردم، در واقع از لابلاي شرايط
اجتماعي و اقتصادي سرچشمه مي گيرد و اين امر بويژه در پي دگرگوني هاي ناشي از
رهيافتهاي تغيير اجتماعي ،عوامل انتقال فرهنگي ،پيشرفت شگفت انگيز فناوري و تكامل
شيوه هاي اطلاع رساني نمايان تر است، از طرف ديگر، شكي نيست كه ميان ورزش و
نيروهاي گوناگون اجتماعي تأثيرات متقابلي وجود دارد ؛بنابراين مسئولان ورزش و
تربيت بدني منطقه بايد ابعاد اجتماعي -فرهنگي ورزش را بفهمند و نقشها و تأثيرهاي
حياتي اين پديده را درك كنند .همچنين ،بايد بكوشند تا با تقويت نظام تربيت بدني و
ورزش ،به سان يك نظام اجتماعي -فرهنگي مهم، معيارها و ملاكهاي نويني را وضع كنند
كه بتواند پاسخگوي نيازهاي كنوني و آينده ي مردم باشد؛ زيرا ماهيت اجتماعي -فرهنگي
ما را وا مي دارد تا ميان ورزش و شاخه هاي گوناگون علوم اجتماعي پيوند دهيم و
مفاهيمي را وضع كنيم كه از طريق پي ريزي مباني نظامهاي فرعي نو مانند «جامعه شناسي
ورزش»،زمينه اين پيوند و ارتباط فراهم شود ،به گونه اي كه اين مباحث و نظامهاي
فرعي تمامي مسائل اجتماعي و فرهنگي ورزش را تحت پوشش قرار دهد.

طبيعت اجتماعي
ورزش

طبيعت اجتماعي ورزش و فعاليت بدني ،با تمام وجود، خود را به عنوان يك
نمود بارز اجتماعي ،هم بر پژوهشگران اجتماعي ،هم بر عامل تحقيقي در زمينه ي تربيت
بدني و ورزش ،تحميل مي كند.

ورزش پديده اي اجتماعي -فرهنگي است كه پيوندي اندام وار با مجموعه ي
نهادها و ساختارهاي اجتماعي دارد: بدين معنا كه دستاوردهاي ورزش و فعاليتهاي آن
،بطور كلي يك شاخص عمومي است. از يك سو، مي توان از طريق آن درباره ي سطح پيشرفت اجتماعي
و فرهنگي يك جامعه وابسته است.به همين دليل ،تحليل نهايي شرايط اقتصادي ،اجتماعي
،فرهنگي و حجم و ميزان هماهنگي اجتماعي موجود ميان اين شرايط – از رهگذر شماري از
روابط غير مستقيم است كه تعيين مي كند ورزش تا چه اندازه مي تواند پيشرفت كند و تا
چه حد مي تواند واپس رود.

انديشمند و كارشناس روسي علوم ورزشي ،ماتوييف(Matveyev)بر همين مسأله
تأكيد               مي ورزد.او معتقد است
نتايج تحليلهاي آماري – اجتماعي بر اين گواهي مي دهد كه دستاوردهاي ورزشي المپيك (به
مثابه ي عاليترين و پيشرفته ترين دستاوردهاي ورزشي )ارتباط زيادي با شاخصهاي موجود
اجتماعي انسان دارد ، شاخصهايي مانند:

-درآمد ملي و ميانگين در‌آمد سرانه ؛

« زيرا ورزش نيازمند تسهيلات و پول و سرمايه است كه در راه آن هزينه
شود».

-كالريهاي غذايي براي يك فرد عادي؛

« چرا كه تغذيه ي خوب و مناسب ،جوهره ي اصلي ارتقاي ورزشي است».

       
ميانگين عمر فرد؛

«  زيرا اين امر ،شاخص سطح آگاهي
بهداشتي و نيز ميزان خدماتي است كه فرد در اين زمينه دريافت  مي كند؛چرا كه بهداشت و سلامتي شالوده ي پيشرفت
ورزشي است».

       
ميانگين بيسوادان جامعه؛

«  زيرا ورزش نوين بر پايه ي
شناخت و دانش استوار است و سهولت دستيابي به اطلاعات ،پايه پيشرفت در ورزش مي
باشد».

نگرش علمي به پديده ي ورزش تنها از رهگذر علوم طبيعي ،مانند بيومكانيك
،بيوشيمي ،فيزيولوژي و غيره صورت نمي گيرد.بلكه بايد از علوم اجتماعي نيز،بويژه در
هنگام بررسي ابعاد و جنبه هاي انساني ورزش و موضوعات آن كمك گرفت؛زيرا ورزش يكي از
گونه هاي برجسته ي فعاليت انسان است كه تنها از رهگذر افراد و گروهها و چارچوبهاي
اجتماعي ،با همه درونمايه ها و بروندادهاي آن ،زمينه پيدايش مي يابد.

از وقتي كه ورزش به نظامها و نهادهاي جامعه راه يافت و مفهوم اجتماعي به
خود گرفت؛مضامين فعاليت ورزشي فرد،جز از طريق نهادها و نظامهاي اجتماعي ذي
ربط،معنايي به دست نمي دهد؛چرا كه تفسير نظري پديده ي ورزش و كوشش در جهت نهادينه
كردن آن ،تنها از خلال چارچوب اجتماعي-فرهنگي آن امكان پذير است.

چارچوب اجتماعي ورزش مي تواند ميان ورزش ،به عنوان ارزشها و خصلتهايي
اجتماعي ،و گرايشها و آرمانها و انتظارات جامعه هماهنگي به وجود آورد و عملكرد و
دستاوردهاي ورزشي را در پرتو ارزشهاي اجتماعي ،فرهنگي و عقيدتي تفسير و تبيين
كند؛زيرا چارچوب اجتماعي ورزش در سراسر تاريخ بشر همواره گسترش پيدا كرده است ؛هيچ
عصري از اعصار و هيچ فرهنگي از فرهنگهاي بشر را ،هر چند در ابتدايي ترين چهره ي آن
،نمي توان يافت كه ورزش به گونه اي در آن وجود نداشته باشد.

با رشد و گسترش چارچوب اجتماعي ورزش ،اين امكان فراهم آمده است تا
تفسيرهاي مهم و متناسبي از ورزش به دست داده شود:ورزش براي تفريح ،ورزش براي سلامت
بيشتر،ورزش به هدف كسب آمادگي جنگي و دفاعي ، ورزش به عنوان عنصري فرهنگي ،يا به
عنوان تفسيري ديني يا اسطوره اي و …

 

دانلود مقاله رويكردي اجتماعي به مطالعه ي ورزش

دریــــافت فایـــل

دریافت مسئوليتهاي اجتماعي مديران و بنگاههاي كسب و كار | 19025 alis

مسئوليتهاي, اجتماعي, مديران, و, بنگاههاي, كسب, و, كار

مسئوليتهاي اجتماعي مديران و بنگاههاي كسب و كار
مقدمه
امروزه كمتر مي توان كتابي درباره مديريت يافت كه به بحث مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها و مديران آنها نپرداخته باشد و در اين ميان كتابهاي مديريت مرتبط با مباحث راهبردي تاكيد بيشتري در زمينه مسئوليتهاي اجتماعي دارند. مقوله مسئوليتهاي اجتماعي ، پيشينه اي متجاوز از يكصدسال دارد. خاستگاه بحث مسئوليتهاي اجتماعي ، كشورهاي صنعتي مغرب زمين است . در آن كشورها به دلايل گوناگون در مراحل اوليه ، نظارت عمومي برروند شتابان فعاليت بنگاههاي توليدي و خدماتي ، اندك بود. نحوه عمل پاره اي از بنگاهها در اين دوران نگرانيهايي را در بين مردم برانگيخت و بنابراين بحث در مجامع عمومي و مطبوعات بالا گرفت . ماده اصلي بحث اين بود كه انگيزه بيشينه كردن سود بنگاهها و توجه مطلق به منافع سهامداران به منافع عمومي جامعه آسيب مي رساند و بنابراين مديران بنگاهها وظيفه دارند علاوه بر منافع محدود بنگاه خود به منافع و مصالح عام تر جامعه نيز بينديشند.مسئوليت اجتماعي به نوعي محدودكننده و سامان دهنده انگيزه سودآوري و سودسازي مديران خواهد بود. از اين رو به تناسب ديدگاههاي صاحب نظران درباره مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها و مديران ، موافقان و مخالفان ايجاد محدوديت براي بنگاهها، نظرات گوناگوني را بيان كردند.
اين مقاله به شرح و نقد مهم ترين آراء اصحاب بحث در اين زمينه مي پردازد.

تعريف
تركيب ‘مسئوليتهاي اجتماعي ‘ ‘SOCIAL RESPONSIBILITY’ نزد متفكران ، معاني مختلف دارد. سرتو ‘CERTO’ و گراف ‘GRAFF’،مسئوليت اجتماعي بنگاه را اين طور تعريف كرده اند: ‘تعهد و تكليف مديريت به انجام كارهايي كه حافظ و ارتقا دهنده رفاه جامعه و علايق بنگاه باشد.”1’ كنت هاتن و ماري هاتن ، مسئوليت اجتماعي بنگاه را از منظر ذينفعان بنگاه تعريف كرده اند: ‘[بحث مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها] وقتي مطرح مي شود كه در مديريت ذينفعان بنگاه خللي وارد شده باشد. بي توجهي بنگاه به ذينفع خارجي ، مثلا سبب بروز پيامدهاي ناگوار براي مصرف كننده كالاي آن بنگاه مي شود و به اين ترتيب حريم و مرز جامعه شكسته مي شود… پس به اين ترتيب مسئوليت اجتماعي ، مسئوليت مدير آينده نگر است .”2’
اگر اين دو تعريف را با هم تركيب كنيم ، مي توان مسئوليت اجتماعي بنگاهها يا مديران آنها را چنين تعريف كرد:
‘مسئوليتهاي اجتماعي مديران / بنگاهها عبارت است از الزام به پاسخ گويي و ارضا توقعات گروههاي ذينفع خارجي اعم از مشتريان ،تامين كنندگان ، توزيع كنندگان ، پاسداران محيط زيست و اهالي محل فعاليت واحد توليدي / خدماتي ، با حفظ منافع گروههاي ذينفع داخلي اعم ازمالكان يا سهامداران و كاركنان واحد”3’

براي شناخت مقوله مسئوليتهاي اجتماعي بنگاهها و مديران آنها، مي توان از دو زاويه به موضوع وارد شد:
از جهت آراء صاحب نظران و پيشينه بحث ;
از جهت ابعاد و حدومرز مسئوليتها در شرايط خاص .
پيشينه بحث و آرا مطروحه
مباحث قديمي مرتبط با تعامل ‘جامعه ‘ و’كسب و كار’ را مي توان زير عنوان ‘اخلاق كسب و كار”BUSINESS ETHICS’دسته بندي كرد. براي رسيدن به ساده ترين تعريف از اخلاق كسب و كار، بهتر است از منظر كاربري اصول وارزشهاي اخلاقي انسان متعارف در هدايت كسب و كار به آن توجه شود. از اين منظر، اخلاق كسب و كار تفاوتي با ساير شعب اخلاق عملي مثل اخلاق پزشكي ، يا اخلاق اجتماعي ندارد.تااين جا اگر مسئوليتي براي كاسب يا پيشه ورتصور مي شود از حد صداقت و انصاف تجاوزنمي كند.
آهنگري را مجسم كنيد كه با چند شاگرد درروستايي فعاليت مي كند. جامعه روستايي از اوچه انتظاري دارد؟توليد كالاي مرغوب و فروش منصفانه ;ايفاي به موقع تعهدات ;رفتار انساني و به هنجار با شاگردان و مراجعان .
مسئوليت اجتماعي كسبه و پيشه وران تاپيش از دوران جديد – يعني عصر فعاليتهاي گسترده صنعتي و توليدي – در همين حد بوده است . در آن دوران ، نسبتهاي غير اخلاقي منتسب به كسبه و پيشه وران از جمله عبارت بوده از:
كم فروشي ، تقلب در كيفيت كالا، تقلب دروزن و حساب ، بهره كشي ظالمانه از كاركنان ،گران فروشي ، رباخواري ، دزدي ، بدرفتاري بامراجعان . در يك صدسال اخير و خاصه دردهه هاي اخير، قلمرو اخلاق كسب و كارگسترده تر و ماهيت آن پيچيده تر شده است . جك ماهوني ‘4’ استاد مدرسه تجارت لندن ، براي اخلاقيات كسب و كار جديد، سه خصلت قايل است :
الف – جوابگويي
اگر در گذشته ، كاسب يا پيشه ور ملزم به رعايت ضوابط و اصول اخلاقي بود، در دوران معاصر بر اثر رشد چشمگير بنگاههاي پرقدرت -كه چه بسا مديران آنها، مالك و صاحب بنگاه نيستند – توجه از فرد به بنگاه معطوف شده است و البته اين حرف به معناي مبرابودن افراد ازمسئوليتهاي اخلاقي نيست بلكه در شرايط جديدآنها نماينده بنگاه و كارگزار آن شناخته مي شوند ودر چارچوب فعاليت بنگاه ، مسئول و پاسخگوهستند. تاكيد اجتماعي براين مقوله سبب شده كه حتي پاره اي از بنگاهها براي خود ضوابط واصول اخلاقي درون سازماني تدوين كنند،هرچند كه شائبه تظاهر در اين كار منتفي نيست .
ب – مسئوليت اجتماعي
كارول ‘5’، در مطالعه اي كه باعنوان ‘هرم مسئوليت اجتماعي بنگاه ‘ منتشر شد براي هربنگاه چهاردسته مسئوليت اجتماعي قايل شده است . به تعبير ديگر، او مسئوليت اجتماعي هربنگاه را برآيند چهار مولفه زير مي داند:
نيازهاي اقتصادي ;رعايت قوانين و مقررات عمومي ;رعايت اخلاق كسب و كار;مسئوليتهاي بشردوستانه .
در مورد اول بنگاهها موظفند نيازهاي اقتصادي جامعه را برآورند و كالاها و خدمات مورد نياز آن را تامين كنند و انواع گروههاي مردم را از فرآيند كار بهره مند سازند.
در مورد دوم آنها وظيفه دارند. به بهداشت وايمني كاركنان و مصرف كنندگان خود توجه كنند.محيط زيست را نيالايند، از معاملات درون سازماني بپرهيزند، دنبال انحصار نروند ومرتكب تبعيض نشوند ‘تبعيض قومي ، تبعيض جنسي …’.
سومين مولفه مسئوليت بنگاه ، اخلاق كسب و كار است . در اين قلمرو اصولي چون صداقت ،انصاف و احترام جا دارد. چهارمين مولفه ،مسئوليتهاي بشردوستانه است . تعبير ديگركارول از اين مولفه ، ‘شهروند خوب ‘ بودن است ، يعني مشاركت بنگاه در انواع فعاليتهايي كه معضلات جامعه را فرو كاهد و كيفيت زندگاني آن را بهبود بخشد.
پ – مفهوم ذينفعان
سومين ويژگي اخلاق كسب و كار جديد،پيدايش نظريه ذينفعان است . نظريه ذينفعان ازاين استدلال استفاده مي كند كه علاوه بر كساني كه در شركت مفروض سهم مالكانه دارند،بسياري از افراد و گروههاي ديگر نيز در آن شركت علائقي دارند و رفتار شركت و نحوه راهبري آن ، بر علائق ايشان اثر مي گذارد وبنابراين بايستي حقوق و علائق اين طيف گسترده از ذينفعان ، در سياستها و رفتار شركت ديده شود.
در طيف گروههاي ذينفع در بنگاهها، اين گروهها را مي توان مشاهده كرد: مالكان ‘سهامداران ‘، مديران ، كاركنان ، مشتريان ‘مصرف كنندگان ‘، تامين كنندگان ، توزيع كنندگان ،دستگاههاي ناظر بر حسن اجراي قوانين ،سازمانهاي پاسدار محيط زيست ، مردم محل ،فعاليت بنگاه ، دولت ، رقبا، بانكها و موسسه هاي مالي ، رسانه ها، جامعه علمي . به اين ترتيب شايدبتوان نتيجه گرفت كه ويژگي سوم ، دربرگيرنده دومولفه نخست نيز هست و بنگاه يا مديري كه علائق اين طيف را در بنگاه در نظر بگيرد به مسئوليتهاي خود ‘اقتصادي ، اجتماعي ، قانوني ،اخلاقي ‘ عمل كرده است

 

دانلود مسئوليتهاي اجتماعي مديران و بنگاههاي كسب و كار

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق مشخصات و ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي سكونتگاههاي خودرو | 19836 alis

تحقیق, مشخصات, و, ويژگيهاي, فرهنگي,, اجتماعي, و, اقتصادي, سكونتگاههاي, خودرو

عنوان تحقيق :
مشخصات و ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي سكونتگاههاي خودرو

بر خلاف ديدگاهها و نظريات اوليه كه سكونتگاههاي حاشيه اي را مظهر فساد، جرم و جنايت، قانون گريزان، فراريان و اقشار حاشيه اي مي دانستند و ويژگيهاي منفي موجود در اين سكونتگاهها را تعميم مي دادند، ديدگاههاي اخير اساساً ضمن تأييد وجود زمينه ها و بسترهاي آسيب هاي اجتماعي و رواني در آنها، اين سكونتگاههاي را در عين حال مخزن مهارتها و انگيزه هاي فردي براي تأمين سرپناه و ارتقاء كيفيت سكونت، داراي همبستگي بالا و پيوندهاي محكم اجتماعي و امثال آن معرفي مي كنند.
در حاليكه برخي از پژوهشها و نگرشهاي پيشين و برخي از نظريات معاصر بر مشخصه هايي چون عدم هضم در متن نظام سرمايه داري ‌(حساميان، 1358 و سينجر 1358)، فاقد تربيت صحيح اجتماعي و فرهنگ شهري (سوداگر 1369)، تسلط فرهنگ فقر و جدايي گزيني توده اي روستايي از شهري و مكان زيست مجرمان، فراريان و قانون گريزان (شكويي 1354 و دلير 1370)، اتكاء بر جمعيت و فرهنگ روستايي (Bettison 1958, Lindern 1982, Kunjor 1986) و يا حتي فقدان پيوندهاي اجتماعي، پراكندگي و پس افتادگي از زندگي اجتماعي و روند همگوني با آن… (خاتم 1374) تأكيد دارند. پژوهشهاي دو دهها اخير ويژگيهاي متفاوتي را از وضعيت اجتماعي و فرهنگي اين سكونتگاهها ارائه مي دهند: جانيس پرلمن از نخستين كساني است كه با كشيدن خط بطلان بر «افسانه هاي حاشيه نشيني» بر مشخصه هاي مثبت و بهنجار سكونتگاههاي بي ضابطه تأكيد و درصدد رفع سوء تفاهم ها در رابطه با آنها برآمد؛ پرلمن مي نويسد:
در حاليكه پژوهشهاي دهه 60 و 70 مهاجرين حومه نشين را توده هايي بي ريشه، رانده شدگان از سرزمين، غريبه هاي شهري، بي خانمانها، دوره گردها و واماندگان از تطبيق بازندگي مدرن شهري توصيف كرده اند، پژوهشهاي دو دهه اخير به نتايج معكوسي رسيده اند كه بيش از مهاجرين روستايي، شهروندان كلانشهرها تمايل به حاشيه نشيني داشته اند: آنها اشاره مي دهند كه:
از نظر اجتماعي اين مجموعه ها به خوبي سازمان يافته، هم بسته بوده و نهادي خاص خود را دارند. از نظر فرهنگي آنها شديداً خوشبين بوده و به دنبال تحصيلات بهتر و بيشتر براي فرزندان و ارتقاء وضع سكونتي خود هستند؛ از نظر اقتصادي آنها سخت كار مي كنند و سهم خود را از توليد مصرف مي كنند. آنها نه تنها خانه هاي خود را مي سازند بلكه كل جامعه خود را بنا مي كنند و زير ساخت هاي شهري خود را مي سازند؛ آنها به جنبه هايي از سياست كه ارتباط بيشتر و مستقيم تري با زندگيشان دارد آگاه بوده و با آن در مي آميزند و نيز به تغيير پارامترهايي كه مرتبط با آنهاست سريعاً پاسخ داده و عموماً از وضعيت آسيب پذير خود آگاه هستند.
… از نقطه نظر اجتماعي مي توانند به شدت ناهمگون باشند. مناطق حاشيه نشين به ندرت محدود به يك ربته يا طبقه اجتماعي است و اغلب طيف وسيعي از مشاغل و قشرهاي اجتماعي را مي توان در آنها مشاهده كرد. با اينكه اين سكونتگاهها نهادي از فقر هستند ولي الزاماً مترادف با آن نيستند. تمام حاشينه نشينان في النفسه راديكال يا محافظه كار نيستند و چنانچه در مسائل مرتبط به آنان مشاركت داده شوند مي توانند شهرونداني معمولي و مسئول باشند… روابط اجتماعي ميان حاشيه نشينان شباهت به مناسبت خانوادگي دارد و بيشتر ارتباطات و كمك هاي متقابل بين خانوارها و افراد خويشاوند به نوعي جنبه اقتصادي – اجتماعي دارد.
ويژگيهاي اين سكونتگاهها
– الگوهاي مشتركي بر روابط اجتماعي – اقتصادي خود دارند؛
– تجانس گروهي و همبستگي نسبتاً بالايي خاصه در مواجهه با مسائل مشترك و عوامل خارجي نشان مي دهند؛
– نهادهاي خاص خود را دارند و يكديگر را به خوبي كنترل مي كنند؛
– در مورد مسائل جمعي و اتفاقاتي كه به سرنوشت اجتماع آلونك نشين مربوط مي شود سخت سازمان يافته و متحد عمل مي كنند.
– آنها اما قدرگرا و داراي انگيزه هاي محدود هستن؛ بدليل تنزل شغلي، عدم احساس امنيت، احساس حقارت و زندگي غير قانوني درصد بالايي از آنها دچار اضطراب شديد و عوارض آن هستند.
– آنها همچون كل شهر (شهر مادر) طبقاتي بوده و سلسه مراتبي از قدرت، منزلت، درآمد و رفاه در ميان آنها وجود دارد.
– به دليل ارزش گذاريها، انگ و بر چسب زني از يك سو و ارتباط قومي موجود در آنها از سوي ديگر، آگاهي آلونك نشينها بر موقعيت اجتماعي شان بالا رفته و تجانس وفاق اجتماعي گروه گرايي درون گرايانة مشهودي را به ارمغان آورده است؛
– اكثر مهاجران (ساكن اين مجموعه ها) در بخش غير رسمي اقتصاد شاغل بوده و از ثبات شغلي بي بهره اند، و غالباً داراي مشاغال پارازيت خدماتي اند، فاقد مهارت بوده و درآمدي پايين دارند.
– غالباً از امكانات و خدمات عمومي شهري بي بهره اند و از زير ساخت هاي شهري (آب، برق…) به صورت غير مجاز (با انشعابات غير قانوني) استفاده مي كنند.
به دليل مشكلات اقتصادي و فقر مزمن… استعداد رشد آسيب هاي اجتماعي در اين (مجموعه ها) بيش از ساير جاها مي باشد؛ استعداد آسيب زايي البته در رابطه با گروههايي كه تجربه دوره گردي و يكجا نشيني دارند، از سايرين بيشتر است.
– اين مجموعه ها اگر چه مستعد آسيب زايي هستند اما انبوه تهيدستان شرافتمند شهري را هم در خود جاي داده اند، لذا به هيچ وجه آلونك نشيني را نبايد مترادف جرم، جنايت و آسيب هاي اجتماعي تلقي كرد.
عليرغم آنكه بسياري از پژوهشهاي اخير به وجود سازمانيافتگي اجتماعي، پيوندهاي اجتماعي قوي، ارتباطات گسترده، تجانس، وفاق اجتماعي… اشاره دارند. از جمله پيران، جبيبي، اهري، دلير و نيز پرلمن، اما اعظم خاتم به نكته اي اشاره دارد كه در خور توجه است:
«… در كشورهاي در حال توسعه كه رشد شهرنشيني تقريباص معادل حاشيه نشيني است… (آنها) عليرغم تحول دروني و رشد جمعيتي در مقياس با محلات فقرنشين شهري فرصت بسيار كمتري براي آميزش طبقاتي، فرهنگي و قومي عرضه مي كنند و به علت فقدان تنوع اجتماعي، راهيابي عناصر جديد مدني به حيات عيني و ذهني ساكنان آن دشوار است. حضور ساختهاي اجتماعي سنتي در كنار روابط نوين اقتصادي، جدايي اجتماعي را عليرغم ادغام اقتصادي در جامعه نو نشان مي دهد.
در حالي كه بخش مهمي از ساكنان، شاغلان صنعت هستند و تعداد قابل توجهي در بخش خدمات اجتماعي شهر اشتغال دارند، فقدان نهادهاي نوين ضامن امنيت اقتصادي مثل تأمين اجتماعي، بازنشستگي، بيمه بيكاري و غيره رسم طبيعي و عمومي تلقي مي شود و جاي آن را امنيت سنتي همجواري با قوم و خويش و هم ولايتي مي گيرد.
… حاشيه نشيني حاصل عميق تر شدن فاصله موجود بين زندگي اقصتادي شهر و موقعيت اقتصادي مهاجران بوده كه نتيجه آن عقب ماندگي مهاجر از زندگي اجتماعي شهر و روند همگوني با آن است.»
جان، اف ترنر كه از پيشگامان تغيير رويكرد به سكونتگاههاي حاشيه اي است، حاصل كار خود را بر روي اين سكونتگاهها در امريكاي لاتين جمعبندي كرده و معتقد است:
«جوامع حاشين نشين نه تنها كاملاً سازمان يافته اند بلكه دامنه اي بهنجار از آرزوها و اولويت هاي در حال تغيير دارند… آنها به علت فقر خود ناگزير از انتخاب هستند؛ توازن حاصل از نزديكي به محل كار، اجاره ارزان و دسترسي به برخي تسهيلات… بر نوع و محل مسكن آنها ارجحيت پيدا مي كند.
… برودر و ديگران در مطالعه خود بر روي بانكوك، جاكارتا و سانتياگو در ارتباط با فرايند جمعيت شناختي، الگوهاي اشتغال و درآمد و پس انداز به اين نتيجه مي رسند كه:
الگوي غالب مهاجرتي، مهاجرت درون منطقه شهري(از داخل منطقه شهري به پيرامون) است به نحويكه اين الگو شامل 69 درصد مهاجرين در بانكوك و 94 درصد در جاكارتا و سانتياگو بوده است؛ اين مهاجرين مدت مديري در سكونتگاههاي خودروي حاشيه شهر زيسته بودند.
درصد اشتغال ساكنين سكونتگاههاي حاشيه اي در بخش كشاورزي بسيار كم و درصد شاغلين بخش خدمات عمومي و صنعت بالاست؛ آنها ارتباط قابل ذكري با حوزه هاي روستايي ندارند و بلكه بر عكس ارتباط اصلي آنها با بخش هاي كارخانه اي، خدماتي و بخش رسمي اقتصادي شهري است؛ بخش كمي از خانوارها بيش از يك شغل دارند اما تعداد كاركنان در خانوار به نسبت بالاست. اين سكونتگاهها مكان مناسبي براي صنايع كوچك و محلي بوده و غالباً بيش از 10 كاركن دارند. محل كار و زندگي آنها اغلب نزديك بود.
ساكنين اين سكونتگاهها به لحاظ درآمدي در زمره طبقه متوسط – و نه فقير- جاي مي گرفتند! (به نحويكه درآمد ماهانه درخواستي

 

دانلود تحقیق مشخصات و ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي سكونتگاههاي خودرو

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي | 19823 alis

تحقیق, , نقش, خانوداده, بعنوان, يك, نظام, اجتماعي, در, جامعه, امروزي

موضوع تحقيق :

نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي

«ويليام جي. گود» بر اين نكته اصرار دارد كه افراد ممكن است در جامعه به گونه‌اي از وظايف خود شانه خالي كرده يا نقش خود را به سايرين محول نمايند، اما وظايف خانوادگي را نمي‌توان به ديگران سپرد، زيرا تعهدات ديگري در قبال تقاضاي خانواده پيش مي‌آيد. خانواده كه در حفظ آداب و سنن فرهنگي و انتقال آن به نسلهاي آينده دارد، فرهنگ را زنده نگه مي‌دارد. بنابراين خانواده را از پاره‌اي جهات مي توان نماينده جامعه دانست و ناتواني خانواده در اجراي كامل كاركردهايش گوياي اين واقعيت است كه جامعه نيز به هدفهاي خود نخواهد رسيد، زيرا هر جامعه‌اي كوشش دارد تا نسلهايي بالنده و متفكر در خود پرورش دهد و هستة اين بالندگي در دورن خانواده شكوفا مي‌شود. (گود، 1352: ص 22).
عناصر اصلي خانواده هم مسؤول جامعه پذيي فرزندان هستند و هم بايد در خارج از خانواده بر آنها نظارت داشته باشند. روابط ناشي از نقش نه تنها در موارد مشخص نظير فوت يا گرفتاري و مسايل يكي از آنها تغيير مي كند، بلكه در سراسر دوران زندگي خانوادگي ادامه مي‌يابد. در همان جوامع گوناگون تشابهات بسياري در مورد نقشها و وظيف به ويژه اموري كه تمايزي بين رفتار زنانه و مردانه است وجود دارد. به طور كلي وضعيت خانوده، زن و شوهري و نقش همسر در خانوده با تكاليف و وظايف آنها در خانواده، جامعه بزرگتر مشخص شده است. با مشخص كردن كار براي مرد خارج از خانواده، جامعه اصلي تقسيم كار را در درون خانواده معين مي‌كند. در بين رفتارهاي كلي والدين نسبت به فرزندان، ترك فرزندان عامل مهمي در عدم سازگاري و وابستگي شديد آنها به بزرگتران و همچنين عدم اعتماد در روابط با ديگران به شمار مي‌رود.
عدم كفايت پيد يا فقدان او بر حسب اينكه الگوهاي ديگري از مردن در خانواده باشند يا نباشند. نتايج و اثرات متفاوتي خواهد داشت. در نهايت، فرزندان در درون خانواده و از طريق تجربه مستقيم با عناصر اصلي نظام خانواده فرا مي‌گيرند كه پدر مظهر اقتدار است و مادر مظهر محبت و عطوفت و از اين طريق مي‌آموزند كه در بزرگسالي نقش مناسب خويش را ايفا كنند.
خانواده و رويكردهاي جامعه شناختي
در مورد ساختار و تكامل روابط خانوادگي. جامعه شناسان رويكردهاي يك دست و هماهنگي ندارند. از اين رو اين نگرش‌ها به پنج گروه عمده تقسيم شده‌اند (كريستنس ، 1967: ص 86-19).
1- خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي: اين رويكرد بيشتر در عرصه فعاليت مردم شناسي و جامعه شناسي است كه تأكيد و تمركز آن بر جنبه تاريخي و تضاد فرهنگي است.
2- رويكرد كنش متقابل: اين نگرش و رويكرد از حوزة جامعه شناسي و روان‌شناسي اجتماعي نشئت گرفته و از اواسط دهه 1920 كه «ارنست برجس» از پيروان «جرج هربرت ميد»، خانواده را به عنوان يك واحد شخصيتهاي متعامل معرفي كرد، مورد استقبال و بحث پژوهندگان اين رشته قرار گرفت. او به جريانات داخل خانواده توجه كرد: ايفاي نقش، روابط پايگاههاي، مسايل ارتباطي، تصميم‌گيري، كنش‌ها و واكنش‌ها در مقابل فشار و نظاير آن.
در اين رويكرد توجه اندكي به نهاد كلي خانواده و تضاد فرهنگي به عنوان يك واحد جامعه شده است.
3- تأثير شرايط و موقعيت اجتماعي بر ساختار خانواده: اين رويكرد به گونه‌اي با واكش‌گرايان همراه است، اما در جايي كه آنان تأكيد بر كنش به طور كلي دارند، موقعيت گرايان بر اين باورند كه موقعيت اجتماعي بر رفتار تأثير دارد. به عبارتي محركهاي خارجي بر رفتار اعضاي خانواده تأثير مي گذارد.
4- رويكرد مراحل زندگي اجتماعي و تكامل خانواده: اين رويكرد، شيوه برخورد متمقابل تأثير شرايط اجتماعي بر ساختار خانواده را مي‌پذيرد، اما نقطه انحرافش از اين رويكرد، بر محور تكامل جامعه و تأثير آن بر روابط زندگي استوار است. به عبارتي ساختار خانواده منطبق با روند تكامل نظام جامعه است.
5- رويكرد ساختگرايي كاركردي: اين رويكرد به تحليل ساختار خانواده: زن و شوهري مي پردازد و ارتباط آن با نهادهايي كه در انسجام جامعه نقش تعيين كننده‌اي دارند و در اجتماعي توجه دارد كه د اراي اجزايي است، اما در اين تحليل، توجه بر رابطه يك طرفه متمركز نمي‌شود، يك نكته اساسي در اين رويكرد دو طرفه بودن ارتباط بين اجزا و كل نظام است و اين ارتباط صرفاً در ارتباط بين اعضاي خانواده و نظام اجتماعي خلاصه نمي‌شود، بلكه بر ارتباط بين نقشها و نظام نقشها نيز توج خاص مي كند.
با همه كمبودهايي كه در اين رويكرد از نقطه نظر جامعيت و عام پذيري ممكن است وجود داشته باشد، اما از نظر انعطاف پذيري، رويكرد مزبور مورد نظر قرار گرفته است. در واقع آنچه را كه از مجموع بررسيها و مطالعات گوناگون به ويژه از نقطه نظر پارسونز مي‌توان دريافت، اين است كه رويكرد، نظام اجتماعي ار نظام كنشهاي متقابل در يك محيط مشخص بين عوامل انگيزه‌اي كه در درون يك فرهنگ با يكديگر در ارتباط و مناسبات اجتماعي قرار دارند بيان مي‌دارد و اصولاً جامعه شناسي را متناظر با نظام اجتماعي مي داند، همانگونه كه روانشناسي را متناظر با نظام شخصيت و انسان شناسي را متناظر با نظام فرهنگي مي‌پندارد.
به عبارتي هر نظام كنشي چه اجتماعي و چه مربوط به يك گروه كوچك مانند خانواده، يك سلسله صور عام دارد، زيرا هر نظامي براي موفقيت در عملكرد خود به ابزار و لوازم معيارهاي اجتماعي ناديده گرفته شود و سازمان آن دستخوش بي نظمي گردد، آنچه را كه دوركيم بي هنجاري مي‌نامد به وقوع مي پيوندد.
نظام اجتماعي خانواده، معمولاً از درجه‌اي از يگانگي برخوردار است. داراي نقشهاي مكمل و همچنين گروهي از نقشها براي اهداف جمعي يا فردي است. در درون اين نظام اجتماعي، ممكن است تضادي نيز رخ دهد كه اغلب نيز اتفاق مي‌افتد، اما در بيشتر موارد، كل نظام آسيب نمي‌بيند و در واقع براي اينكه نظام دچار آسيب جدي نشود، حد و مرزي نيز وجود دارد كه وراي آن حد، بي هنجاري حاكم مي‌گردد. در چنين شرايطي كه تضاد از مرز خود تجاوز كند، انتظارات متقابل كه در ارتباط با نقشهاي متقابل قرار دارند. از بين مي‌رود و در نتيجه هنگامي كه تضاد شديد مي‌شود، به حدي كه باعث خنثي شدن انتظارات متقابل گردد. نظام اجتماعي خانواده ممكن است موجوديت خود را از دست بدهد. بنابراين براي اينكه تضاد و درگيري در بين اعضاي خانواده، در حد و مرز خود قرار گيرد و به عبارتي كنترل شود بايد نقشها و نظام نقشها به شكل مناسبي در ارتباط تكميلي با يكديگر قرار گيرند. در اينجا دو سئوال اساسي و مهم كاركردي براي نظام خانواده مطرح مي‌گردد:
الف- چه نقشهايي در نظام خانواده نهادي شده است؟
ب- چه كسي اين نقشها را انجام مي‌دهد؟
نظام اجتماعي و شبكه روابط متقابل
يك نظام اجتماعي قبل از هر چيز در نخستين برخورد، مجموعه و شبكه‌اي از روابط متقابل ميان افراد و گروههاست، علاوه بر آن عوامل بسياري از نيز به يكديگر پيوند مي‌دهد. به عبارت ديگر هر عامل در يك نظام اجتماعي به ويژه از ديد كلي كنش متقابل آن با ديگر عاملها در نظر گرفته مي شود. كنش اجتماعي سه عنصر را در بر مي‌گيرد:
انتظارات متقابل ميان عامل معيني مانند «خود» از عامل جداگانه‌اي به نام «ديگري» انتظار دارد، در موقعيتي مشخص كه در ارتباط با يكديگرند به صورتي تعيين شده رفتار كند. در همان حال، «خود» مي‌داند كه دربارة موقعيت مشترك، «ديگري» نيز انتظاراتي دارد. به بيني دگير هنگامي كه پارسونز خصايص نظام اجتماعي و عناصر تشكيل دهنده آن را مشخص مي‌سازد مفاهيم اصلي مورد نظر او «خود» و «ديگري».
يعني دو يا عده‌اي بيشتر كه در ضمن ايفاي نقش با يكديگر در حال كنش متقابل‌اند كه يا با انتظارات ديگر خود را سازگار مي‌كنند يا از اين انتظارت فاصله مي‌گيرد، در حالي كه نوعي احترام متقابل در اين ميان وجود دارد، يعني آنچه كه «خود» از جمله حقوقش محسوب مي‌دارد، از نظر ديگري وظيفه تلقي مي‌شود (توسلي، 1369: ص 191).
ارزشها و هنجارهايي وجود دارند كه بر رفتار عاملهاي حاكم اند. در واقع انتظارات متقابل در گروه متكي بر وجود هنجارها و ارزشهاست. وجود ارزشها و هنجارهاي مشترك مسأله‌اي نيست. مهم اين است كه «خود» مي‌داند كه هنجارهايي «ديگري» مي‌داند و مي تواند پيش‌بيني كند كه «ديگري» در يك وضعيت مفروض، به گونه‌اي معين عمل خواهد كرد.
بالاخره ضمانت اجرايي يا پاداش و تنبيهي كه «خود» و «ديگري» در صورت عدم برآوردن انتظارات متقابل دريافت مي‌دارند.
از نظر پارسونز اين سه عامل يعني انتظارات، ارزش، و هنجارها و تضمين ها، عناصر تشكيل دهنده نقشها در كنش متقابل هستند و ساخت يك نظام اجتماعي از طريق نهادي شدن الگوها و ارزشها تثبيت و تحكيم مي‌شود.
مهمترين مزيت برخورد پارسونز با جامعه به عنوان يك نظام اين است كه تصويري از يگانگي گروه انساني ارايه مي‌دهد و بيش از هر نظريه‌پرداز ديگري به شكلي متقاعد كننده معني واقعيت نظام را در رقابت، يگانگي و پيوستگي كلي الگوهاي كنشهاي متقابل اجتماعي مطرح مي‌سازد.
او تأكيد مي‌كند كه نظامهاي اجتماعي همان نظام نقشهاي رفتاري كنشهاي متقابل ميان ايفا كنندگان اين نقشهاست. در اينجا تأكيد بر چگونگي يگانگي شخصيت انسان با نظام اجتماعي و همكاري پايداري با ديگران از طريق ارضاي مداوم نيازهاست. نقشها به عنوان مكانيسم‌هايي در نظر گرفته مي‌شوند كه از طريق آنها افراد وارد نظام و جزيي از آن مي‌گردند. معمولاً نقشها طوري شكل مي‌گيرند و در جهتي حركت مي‌كنند كه نظام آن گونه كه هست حفظ شود و ميزاني از استقلال كاركردي هم براي اعضاي آن باقي بماند. در يك نظام آن گونه كه هست حفظ شود و ميزاني از استقلال كاركردي هم براي اعضاي آن باقي بماند. در يك نظام اجتماعي تأكيد بر ايفاي نقش اجتماعي است. به طوري كه نظام فرد را تا حدودي در ايفاي نقشش كنترل مي‌كنند.

خانواده به عنوان يك نظام اجتماعي
با توجه به تعريف و مفهومي كه از نظام اجتماعي به دست آمد، خانواده را نيز مي‌توان به عنوان نظام كنشهاي گوناگون و مشخص شده‌اي پنداشت كه در درون نظام نقشهاي تعيين شده سازمان يافته است.
نظام خانواده از طريق ارزشها و هنجارهاي اجتماعي به نظام كلي جامعه مربوط مي‌شود و در حقيقت نظام جامعه همواره به عنوان گروه مرجعي براي خانواده عمل مي‌كند.
با اين ترتيب، مي توان گفت كه كنش اعضاي خانواده در چارچوب نظام هنجارها و ارزشهاي اجتماعي صورت مي‌گيرد، ولي داراي ويژگي ‌ارادي بودن نيز هست. اين كنشها در قالب هنجارها و ارزشهاي اجتماعي داراي نظام مي‌شوند و به عبارتي هنجارهاي اجتماعي چگونگي، و نحوة كنش اعضاي خانواده را شكل داده آن را هدايت مي‌كند . اينكه اعضاي خانواده را ارادي ذكر كرديم بدين معناست كه هر يك از عناصر تشكيل دهنده اين نظام ممكن است به دو گونه متضاد، نقشهاي خود را ايفا كنند يا در جهت نظام ارزشها و هنجارها يا در خلاف اين جهت، هنگامي كه در درون يك نهاد اجتماعي يا يك جامعه، نظام ارزشها و اين انتظارات، تا حدودي معيارها را براي او تعيين مي‌كند كه انتظارات از نقش پدر بودن است. از طرفي هم از ديد همان پدر، مجموعه‌اي توقعات مربوط به بروز بازتابهاي

 

دانلود تحقیق نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي | 19815 alis

تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,

نقش جنبش دانشجويي
در تحولات اجتماعي

– بحث محوري، بررسي نقش جنبشهاي دانشجويي در تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران است. اين جنبش يك پيشينه تاريخي دارد كه با تاسيس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشيدي) شروع مي‌شود و تا امروز ادامه مي‌يابد. البته در مقاطعي با افت و خيزها و فراز و نشيبهايي روبه‌روست. اگر موافق باشيد گفتگو را از همين نقطه آغاز كنيم.
– تصور من اين است كه جنبش دانشجويي ايران را بايد در قالب و چارچوب تئوريك نگاه كنيم؛ آن وقت اين سوال مطرح است كه دانشجو از چه رده سني است؟ و در چه موقعيت اجتماعي قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سني نگاه كنيم و هستي‌شناسي جوان را مورد بررسي قرار بدهيم، اين سوال مطرح مي‌شود كه «جوان چه نيازهايي دارد؟» با اين تعريف مي‌بينيم كه دوران جواني دوران انرژي‌زايي است اما در مقابل اين انرژي‌زايي، جوان دچار يك مجموعه پرسشهاي جديد مي‌شود. يعني با تحولاتي كه در وجود بيولوژيك او مطرح است، از درونش يك دسته فشارها و محركهاي جديد پديد مي‌آيد كه اين محركها براي او پرسش ايجاد مي‌كنند. اما وقتي مي‌گوييم دانشجو، مسئله ديگري را هم اضافه كرده‌ايم؛ يعني علاوه بر اينكه او فشارها و محركهاي دروني او مطرح است، محركهاي بيروني هم وجود دارد. يعني دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعيت اعتقادي معرفي نمي‌كند، بلكه خود را در چارچوب شغل هم مطرح مي‌سازد؛ يعني به يك انتخاب جديد مي‌رسد.
– … يعني وقتي از محيط خانوادگي دور مي‌شود به عنوان يك «طبقه»ي جديد، يك هويت نوپيدا مي‌كند؟
– دقيقاً همين‌طور است. او مي‌خواهد يك هويت جديد پيدا كند. او يك دسته زمينه‌هاي هويتي پيشيني اوليه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادي، كه كشفي است. وقتي كه كودكي در يك خانواده به دنيا مي‌آيد، قوميت و اعتقادات خانواده بر روي او تاثير مي‌گذارد. اما اين جوان وقتي وارد دانشگاه مي‌شود رشته تحصيلي انتخاب مي‌كند. انتخاب اين رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگي او را تحت تاثير قرار مي‌دهد و اين انتخاب ديگر يك بحث «كشفي» نيست بلكه بحثي است «تاسيسي». او در اينكه «قوميتش» چيست، از اعتقاد خانواده كه به او القا شده تاثير مي‌پذيرد. اما اين وضعيت جديد «القا» نشده، بلكه «انتخاب» شده است، يعني او به جاي رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب كرده است.
معمولاً در دوران دبيرستان نيز چنين وضعيتي به وجود مي‌آيد، اما حقيقت اين است كه در آن زمان جوان به آن رشد نرسيده كه بپرسد: «چرا اين رشته؟» محركهاي محيطي به انتخاب منجر مي‌شود؛ مثلاً رفتن به رشته‌هاي رياضي، ادبيات يا طبيعي بدون يك محاسبه عقلايي سنجيده. اما وضعيت در دانشگاه بسيار متفاوت، ملموس و روشن است. يك دانش‌آموز وقتي «رياضي» مي‌خواند نمي‌داند كه نتيجه اين رشته قطعاً به «مهندسي» مي‌انجامد يا نه و اگر مي‌انجامد به چه گرايشي از مهندسي؟ يا اگر «تجربي» مي‌خواند، آيا حتماً به پزشكي ختم مي‌شود؟ اما وقتي او به دانشكده مي‌آيد اين شغل برايش «انضمامي» شده است. دانشجوي علوم سياسي يا دانشجوي عمران يا دانشجوي پزشكي داراي چارچوب شغلي تقريباً مشخصي است.
– … چرا شغل؟
– به دليل آنكه دانشگاه اصولاً براي رفع نيازهاي «پسيني» به وجود آمده است. حالا ممكن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولي وقتي به دانشگاه مي‌رويد «رشته»، تخصصي است، اين تخصص در مواردي به نياز معنوي نپرداخته است. مثلاً مهندسي عمران را در نظر بگيريد، اين وضع دقيق‌تر است.
اما هنوز در علوم سياسي اين تاثيرات خيلي روشن نيست. در رشته‌هاي سياسي به دو نكته مي‌انديشيد: يكي آزادي فردي، ديگري استقلال ملي. يعني مفهوم رشته سياسي يك مفهوم امنيتي است: راههاي ارتقاي قدرت ملي براي تامين منافع ملي. ولي در جامعه ما اين نكته هنوز جا نيفتاده است. رشته‌هاي علوم انساني بسيار مظلوم واقع شده‌اند. اما وقتي يك نفر رشته مهندسي مكانيك را انتخاب مي‌كند، هدف او مشخص است. يا اگر رشته‌هاي پزشكي را انتخاب مي‌كند در حقيقت براي تامين شغل است. بنابراين هويتهاي پيشيني با اين هويتهاي پسيني در مقابل هم قرار مي‌گيرند.

– … و اين يك تعارض است؟
– تعارض نه، تباين است! چون هويت پيشيني انسان جزو «وجود فلسفي» اوست. آيا اين وجود فلسفي پيشيني كه بديهي است (يعني انسان خود را در آن كشف مي كند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من اين است كه چنين نيست.
دو گروه اين امر را در تعارض مي‌بينند. سنتي‌ها كه نگرش متافيزيكي دارند و با تاكيد بر هويت پيشيني، پسيني را رها مي‌كنند؛ يعني مي‌گويند كه دنيا چه اعتباري دارد، بنابراين براي آنها «ملي» هم چيز بدي است، «تخصص» هم چيز بدي است و به هيچ يك هم توجه نمي‌كنند. گروه ديگر كساني هستند كه همه نكته‌هاي پيشيني را نقد مي‌كنند و بر پسيني تاكيد مي‌كنند و با پسيني به تعارض پيشيني مي‌روند. اما در دنياي امروزي به موازات اينكه مسائل پسيني مثل اقتصاد، صنعت و شغل پيشرفت كرده، خودآگاهي فرهنگي هم زياد شده است. قبلاً تصور مي‌شد كه در كنار اين پيشرفتهاي تمدني (صنعت، اقتصاد و …) كه راحتي و آسايش مي‌انجامد. به همين لحاظ است كه اين عزيزان گاه دچار اشتباه مي‌شوند و تمدن و فرهنگ را يكي مي‌گيرند. پس گروه سنتي، تمدن و فرهنگ را يكي مي‌گيرد و تمدن را مقهور فرهنگ مي‌داند، يعني لايه فرهنگي را تقويت مي‌كند، در نتيجه تاكيدش بر روي هويتهاي پيشيني است. در مقابل، گروه ديگر تاكيدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشي از تمدن مي‌داند.
تصور ما اين است كه بايد، تلفيقي از اين دو صورت گيرد و در اين تلفيق دو حركت وجود دارد. يكي حركت انبساطي است كه به سوي آسايش، راحتي، رفاه و توانمندي مي‌رود. اين توانمندي براي آمريكايي يا ايراني، براي طبقه پايين يا طبقه بالا فرقي نمي‌كند. توانمندي، بيرون از انسان است. در برخورد مبتني بر زور يك تانك در مقابل يك خودرو، با هر اعتقادي كه شما داشته باشيد، غلبه با تانك است. من به ابعاد توانمندي مي‌گويم: تمدني!
دانشجو وقتي وارد دانشگاه مي‌شود رشته انتخاب مي‌كند: مهندسي، پزشكي، داروسازي. نكته‌اي كه ابتدا از اين مبحث، در نظرش مجسم مي‌شود تمدني است كه به او توانمندي بدهد. ما معتقديم كه اين توانمندي براي معدودي از افراد اين پرسش را به وجود مي‌آورد كه كمال تو چيست؟ همان ارزشهاي پيشيني است كه فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قوميت انسان است كه من به آنها مي‌گويم كمال فرهنگي.
– آيا جنبش دانشجويي در ايران كمال گراست؟
– ابتدا مي‌خواست كمال گرا باشد و به توانمندي نمي‌انديشيد. يعني اگر امروز با دانشجويان آن زمان درباره نظام حكومتي شاه صحبت كنيد (دانشجوياني كه مبارزه مي‌كردند) و بپرسيد: مشكل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتي را به شما مي‌گويد كه همگي فعليه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، كثيف بودند، خود فروخته بودند و … حال اگر بپرسيد: آيا توانمندي داشتند يا نه؟ ممكن است جوابهايي به شما بدهند كه با بخش او در تعارض باشد. غرض من اين نيست كه بگويم آنها خوب بودند يا بد، اينجا بحث تاييد يا تكذيب مطرح نيست.
در آن زمان دانشگاههايي كه به وجود آمده بودند دروني نشده بودند. البته هنوز هم اين مشكل را داريم. اگر به دانشجو بگوييد: آقاي مهندسي، آقاي دانشجوي علوم سياسي، شما وارد دانشگاه شديد كه قصد داريد چه توانمندي‌اي داشته باشيد؟

 

دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق وجود نابرابري هاي مختلف (اجتماعي – اقتصادي – سياسي ) و آثار آن بر جامعه | 19855 alis

تحقیق, وجود, نابرابري, هاي, مختلف, , (اجتماعي, ,, اقتصادي, ,, سياسي, ), , و, آثار, آن, بر, جامعه

وجود نابرابري هاي مختلف
(اجتماعي – اقتصادي – سياسي )
و آثار آن بر جامعه

توسعه اقتصادي و نابرابري درآمد
سيمپسون (1990) در خصوص رابطه بين نابرابري درآمد و توسعه اقتصادي مي‌نويسد:
سه ديدگاه كلي در خصوص نابرابري بر ادبيات موجود حاكم است. در مدل اقتصادي نابرابري در مرحله اول رشد اقتصادي افزايش پيدا مي‌كند، سپس به اوج مي‌رسد و نهايتاً در مرحله آخر كاهش پيدا مي‌كند. (كوزنتز 1963). در طول مرحله اول رشد اقتصادي (1) طبقات ثروتمند با سرعت بيشتري نسبت به طبقات فقرا به جمع‌آوري و ذخيره ثروت مي‌پردازند و نسبت به آنها تمايل بيشتري براي پس انداز نشان مي‌دهند (2) شهرنشيني نابرابري خاصي ايجاد مي‌كند. تجارت، افزارمندان و صنعت‌گران و طبقات صنعتي به عنوان قسمتي از اقتصاد پولي سريعاً رشد مي‌كنند و اين درحالي است كه تون بزرگي از طبقات روستايي و يا روستائيان سنتي خارج از اقتصاد پولي قرار مي‌گيرند و نابرابري درآمد افزايش مي‌يابد. در مرحله دوم رشد اقتصادي (1) تقاضا براي كار صنعتي از بين نيروي كار روستايي افزايش مي‌يابد. (2) طبقات ثروتمند تمايل به حفظ وضعيت موجود مالي دارند و در سرمايه‌گذاري‌هاي باريسك بالا كمتر سرمايه‌گذاري مي‌كنند و اين در حالي است كه فقرا كه اغلب داراي سرمايه ناپايداري نيز مي‌باشند بيشتر علاقمند به ترقي در بخش صنعت با پاداشهاي بيشتري هستند و (3) تمايز ديگر درآمد اينكه بر عكس سطح درآمد، فقرا انگيزه بيشتري براي كار، ذخيره‌سازي و سرمايه‌گذاري دارند.
(آهلوواليا 1976، چنري و سيركوئين 1975، اسياك 1981، كوزنتز 1976) (Simpson,1990: 682)
نظام سياسي و نابرابري
ديدگاه دوم به تاثير مستقيم نظام سياسي ملتها بر نابرابري (درآمد) تأكيد دارد (لنسكي 1966). وي اينگونه بحث مي‌كند كه نابرابري اقتصادي در جوامع تكنولوژيك از طريق تاثير نظام سياسي متاثر مي‌گردد و با توازن قدرت در درون جامعه سيستم اقتصادي تاثير مستقيمي بر نابرابري درآمد ندارد. در جوامع متكي بر زمين نابرابري زياد بوده و در جوامع صنعتي شده نابرابري معني‌داري ملاحظه نشده است اما نه تكنولوژي و نه ثروت ملل صنعتي بر كاهش نابرابري تاثيري ندارند. در جوامع صنعتي بخش بزرگي از آراء جوانان مي‌تواند به طريق سياسي علايق و باورهايشان را سازمان دهد و اين در واقع از پيامدهاي جوامع صنعتي است كه از طريق افزايش طبقات متوسط و كارگر صورت مي‌گيرد. با گسترش بيشتر پايه‌هاي سياسي، دولتها مجبور به توزيع عادلانه و صحيح خدمات و كالاها مي‌باشند. رابط بين نابرابري درآمد و دموكراسي در طبقات جديد (متوسط و كارگر) و آزادي آنها نهفته است.
مطابق با نظر لنسكي (1966) دگرگوني در تمركز قدرت سياسي ريشه در گسترش دانش و نياز نخبگان به اقتدار در تغيير براي افزايش توليدات نهفته است. مطابق با اين ديدگاه، گسترش و افزايش دموكراسي بسته به تلاش و كوشش سياسي براي گسترش ثروت ملل مي‌باشد. لنسكي نهايتاً اين فرضيه را مطرح مي‌نمايد كه در مواقعي كه ملت از آزادي‌هاي سياسي كمتري برخوردار باشند، اين قدرت در دست نخبگاني متمركز خواهد شد كه اين قدرت را براي برتري و فوايد اقتصادي بكار مي‌گيرند. وي در ادامه مي‌نويسد تنها زماني نابرابري اقتصادي كاهش مي‌يابد كه مشاركت سياسي در بين تودة مردم و شهروندان افزايش يابد.
بسياري از مطالعات در اين زمينه معتقد به وجود رابطة متقابل خطي بين دموكراسي سياسي و نابرابري درآمد مي‌باشند (استاك 1979، ويد 1981) و در مقابل برخي مطالعات نيز به وجود رابطة متقابل منفي بين دموكراسي و نابرابري مي‌باشند (مولر 1988، رابينسون (1977)، هويت 1977). در مقابل برخي از محققين هيچ رابطه‌اي بين دموكراسي و نابرابري نيافته‌اند (بولن 1981، بولن و جاكمن 1985).
ويد (1982) با وارد نمودن متغير سوم (تعداد جمعيت راي دهنده) به معادله، رابطة معني‌دار منفي را بين متغيرهاي دموكراسي و نابرابري گزارش نموده است. (Simpson,1990: 682-683).
عوامل موثر بر قتل (همنوع‌كشي)
انگيزه‌هاي ارتكاب قتل خيلي پيچيده و متعدد است. مي‌توان انگيزه‌هاي قتل را بشرح زير طبقه‌بندي كرد:
1- محروميت بيش از حد اقتصادي
بنابر نظر دوركيم، در شرايط فشار اجتماعي فرد براي رهايي از محروميت شديدي كه به او فشار مي‌آورد به ارتكاب قتل تحريك مي‌شود. عامل اقتصادي در بسياري از قتل‌ها از محركه‌هاي قوي براي ارتكاب قتل شناخته شده است.
2- قتل به علت مصرف مشروبات الكلي
3- قتل به علت دفاع از ناموس و حيثيت
4- قتل به علت تعدد زوجات، اختلاف زوجين
5- قتل ناشي از مواد و داروهاي زهرآلود و مسموم كننده
6- قتل ناشي از بي‌نظمي اجتماعي
7- قتل ناشي از آشوبهاي اجتماعي و شورشهاي سياسي
8- قتل ناشي از انحرافات اخلاقي و جنسي
9- قتل ناشي از اختلافات قومي و قبيله‌اي
(فرجاد، 1371؛ 55-47)
تاثير عوامل اقتصادي در جرائم و انحرافات اجتماعي
نوسانات اقتصادي و نوسانات قيمتها و دستمزد و بازار و پول، تاثير فراواني در ارتكاب جرائم مادي دارد، زيرا اگر اوضاع اقتصادي رو به بهبود رود، جرائم عليه اموال مانند دزدي و غيره تقليل مي‌يابد. برعكس، شرايط نامساعد

 

دانلود تحقیق وجود نابرابري هاي مختلف (اجتماعي – اقتصادي – سياسي ) و آثار آن بر جامعه

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي | 19838 alis

تحقیق, جايگاه, و, نقش, اعتماد, در, روابط, اجتماعي

جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي

معناي لغوي اعتماد:
« اعتماد ترجمه واژه انگليسي « Trust » است كه در زبان لاتين معادل كلمه Faith يواناني مورد استفاده قرار گفته است. ريشه در كلمه Faith مفهوم، وثوق، اعتماد، تسليم در برابر اراده ديگري و اطمينان به شخص ديگر، مستتر است.
« اونا مونو » ريشه يوناني واژه اعتماد را فعل « Pistis » عنوان كرده كه معادل همان واژه « Fuith » است. اين دو واژه، را هم زاد يكديگر تعريف كرده و مي نويسد، در رشد اين دو كلمه، مفهوم وثوق ، اعتمادو تسليم در برابر اراده ديگري و اطمينان به شخص ديگري مستتر است ( او نامونو، 1370‍؛ 247 ) در زبان فارسي، آنگونه كه در فرهنگ معين آمده، اعتماد مترادف است با تكيه كردن، واگذاشتن كار به كسي، اطمينان، وثوق، باور و اعتقاد ( معين، ج1، 1375‍؛ 302 ). فرهنگ عميد نيز، مترادف هاي مشابهي براي اعتماد عنوان كرده است. نظير، تكيه كردن، واگذاشتن كار به كسي، آهنگ كردن، با اين تفاوت كه براي اطمينان، مترادف هاي جداگانه ايي، آورده به نحوي كه تفاوت دو واژه « اعتماد » و «اطمينان » را نشان مي دهد. « اطمينان » مترادف، آرام گرفتن آسايش خاطر داشتن و خاطر جمعي است. ( پور محمدي، علي اصغر ، 1376؛ 9‌ ).

تعريف اعتماد:
« اعتماد » تعريف واحدي ندارد و با توجه به حوزه هاي مختلفي كه مورد توجه قرار مي‌گيرد – سياست، اقتصاد، جامعه، روانشناسي- و نيز رويكردهاي متفاوت به آن – رويكرد كنش انتخاب عقلاني، رويكرد اجتماعي، كاركردي روانشناختي، تعريف هاي متعدد و متفاوتي از آن شده است.
برخي از تعريف هاي مهم اعتماد در ذيل آمده است:
تعريف « اريك، اريكسون » نظريه پرداز، حوزه روانشناسي از اعتماد: انتظار برآورده شدن نيازهاي شخصي و اينكه مي شود روي دنيا، يا منابع برآورده كننده خارجي حساب كرد. ( اميد كافي، 1380؛ 10 ).
تعريفي كلاسيك از اعتماد « باوري قوي به اعتبار، صداقت و توان يك فرد، انتظاري مطمئن و اتكا به ادعايا اظهار نظري بدون آزمون آن ( Lyon. 2002. 664 ).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعي خوب، صادقانه، همكاري جويانه، از ساير اعضاي جامعه بر اساس هنجارهاي مشترك (45. 1995 Fukuyama. ).
اعتماد عبارت است از اطمينان به ديگران با وجود امكان فرصت طلبي آنان ( عدم قطعيت و مخاطر آميز بودن ) ( 18. 1996 Misztal. ).
اعتماد نوعي شرط بندي است در رابطه با كنشهايي كه ديگران در آينده انجام مي دهند.
( 24. 1999 Ss tpmpk. ). – اعتماد را واگذاري منابع به ديگران مي دانند با اين انتظار كه آنها به گونه ايي عمل خواهند كرد كه نتايج منفي به حداقل ممكن كاهش
مي يابد و دست يابي به اهداف ميسر مي گردد. (اليسون و فايرستون، به نقل از، امير كافي، 1380؛ 10).
ليو، ( Lciou، سيلويا ( Sylvia )، برانك ( Brunk )، اعتماد بين شخصي را از ديدگاه ديگري مورد توجه قرار داده اند و آنرا معادل ايمان به مردم ( Faith in people ) در نظر مي گيرند و معتقدند كه فرهنگ هاي جوامع مختلف در اين زمينه با هم تفاوت دارند. زيمل جامعه شناس آلماني نيز تفسير مشابهي از اعتماد ارائه مي كند، به اعتقاد او اعتماد نوعي ايمان و اعتقاد افراد به جامعه است. آنتوني گيدنز ضمن موافقت با تعريف زيمل، برداشت خود از اعتماد را با اين تعريف آغاز مي كند كه، اعتماد به عنوان اطمينان يا اتكاء بر ماهيت يا خاصيت شخصي، چيزي يا صحت گفته اي، تعريف مي شود. به اعتقاد او، مفهوم اطمينان و اتكاء در تعريف فوق به وضوح با آن ايماني كه زيمل آنرا توصيف كرده در پيوند و ارتباط است ( به نقل از اميد كافي، همان؛ 11).

جايگاه و نقش اعتماد در كنش اجتماعي:
تعريف هاي فوق، و تعريف هاي مختلف ديگري كه از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضاي روشني از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امري كه افرادي چون، لوهمان (Luhmann ) و مك نايت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث هاي موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد كنند ( رجوع كنيد به بخش مباني نظري، « عسگري مقدم » نظريه هاي لوهمان و مك نايت . 1382، 44- 56 ).
برخي نيز براي گريز از اين ابهامات، بحث هاي خود را با يك سري مصداق هاي عيني از زندگي اجتماعي، همراه كرده اند ( سزتومكا، كلمن، پوتنام و… ) مصداق هايي كه همواره نقش و اهميت اعتماد را در كنش اجتماعي نشان مي دهند. آنچه مسلم است. و از متون اعتماد بر مي آيد، اعتماد همواره متوجه ديگري يا ديگراني است كه در محيط اجتماعي ما حضور دارند ( البته بطور مستقيم در يك رابطه چهره به چهره يا غير مستقيم از مواجهه با محصولات ديگران، در اين خصوص براي اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به كتاب « اعتماد » يك تئوري اجتماعي، پيوتر، سزتوميكا، Pioter, Sztopka، 1999؛ ). افرادي كه در جريان اعتماد، يا بطور مستقيم با آنها دست به كنش مي زنيم و يا اينكه در كنش اجتماعي خود متوجه حضور يا اثرات آنها هستيم. بطور كلي مي توان گفت كه «اعتماد » همواره پاي ثابت كنش اجتماعي است. در ارتباط شناسي (مطالعه ارتباطات انساني) اين نكته به صورت جدي تري مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، « حميد مولانا » در مقدمه اي كه براي كتاب « ارتباط شناسي » «محسنيان راد» نوشته، در توضيح واژه انگليسي« Communication » و اينكه معادل فارسي آن « ارتباط » همواره فاقد برخي ويژگيهاي ريشه ايي اين واژه است، مي نويسد « در تعريف واژه « Com mumication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: يكي اصل شركت كردن و ديگري اصل اعتماد. بدون اين دو عامل اصلي « Com mumication » آنطور كه در علوم اجتماعي از آن استفاده مي شود معناي خود را از دست مي دهد. مثلاً براي اينكه دو نفر با هم جريان و سير ارتباط داشته باشند بايد اين دو فرد ] در [ چيزي با هم شراكت داشته باشند. اين عامل را در انگليسي « Sharing » مي گويند، علاوه براين براي اينكه اين جريان ايجاد شود اين دو فرد بايد حداقلي اعتماد يا « Trust » نسبت به يكديگر داشته باشند ( محسنيان راد. 1376؛ 16 ).
از اين رو « اعتماد » يكي از مؤلفه هاي مهم زندگي روزمره به حساب مي‌آيد. بطوريكه بيشتر نگاه ها به آن از منظري كاركرد گرايانه، است. اين كاركرد و يا به عبارتي نقش و جايگاهي كه براي اعتماد تعريف مي شود پيوند نزديكي با دو مؤلفه، « كنترل » و «پيش‌بيني » دارد كه خود متوجه عنصر مهم ديگري به نام « نظم اجتماعي » هستند، نظمي كه تداوم و ثبات كنش هاي اجتماعي در گرو آن است. ( رجوع كنيد به 19و 1999 و Sztompka ). در جريان كنش اجتماعي همواره مكانيسم هايي هستند كه نياز به كنترل و پيش ‌بيني ديگران را مرتفع مي كنند، مكانيسم هايي كه كنش را در چهارچوب مشخصي هدايت مي كنند، ارزشها و هنجارهاي مشترك از جمله اين مكانيسم ها به حساب مي آيند، توسل به يك سري قراردادهاي رسمي و غير رسمي نيز شكل ديگري از اين مكانيسم هاي كنترل كننده است كه امكان پيش بيني كنش ديگران را براي ما فراهم مي كنند اما با توجه به ماهست مختار كنش گران انساني اين مكانيسم ها عملاً كافي نيستند، اين مسأله، موقعيتي دشوار و بحراني بوجود مي آورد، اما اگر بشود فراتر از اين مكانيسم ها، « اعتماد‌ » كرد، اين بحران مرتفع خواهد شد. نقش و اهميتي كه به «اعتماد » داده مي شود در بين نظريه پردازان مطرح « اعتماد » اين امر در بحث، نيكلاس لوهمان، (‌Nilclas Luhmann ) پر رنگ تر است. به ويژه از آن رو كه آنرا با اقتضائات جامعه مدرن پيوند مي زند، «پيچيدگي» و « ريسك » مهمترين اين اقتضائات است. ميزتال ( Misztal ) در اين رابطه مي نويسد « او بحث خود را به دو تغيير بر هم بسته ساختاري، جهان مدرن، متصل كرده است، اول اينكه، جهان مدرن، جهاني است با پيچيدگي ‌هاي غير قابل مديريت و دوم افزايش خطر پذيري به جاي خطر ، به اين معني كه كنش هاي همواره ممكن است به نتايج خطرناكي منتهي شوند، بنابراين در جهان مملو از تنوع و پيچيدگي، عقلانيت خطر پذيري لازم است و لازمه آن نيز «اعتماد» است. ( 73. 1996. Misztal ).
لوهمان براي اعتماد، نقشي تعريف مي كند. كه پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه هاي عموميت يافته » ياد كرده است. چيزهايي كه مردم در ارتباطات خود، آنها را به كار
مي گيرند، نظير، پول، عشق و ثروت. لوهمان اين

 

دانلود تحقیق جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام | 19989 alis

تحقیق, اصلي, فراگير, در, احکام, اجتماعي, اسلام,

اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام : تاثير کم کاري برامنيت اجتماعي
«فاوفوا الکيل والميزان ولا تبخسوا الناس اشيائهم ولا تفسدوا في الارض بعد اصلاحها ذلکم خير لکم ان کنتم مومنين»1

يعني کم فروشي که در بين شما رايج است ترک کنيد، در پيمانه و وزن کم ندهيد چون اگر شما به کم فروشي عادت کنيد امنيت اجتماعي واطمينان اقتصادي برهم مي خورد ، کسي اطمينان ندارد که بتواند از شما چيزي تهيه کند آنها در بيشتر کارها يا با وزن ويا با پيمانه خريد وفروش مي کردند واينکه مي گويند در ترازو وکيل کم ندهيد اختصاص به داد وستد ندارد بلکه كنايه از مطلق تصرفات وتعهدات است مانند «يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم »2 که منظور نهي از هرگونه تصرفي است، نه خوردن تنها، ولي چون مهمترين تصرفات به صورت اکل در آمده است درآيه هم به عنوان «اکل» ياد شده است ماهم در تعبيرات ادبي وعرفي مي گوييم مال مردم را مي خورد يا مال مردم را نخوريد يعني در مال مردم هيچگونه تصرفي نکنيد خواه خوراکي باشد مثل ميوه خواه پوشاکي مثل لباس .بنابراين اينکه مي گويند کم نفروشيد يعني هرکاري که برعهده شماست از آن ندزديد خواه خريد وفروش باشد خواه غير آن وکاستن از هرکاري متناسب با همان کار است.

کسي که در جامعه زندگي مي کند نمي تواند بي تعهد باشد انسان در جامعه علاوه بر تعهد شخصي ، تعهد اجتماعي نيز دارد اگر کاسب وپيشه ور است اهل پيمانه وميزان است واگر کارگر وکارمند باشد اهل پيمانه نيست ولي اهل پيمان است (ولا تبخسوا الناس اشيا ئهم )3 اين از بزرگترين دستورات است كه از اين فراگير تر در بخشهاي اجتماعي قران کريم نيست .بخس يعني کم دادن وثمن بخس که در باره يوسف آمده است (وشروه بثمن بخس دراهم معدودة )4 يعني ثمن کم .شما درهر بخشي باش

 

دانلود تحقیق اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام

دریــــافت فایـــل