معارف اسلامی

دریافت تحقیق انتظار بشر از دين | 20034 alis

تحقیق, انتظار, بشر, از, دين

انتظار بشر از دين
آيا بايد پرسيد: “انتظار بشر از دين چيست؟” يا: “انتظار دين از بشر چيست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دين چيست؟” و “انتظار دين از بشر چيست؟” مانعةالجمع نيستند، تا سؤال كنيم كه كداميك از آن دو را بايد پرسيد .هر دو پرسش پرسيدني‌اند و مي‌توان آنها را با هم پرسيد.
در همين جا و قبل از اين كه به جواب ساير سؤالات بپردازم، تذكار اين نكته را لازم مي‌بينم كه، با توجه به اين كه همه سؤالات دوازده‌گانه شما حول محور “دين” مي‌چرخد، ضرورت دارد كه مراد از لفظ “دين” را تعيين كنيم .قصد ندارم كه دين را تعريف كنم، كه، از سويي، كاري است بسيار دشوار، بل مُحال، و، از سوي ديگر، كاري است غيرضروري، بيفايده، و حتي بيمعنا .اما عدول از تعريف دين، هر وجهي داشته باشد، به هيچ روي، ما را مُجاز نمي‌دارد كه مراد خود را از لفظ “دين” تعيين نكنيم؛ چرا كه اين كار دوم، يعني تعيين مراد، اگر صورت نپذيرد گفت‌وگو و دادوستد فكري ما در فضايي غبارآلود و مِه‌گرفته انجام مي‌گيرد، كه در آن نه هيچ اختلافِ‌نظرِ ظاهري‌اي دلالت بر اختلاف‌نظرِ واقعي دارد و نه هيچ اتفاق‌نظرِ ظاهري‌اي دال بر اتفاق‌نظرِ واقعي است؛ يعني اصلاً گفت‌وگو و دادوستدي در ميان نيست.
مراد من از “دين”، در جواب‌هايي كه به سؤالات شما مي‌دهم، مجموعه تعاليم و احكامي است كه، بنا بر ادعايِ آورنده آن احكام و تعاليم و پيروان او، حاصل ذهن بشر نيست، بلكه، برعكس، داراي منشأ الهي است، خواه وَحياني باشد (مانند اسلام) و خواه عرفاني (مانند آيين بودا) .بدين قرار، في‌المثل، كمونيزم، ليبراليزم، و امانيزم كه گاهي “دين” خوانده مي‌شوند، با توجه به خاستگاه و گرايش‌هايشان و اين كه چيزي بيش از دستاورد فكر بشر نيستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دين” ناميده نمي‌شوند (و البته اين امر هيچ چيزي را، در عالم واقع، اثبات يا نفي نمي‌كند؛ زيرا قراردادهاي زباني نفياً و اثباتاً به عالم واقع كاري ندارند.) اگر “دين” را به اين معنا اخذ كنيم اديان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسيحيت، دين يهود، آيين هندو، آيين بودا، آيين دائو، شينتو، و زرتشتي‌گري؛ و مي‌توان گفت كه در اين سؤال و جواب‌ها بيشتر به اين هشت دين ناظريم.
آيا معتقدان به حقانيت متون مقدس ديني مي‌توانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دين چيست؟” را از متونِ مقدسِ ديني خود طلب كنند يا بايد پاسخ را از غير اين طريق بجويند؟ چرا؟ اگر به غير متون مقدس رجوع بايد كرد آن غير چيست؟
به نظر مي‌رسد كه معتقدان به حقانيتِ متونِ مقدسِ ديني نمي‌توانند جواب سؤال “انتظار بشر از دين چيست؟” را از متونِ مقدس دينيِ خود طلب كنند؛ زيرا، به نحوِ پَسين و از طريق رجوع به متونِ مقدسِ اديانِ مختلف، مي‌دانيم كه جواب اين سؤال در هيچيك از آن متون نيامده است .وانگهي، حتي اگر جواب سؤال مذكور در متن مقدس ديني‌اي هم آمده بود، باز آدميان مي‌بايست صحت و سقم آن جواب را با خويشتن‌نگري و درونبيني معلوم مي‌داشتند و، در اين صورت، در واقع جواب را از خود طلب مي‌كردند .ظاهراً بايد پاسخ را از غيرِ طريقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و يافت؛ و آن غير هم، چنانكه به اشارت گذشت، خويشتن‌نگري و درون‌بيني است: يكايك متدينان بايد به خود رجوع كنند و دريابند كه از تدين خود، يعني از التزام همه جانبه به دين خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبي را دارند .البته از اين كه جواب سؤال مذكور را بايد با خويشتن‌نگري و درونبيني دريافت لزوماً استنتاج نمي‌شود كه انتظار بشر از دين امري است خصوصي، بدين معنا كه در آن جايي براي حجت و دليل و نيز رد و تكذيب نيست، بلكه كاملاً امكان دارد كه مشاهدات و گردآوري آمارها نشان دهد كه همه يا اكثريت قريب به اتفاق يا بيشتر متدينان يا انسان‌ها چشمداشتشان از دين امر واحدي است (كه فعلاً با تعيين آن امر واحد كاري نداريم).
بلي، سؤال ديگري مي‌توان كرد، و آن اين كه: آيا نمي‌توان با رجوع به متون مقدس پاسخ اين پرسش را يافت كه: “انتظار بشر از دين چه بايد باشد؟” به تعبير ديگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دين را گزارش نمي‌كنند، لااقل، به اصلاح و تصحيح آن نمي‌پردازند؟ و باز، به تعبير سوم، آيا متون مقدس بيان نمي‌كنند كه چه انتظاراتي از دين داشتن بجاست و چه انتظاراتي نابجا؟ بعيد نيست كه جواب اين سؤال مثبت باشد، يعني متون مقدس بيان كرده باشند كه دين فقط چه انتظار يا انتظاراتي را برآورده مي‌كند يا، به عبارت ديگر، چه وعده يا وعده‌هايي مي‌دهد و، به عبارتي كه اندكي مسامحه‌آميز است، چه كاركرد يا كاركردهايي براي خود قائل است .اما اگر هم چنين باشد، باز، بايد دانست كه در صورتي بشر به دين اقبال مي‌كند كه وعده‌اي كه دين مي‌دهد در جاي ديگري، به نحو بهتر يا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آيا يافتن پاسخي براي پرسشِ “انتظار بشر از دين چيست؟” فقط نتيجه عملي دارد يا نتيجه نظري هم دارد؟ في‌المثل آيا در فهم متون مقدس هم تأثيري دارد يا نه؟ اگر بلي، چگونه؟
يافتن پاسخي براي پرسش “انتظار بشر از دين چيست؟” فقط نتيجه عملي ندارد، بلكه نتيجه نظري هم دارد و، في‌المثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احكام و تعاليم مندرج در متون مقدس را به معناي عام آن بگيريم كه شامل علم به معناي احكام و تعاليم، علم به اهميت نسبي هر يك از احكام و تعاليم در قياس با ساير احكام و تعاليم، علم به علت و جهت (يا فلسفه وجودي) آنها، و تفسير آنها بشود، با اندك تأمل، مي‌توان دريافت كه انتظار هر فرد از دين در فهمي كه وي از متون مقدس مي‌تواند داشت تأثير تام و قاطع دارد .البته نه به اين معنا كه هيچ گزارة ديني و مذهبي‌اي نيست اِلا اين كه انتظار از دين در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبه‌اي جزئيه، مي‌توان گفت كه فهم بسياري از گزاره‌هاي ديني و مذهبي بر تعيين انتظار از دين توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسان‌ها از دين چيست؟
ما انسان‌ها، در طي زندگي اينجهاني و دنيوي، همواره، خود را در اوضاع و احوالي نامطلوب مي‌يابيم .اين زندگي آگنده است از دردها و رنجهاي جسماني، روحي، فردي، و جمعي؛ و اين واقعيت با چنان وضوح و بداهتي مشهود و معلومِ يكايكِ ما انسان‌هاست كه كسي در آن چون و چرا ندارد و، در نتيجه، كسي هم خود را محتاج اقامه حجت و دليل بر آن نمي‌بيند و حتي مي‌توان گفت كه هر گونه شرح و بسط و تفصيل و اطناب در باب آن نه

 

دانلود تحقیق انتظار بشر از دين

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امنيت اجتماعي و نقش امر به معروف و نهي از منكر | 20029 alis

تحقیق, امنيت, اجتماعي, و, نقش, امر, به, معروف, و, نهي, از, منكر

امنيت اجتماعي و نقش امر به معروف و نهي از منكر

مقدمه
برقراري امنيت اجتماعي در هر كشوري يكي از مهم ترين دغدغه هاي مسئولين و مردم به شمار مي آيد. در اين رابطه عوامل و متغيرهاي متعددي دخيل و موثر هستند كه هر كدام در جايگاه خود بايد مورد بحث و بررسي قرار گيرند. در مقاله حاضر نويسنده در مقام اثبات كاركردهاي امر به معروف و نهي از منكر با مولفه هاي امنيت اجتماعي برآمده و نقش اين فريضه حياتي را كه يكي از مهم ترين واجبات اجتماعي دين اسلام است در ايجاد و برقراري امنيت اجتماعي مثبت ارزيابي نموده و براي آن جايگاه والايي قايل شده است اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

فرآيند نهادينه شدن ارزش ها
بشر از آغاز زندگي اوليه خود به اين نتيجه رسيد كه براي تامين نيازهاي اساسي خود احتياج به همراهي همنوعان خود دارد؛ بنابراين به تدريج گروه هاي مختلفي بين انسان ها به وجود آمد كه رفته رفته گسترده تر شد و باعث پيچيده شدن روابط گرديد. اين پيچيدگي روابط بشر را بر آن داشت كه براي هر موقعيتي حد و مرزي قرار دهد.
مرزها و حدود مذكور به تقسيم كار بين گروه هاي انساني انجاميد و اجتماع بشري سازماندهي شد. بدين ترتيب مي توان يك گروه اجتماعي نظم يافته (سازماندهي شده) را «سازمان اجتماعي» نامگذاري كرد. اما لازمه حيات سازمان اجتماعي تعامل متقابل اعضاي آن است و براي پايداري و دوام اين تعامل، اعضاي سازمان اجتماعي بايد الگوهايي معين و شناخته شده داشته باشند. به الگوهاي معين و مورد توافق براي عملكرد «هنجار» مي گويند.(1)
بنابراين براي اينكه يك جامعه بتواند حيات خود را حفظ كند و از بي نظمي و نقصان ايمن باشد، نياز به حفظ و بقاء ويژگي هاي بنيادي و اساسي گروه هاي اجتماعي دارد؛ كه اين همان حفظ هنجارها و ارزشهاست. به اين ترتيب مقوله امنيت اجتماعي فرايند حفظ ارزش ها و هنجارها در جامعه است. اين فرآيند در اجتماع از طريق «كنترل اجتماعي» به وقوع مي پيوندد. «كنترل اجتماعي» عمدتا از طريق دروني كردن يا نهادينه كردن ارزش ها و هنجارها انجام مي گيرد و در مراحل بحراني تر و پيچيده تر از طريق مجازات ها.
دروني كردن يا نهادينه كردن در فرآيند جامعه پذيري (كه تامين كننده همنوايي در جامعه است) از طريق نهادهاي مختلف اجتماعي چون خانواده، مدرسه و… صورت مي پذيرد. در اين فرآيند افراد جامعه بدون احساس فشار و اجبار از سر ميل و رغبت هنجارهاي اجتماعي را پذيرفته و با آن همنوايي مي كنند. لذا افراد جامعه به نظمي اخلاقي، خودجوش و خودانگيخته مجهز مي شوند.
فرايند دروني شدن يا نهادينه شدن هنجارها و ارزش ها نياز به ابزاري كارآمد و روشي دقيق و منسجم دارد، تا باعث تحقق اين امر يا پيشبرد سريعتر آن شود. فريضه امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از مهم ترين واجبات اجتماعي دين اسلام است، اين نقش را در ايجاد و برقراري امنيت اجتماعي ايفا مي

 

دانلود تحقیق امنيت اجتماعي و نقش امر به معروف و نهي از منكر

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امنیت در سایه حجاب | 20028 alis

تحقیق, امنیت, در, سایه, حجاب

امنیت در سایه حجاب
از جمله مباحثی که همواره به عنوان یک موضوع بحث برانگیز و جنجالی، مطرح بوده، ذهن و ضمیر انسان ها و جوامع بشری را به خود معطوف و مشغول ساخته است، مقوله حجاب و تعیین حدود و ثغور آن، بوده است. عده ای رعایت حجاب و پوشش اسلامی را مانع حضور زنان در اجتماع تلقی کرده و مدعی هستند که رعایت حجاب برای خانم ها دست و پاگیر بوده و مانع فعالیت های آنها در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می شود و از این ناحیه، آسیب های اقتصادی به جامعه و پیامدهای روحی و روانی برای خانم ها به ارمغان می آورد! برخی دیگر، قانون حجاب را مغایر اصل آزادی و دموکراسی معرفی نموده و با جدیت تمام با آن مخالفت می کنند و با کسانی که با میل و رغبت، حجاب و پوشش شان را به عنوان یک وظیفه و تکلیف رعایت کرده و در اجتماع ظاهر می شوند با شدت برخورد کرده و از امتیازات اساسی و مهم اجتماعی مثل رفتن به مدرسه، دانشگاه، استخدام در ادارات دولتی و گرفتن گذرنامه و… محروم می کنند، آن هم در کشورهایی که خود را مهد فرهنگ و تمدن و پایه گذار دموکراسی معرفی کرده و از آزادی های فردی و اجتماعی دم می زنند!
عده ای قابل توجه نیز حجاب را به عنوان یک اصل و رعایت آن را در جامعه لازم و ضروری دانسته و از آن دفاع و حمایت می کنند. هر یک از این گروه ها از راه و روش خاصی پیروی کرده و ضرورت رعایت حجاب را از منظرهای مختلفی بیان داشته اند. برخی ضرورت رعایت حجاب را از منظر روان شناسی مطرح کرده و به بحث و ارزیابی آن پرداخته اند و با توجه به نیازهای روحی و روانی انسان، ضرورت رعایت حجاب را برای رشد و ترقی و تمرین تعالی او، معرفی کرده اند1.
برخی دیگر حجاب را به عنوان یک امر فطری، تلقی کرده و برای اثبات ادعای خود به شواهدی از اوستا، تلمود، تورات و انجیل تمسک نموده اند این دسته مدعی هستند که حجاب به عنوان یک اصل مشترک در تمام ادیان، جایگاه خاصی داشته و دارد2.
دسته ای دیگر باتوجه به فرهنگ مبتذل غرب و رواج برهنگی و آسیب های فراوان و پیامدهای منفی آن «که از این رهگذر متوجه قشر حساس خانم ها شده، آمار و ارقام به خوبی آن را نشان داده و حکایت می کند» به ضرورت رعایت حجاب استدلال کرده و آن را حریم امن برای خانم ها و رشد و سلامت خانواده و اجتماع دیده اند و معرفی کرده اند.»3
عده ای دیگر حجاب را به عنوان تکلیفی الهی تلقی کرده و در انجام رعایت آن، مثل سایر واجبات الهی، خود و

 

دانلود تحقیق امنیت در سایه حجاب

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امر به معروف و نهی از منکر | 20027 alis

تحقیق, امر, به, معروف, و, نهی, از, منکر

امر به معروف و نهی از منکر
مقدمه
سپاس خداوندى را كه هيچ كتابى را نتوان گشود جز به ستايش او و نعمتها را نتوان طلبيد مگر به وسيله كرم ، بزرگوارى و بخشندگى وى .
درود بر سرور پيامبران حضرت محمّد صلى اللّه عليه و اله فرستاده و بنده خدا و بعد از او بر خاندان پاك و پاكيزه اش باد.
بارى ، امر به معروف و نهى از منكر بزرگترين محور دين و مساءله مهمى است كه براى آن ، خداوند تمام پيامبران را برانگيخت . چنانكه اگر بساط امر به معروف و نهى از منكر بر چيده و از نظر عملى و علمى مهمل گذارده شده بود، نبوت بيهوده مى گشت و ديانت نابود مى شود، سستى و گمراهى و جهل و فساد همه را فرا مى گرفت ، كج انديشى فراگير مى شد و شهرها ويران و مردمان هلاك مى گشتند و هر چند آن واقعه اى كه از آن بيم داريم ، واقع مى شد اما چه بسا مردم تا روز قيامت از هلاك خود آگاه نمى شدند، بنابراين ؛ ععع انا للّه و انا اليه راجعون ، )) زيرا از نظر علمى و علمى آثار اين محور نابود شده و حقيقت و نشانه اش محو گرديده و نيرنگ آدميان بر دلها چيره شده و مراقبت خداوند از دلها رخت بربسته و مردم در پيروى از مردم از هوى و هوس همچون چهارپايان افسار گسيخته شده اند و مؤ من راستين كه ملامت كننده اى او را از راه خدا باز ندارد، در پهناى گيتى كمياب گشته است . پس هر كه در جبران اين سستى و پر كردن اين شكاف تلاش ‍ كند، يا در عمل عهده دار آن شود و يا اقدام در اجراى آن كند، با اين هدف كه اين سنت از ميان رفته را بازسازى كند و بر آن اهتمام بورزد و در راه زنده كردن آن دامن همت بر كمر زند، چنين شخصى از ميان مردم براى احياى سنتى كه سرانجام روزگار به نابودى آن انجاميده ، از خود گذشتگى كرده و مصمم به تقربى شده كه تمام مراتب قرب در برابر آن ناچيز است ، و اكنون ما آگاهى و اطلاع از آن را در چهار باب شرح مى دهيم :
باب اول در وجوب و فضيلت امر به معروف و نهى از منكر.
باب دوم در اركان و شرايط امر به معروف و نهى از منكر.
باب سوم در موارد انجام آن و بيان منكراتى كه عادت معمول شده است .
باب چهارم در امر به معروف و نهى از منكر فرمانروايان .
امربه معروف و نهي ازمنكر
نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه و تعهدي كه بايد در پذيرش مسؤوليت هاي اجتماعي داشته باشد، ايجاب مي كند كه او ناظر و مراقب همه اموري باشد كه پيرامون وي اتفاق مي افتد. اين مطلب در فقه اسلامي تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر مطرح شده و از مهم ترين مباني تفكر سياسي يك مسلمان به شمار مي رود؛ چنان كه از مهم ترين فرايضي است كه وجوب كفايي آن ضروري دين شناخته شده و ضامن بقاي اسلام است.[1]
قرآن كريم در بيان صفات ممتاز مؤمنان مي فرمايد:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[2]
مردان و زنان با ايمان ولي (و يار و ياور) يكديگرند، امربه معروف و نهي ازمنكر مي كنند، نماز را برپا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند.
به موجب اين آيه، افراد مؤمن به سرنوشت يكديگر علاقمند بوده و به منزله يك پيكر مي باشند. پيوند سرنوشت ها موجب مي شود كه تخلف و انحراف يك فرد، در كل جامعه تأثير بگذارد؛ چنان كه يك بيماري واگير در صورتي كه معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرايت نموده و سلامت آن را به خطر مي اندازد.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين زمينه مي فرمايد:
يك انسان گنهكار در ميان مردم، همانند فرد ناآگاهي است كه با گروهي سوار كشتي شده و آن گاه كه كشتي در وسط دريا قرار مي گيرد، تبري برداشته و به سوراخ نمودن جايگاه خود مي پردازد، هر كسي به او اعتراض مي كند او در پاسخ مي گويد: من در سهم خودم تصرف مي كنم؛ به يقين اين يك حرف احمقانه است. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولي نمي كشد كه همگي غرق مي شوند.[3]
معروف و منكر كه دو مفهوم متقابلند، در لغت به معناي شناخته شده و ناشناخته مي باشند؛[4] و در اصطلاح كارهايي كه نيكي يا زشتي آن ها توسط عقل يا شرع، شناخته شده باشند، به ترتيب معروف و منكر ناميده مي شوند.[5]
به كارگيري لفظ معروف و منكر در امور مربوط به بايدها و نبايدهاي دين، بدين لحاظ است كه فطرت پاك انساني با كارهاي معروف آشنا و مأنوس و با زشتي ها و امور ناپسند، بيگانه و نامأنوس است.
بنابراين معروف ومنكر قلمرو وسيعي دارد و در محدوده عبادات يا يك سري از گناهان كبيره نمي گنجند. معروف شامل امور اعتقادي، اخلاقي، عبادي، حقوقي، اقتصادي، ‌نظامي (همانند مرزداري و پيكار در راه خدا) سياسي (مثل حضور در صحنه هاي انقلاب اسلامي و حفظ دستاوردهاي آن) و امور فرهنگي مي شود و منكر نيز شامل منكرات اعتقادي، عبادي، اخلاقي، اقتصادي (مانند كم فروشي و احتكار)، سياسي (همانند جاسوسي و كمك به ضدانقلاب)، نظامي (نظير فرار از جبهه و جنگ، عدم رعايت سلسله مراتب فرماندهي) و… مي شود در مجموع مي توان از معروف و منكر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبير نمود.
شرايط وجوب امربه معروف و نهي ازمنكر
1 . بايد امر به معروف و نهي از منكر كننده بداند آنچه مكلف ترك نموده، واجب و يا آنچه مرتكب گرديده از منكرات است و بر كسي كه چنين علم و آگاهي از كار ديگري ندارد، واجب نيست.
2 . بايد آمر يا ناهي احتمال تأثير دهد پس اگر مطمئن باشد كه امر و نهيش مؤثر واقع نمي شود، امر و نهي بر وي واجب نيست.
3 . لازم است امر و نهي كننده بداند كه شخص بر گناهش باقي است پس اگر دانست كه وي گناهش را ترك نموده و آن را تكرار نخواهد كرد، امر به معروف و نهي از منكر بر او واجب نيست.
4 . برخورد با گنهكار ضرر و مفسده اي براي امرونهي كننده يا خويشان و برادران ديني اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منكر از اموري باشند كه شارع مقدس اهتمام ويژه اي نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنيت جان و ناموس مسلمانان، بنابراين اگر شعائر اسلامي يا جان عده اي از مسلمانان در معرض خطر و نابودي شد، بايد اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گيرد و صرف ضررديدن موجب سقوط وظيفه نمي شود.[6]
اقسام امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر به دو قسم واجب و مستحب

 

دانلود تحقیق امر به معروف و نهی از منکر

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق در مورد امامت | 20026 alis

ـ, تحقیق, در, مورد, امامت

امامت
ـ امامت
ـ برترى امامت بر نبوّت
ـ ناگزیرى از حجّت (نیاز به رهبر الهى)
ـ حجّت، امامى است شناخته شده
ـ گاه حجّت در بیم و گمنامى به سر مى‌برد
ـ اگر امام نباشد زمین‌در هم فرورود
ـ فراخواندن هر امتى با امام وپیشواى آن
ـ شناخت امام
ـ شرایط امامت و ویژگیهاى امام
ـ آنچه خداوند بر پیشوایان حقّ واجب کرده
ـ حقوق متقابل امام و امّت
ـ پیشوایان شما نمایندگان شما هستند
ـ هر که از پیشوایى جز پیشواى حقّ …
ـ پیشوایان دوزخ
ـ مدّعى امامت
ـ از کسى که فرمانبر خداوند سبحان …
ـ وجوب قیام در برابر فرمانروایان ستمگر
ـ آنچه که «خوددارى از قیام را» …
ـ انتخاب امام
ـ حدیث ثقلین
ـ وجوب همراهى اهل بیت
ـ علّت رفتار خودکامانه نسبت به اهل بیت
ـ فلسفه حکومت از نگاه اهل‌بیت
ـ ترس از تفرقه
ـ امامان دوازدهگانه
ـ علم امام
17) الإمامَةُ – امامت‏
الإمامَةُ
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» .
امامت‏
«امروز دينتان را براى شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را دين شما برگزيدم».
 الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الإمامةُ نِظامُ الاُمّةِ .
امام على عليه السلام : امامت رشته كار امّت است .
 الإمامُ الباقرُ عليه السلام : بُنِيَ الإسلامُ على‏ خَمْسٍ : على‏ الصَّلاةِ ، والزَّكاةِ، والصَّومِ، و الحَجِّ، والوَلايةِ، ولَمْ‏يُنادَ بِشَيْ‏ءٍ كَما نُودِيَ بالوَلايةِ.
امام باقر عليه السلام : اسلام بر پنج پايه استوار است : نماز ، زكات ، روزه ، حجّ و ولايت و به هيچ چيز به اندازه ولايت دعوت نشده‏است .
 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : لا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ العِبادِ الأعمالَ الصّالحةَ الّتي يَعْمَلونَها إذا تَوَلَّوا الإمامَ الجائرَ الّذي ليسَ مِنَ اللَّهِ تعالى‏
امام صادق عليه السلام : اگر بندگان ، پيشواى ستمگر را كه از جانب خدا نيست به زمامدارى گيرند ، خداوند كارهاى شايسته‏اى را كه انجام مى‏دهند نخواهد پذيرفت .
 الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : الإمامةُ هِيَ النُّورُ ، وذلكَ قولُهُ‏عزّ و عجل : «آمِنُوا باللَّهِ وَرَسُولِهِ والنُّورِ الّذي أنْزَلْنا» ، قالَ : النُّورُ هُوَ الإمامُ .
امام كاظم عليه السلام : امامت نور و روشنايى است ؛ همان كه خداوند عزّ و جل فرموده : «به خدا و پيامبر او و نورى كه فرو فرستاديم ايمان آوريد» . فرمود : نور همان امام است .
 الإمامُ الرِّضا عليه السلام : وأنْزَلَ في حِجَّةِ الوَداعِ وَهِيَ آخِرُ عُمْرِهِ صلى الله عليه وآله «اليَومَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ …» وأمرُ الإمامةِ مِنْ تَمامِ الدِّينِ .
امام رضا عليه السلام : در حجة الوداع كه سال آخر عمر پيامبر صلى الله عليه وآله بود آيه «امروز دينتان را براى شما كامل كردم …» نازل شد . امر امامت ، از جمله كمال دين است .
 عنه عليه السلام : إنَّ الإمامةَ اُسُّ الإسلامِ النّامي وفَرْعُهُ السّامي .
امام رضا عليه السلام : امامت ريشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است .
 عنه عليه السلام : إنّ الإمامةَ زِمامُ الدِّينِ ، ونِظامُ المُسلِمينَ ، وصَلاحُ الدُّنيا ، وعِزُّ المُؤمِنينَ .
امام رضا عليه السلام : امامت زمام دين است و رشته كار مسلمانان و اصلاح و آبادانى دنيا و سرفرازى مؤمنان .
فَضل الإمامَةِ عَلى‏ النُّبُوّةِ
«وَإِذِ ابْتَلَى‏ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً» .
برترى امامت بر نبوّت‏
«و (بياد آر) هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى آزمود و او آنها را به انجام رسانيد، خدا فرمود: من تو را پيشواى مردم گردانيدم».
 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنَّ اللَّهَ تبارَكَ وتعالى‏ اتَّخَذَ إبراهيمَ عَبْداً قَبْلَ أنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أنْ يَتَّخِذَهُ خَليلاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَليلاً قَبْلَ أنْ يَجْعَلَهُ إماماً ، فَلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشياءَ قالَ : إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً
امام صادق عليه السلام : خداوند تبارك و تعالى ابراهيم را به بندگى گرفت پيش از آن كه او را به پيامبرى برگزيند ، و او را به نبوّت رساند پيش از آن كه به رسالت گزيند و او را رسول خود ساخت پيش از آن كه به دوستى برگزيند و او را دوست و خليل خود گردانيد پيش از آن كه امامش قرار دهد . و چون همه اين مقامات را در او گرد آورد فرمود : من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم .
الاضْطِرارُ إلى‏ الحُجَّةِ
ناگزيرى از حجّت (نياز به رهبر الهى)
 الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ عليهما السلام : إنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الأرضَ بِغَيْرِ عالِمٍ ، ولولا ذلكَ لَ

 

دانلود تحقیق در مورد امامت

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امامت ورهبری درکلام اميرمؤمنان علي(ع) | 20025 alis

تحقیق, امامت, ورهبری, درکلام, اميرمؤمنان, علي(ع)

بسمه تعالي
امامت ورهبری درکلام اميرمؤمنان علي(ع)
يکي از موضوعات بسيار عميق،ارزشمند و گرانبهاي نهج البلاغه موضوع امامت و مسائل مربوط به آنست.
نهج البلاغه خود تبلور فرهنگ امامت و ولايت و تجلّي روح بلند علوي سلام ا… عليه است.
در نهج البلاغه جلوه هاي گوناگون امامت و حاکميت اسلامي بوضوح قابل مشاهده و درک است. امام (ع)چه بعنوان امام و ولي امر مسلمانان و چه در منصب ولايت الهي و ولَي الله در ابعاد گوناگون ملکي و ملکوتي امامت و نيز در جريان شناسي حوادث آن روزگار و دستهاي پليدي که در برابر امامت حقّه ايستادند و عناصر فرصت طب و قدرت خواه را بر مسند خلافت نشاندند و يا عناصر جاهل و متحجّر که در اثر جهالت و جمود در برابر امامت آنحضرت موضع گرفته و کار شکني کردند. در ادامه به تشريح و توضيح و تبيين نظام حکومتي اسلام و ويژگيهاي والي و حاکم و زمامدار اسلامي در برابر ديگران و مدّعيان دروغين مي پردازد. و قولاً و عملاً چهره امامت اسلامي را از چهره هاي فريبکاران و دغلبازان نمايان مي سازد و ويژگيها و خصوصيات هر يک را بطور کامل و دقيق تبيين و با شرائط روزگار منطبق و تطبيق مي نمايد.
و در اين رابطه نقش بسيار مقدّس و ملکوتي اهل البيت (ع)و عترت و خاندان بزرگ عصمت و طهارت (ع) و ويژگيها و فضائل و کرائم آن بزرگواران را نشان مي دهد..تا چراغ راه و صراط مستقيم ايمان و هدايت و راهنماي اسلام اصيل محمدّي (ص) و قرآن ناب احمدي (ع) باشد. و طلا از مطلا و خالص از ناخالص و طيب از آلوده و سره از ناسره بازشناخته شود.
در بياني نوراني آن حضرت مي فرمايد: يحتاج الامام الي قلب عقول و لسانٍ قزول و جنانٍ عليٰ اقامة الحق مسؤول (غررالحکم) .
امام به قلبي بسيار خردمند و زباني بسيار گويا و پرتوان و دلي سخت پرجرأت و قاطع بر اقامه حق نيازمند است.
آري:’ قلب عقول و زبان گويا و جنان شجاع’.
در نهج البلاغه جلوه هائي از دو اصل امامت و عدالت در گفتار و رفتار و سيره و عمل اهل البيت (ع) نشان داده مي شود. و جريانهاي انحرافي و ساختگي و منافق و بدعتگذار بازشناسي و نقّادي مي شود. و نقش و جايگاه امامت راستين و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام در برابر نقشه ها و دسيسه ها و توطئه ها بطور وضوح تبيين مي گردد. و جنود حق و سپاهيان باطل و ائمه نور و مناديان ظلمت معرفي مي گردد.
امام بعنوان اسوه مکتب و الگوي عملي و عيني امت اسلامي و ارزشهاي الهي است. امام تجسم فضائل و مکارم و کرائم اخلاق و پيشواي عدالت گستر و مجري عدل و قسط و حافظ احکام و تعاليم اسلام و انسان کامل و وارسته از همه آلودگيها و مظهر اسماء حسناي الهي و مرزبان احکام و معارف حقه الهيه است. آري؛ امام در سيماي شاه بيت مصحف امامت ـ علي (ع) ـ عصار مکارم و محامد اخلاقي و تجلي ملکات عاليه انساني و تنديس اشرفيت خلائق عالم است .
« … و فيهم کرائم القرآن و هم کنوزالرحمن …»
در نهچ البلاغه اصول و مباني و ابعاد اين مسائل بازگو و بازشناسي مي شود. و اهل البيت (ع) الگوي تمامي ارزشها و فضائل الهي و محور مقالبه با ظلم و استبدادو استکبار و فساد و تباهي شناسانده مي شود.
امام قافله سالار اولياء خدا و کاروان دار بندگان خالص اوست. امام و رهبر در فرهنگ اسلامي چراغ هدايت و صراط مستقيم الي الله و تجلّي عبوديت و بندگي خداوند منّان ومظهر فلاح و رستگاري است.
چند موضوع در اين رابطه و در نهج البلاغه شريف قابل بحث و بررسي و تأمل و تدبر است.از جمله بحث امامت اهل البيت(ع)،سيره و سنّت امام، اهل البيت (ع)و منحرفان و طاغيان و باغيان و جريانهاي انحرافي فراوان ديگر شرائط مربوط به حاکم و زمامدار اسلامي،نقش مردم؛از جمله اين مباحث بحث امام عصر(عج)در نهج البلاغه شريف و در خطب مربوط و در خلال بيانات و ارشادات آنحضرت و در اثناء مباحث و خطب ملاحم واخبار غيبي نهج البلاغه و يا ديگر مباحث ارزشمند و متعالي اين کتاب شريف است.
اينجانب در اين گفتار مي خواهم به بيانات و اشارات و ارشادات آنحضرت در رابطه با امام عصر (ارواحنا فداه) بپردازم و نکاتي را در اين رابطه ياد آور شوم :
الف ـ اينکه انجام امر جهان و حاکميت و زمامداري بدست اهل البيت (ع) خواهد افتاد و بشريت در آستان اهل البيت (ع) خواهد سائيد. [و از ديو و دد ملول است و انسانش آرزواست.]
و ارجاع به و عده الهي و نويد پيامران (ع) است. همانا خداوند مي فرمايد[و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر انَّ الارض يرثها عبادي الصالحون.] ‘در کتاب زبور پس از تورات نوشتيم که زمين را بندگان صالح خداوند به ارث خواهند برد.’

 

دانلود تحقیق امامت ورهبری درکلام اميرمؤمنان علي(ع)

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امامت و ختم نبوت | 20024 alis

تحقیق, امامت, و, ختم, نبوت

امامت و ختم نبوت
بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم. (اعراف ۱۵۸(
همانا از جانب خداوند نور و كتابى آشكار به سوى شما آمد كه خداوند به واسطه آنها، هر كس را كه در پى خشنودى او باشد، به راه هاى ايمنى هدايت مى كند و ايشان را به خواست خود از تاريكى ها به روشنايى بيرون مى برد و به سوى راه راست هدايتشان مى فرمايد. (مائده ۱۵ و ۱۶(
پيامبر اكرم (ص) با آيينى كه نور و هدايت است برانگيخته شد تا بشر را به راه هاى امن و سلامت در دنيا و آخرت رهنمون گردد. اين سفير هدايت و امنيت لاجرم به علم و عصمت الهى پشتيبانى شده بود تا متكى بر اين دو، بتواند پيام عظيم پروردگار را براى خيل گسترده بشر تا قيام قيامت به ارمغان آورد.
اندكى تأمل در ابعاد اين رسالت بزرگ، عظمت زايدالوصف آن را آشكار مى سازد: «هدايت براى همه بشريت» در اين ميان، قرآن كريم به عنوان سند رسالت نبوى، به تعبيرى كه در : «روشنگر همه چيز» (نحل ۸۹) مى باشد و از سوى ديگر در آيات متعددى، رسول اكرم(ص) را مفسر و تبيين كننده آيات معرفى مى كند، از جمله مى فرمايد: «و قرآن را بر تو فروفرستاديم تا براى مردم، آنچه را بر آنها نازل شده توضيح دهى» (نحل۴۴)
اكنون اين سؤال به ذهن مى آيد كه اگر پيامبر(ص) همه هدايت را براى همه بشر آورده و دستمايه اين هدايت قرآنى است كه مفسر آن نيز شخص رسول گرامى(ص) است، جايگاه امامت چيست؟
به تعبير ديگر اين كه شيعه معتقد است: «امامت، ادامه شأن هدايتگرى رسول خدا(ص) است» با مبانى فوق چگونه جمع مى شود؟ به عبارت ديگر آيا آن چه شيعه درباره امامت عقيده دارد، با مسأله «ختم نبوت» چگونه جمع مى شود و نياز به امام، پس از پيامبر(ص) و با وجود بقاى قرآن كريم در چيست؟
پاسخ را ابتدا از بيان «شكافنده علوم» امام باقر(ع) مى شنويم: راوى در ضمن گفت وگويى در باب نياز امت به امام پس از پيامبر(ص) مى پرسند: «آيا قرآن براى امت كافى نيست؟» امام مى فرمايند: «بله كافى است». چنان چه تفسيركننده اى (كه حقايق قرآن را وز حدس و گمان خويش را بيان نمايد) بيايند.»
راوى مجدداً مى پرسد: «آيا رسول خدا (ص) قرآن را تفسير ننمودند؟» امام پاسخ مى دهند: «بله قرآن را (به طور كامل) براى يك نفر تفسير فرمود و مقام آن شخص را به امت معرفى نمود كه او على ابن ابى طالب(ع) است.»
بنابراين امامت به معنى آن است كه شخصى در حد و اندازه پيامبر(ص) علومى را كه از جانب خداوند بر سينه دريايى رسول(ص) فرود آمده، از اينان دريافت كند و به مرور، در حد ظرفيت مخاطبان و اقتضاى شرايط به آنان منتقل فرمايد.
به پشتوانه اين علم عظيم است كه امير المؤمنين(ع) كراراً فرياد مى زد: «قبل از آن كه مرا از دست دهيد، از من بپرسيد» و هرگز دامنه سؤال را محدود نساخت، اما اين مردمان «على ناشناس» آن دوران بودند كه به فتنه ها دچار شده و على(ع) را خانه نشين ساختند و در كنار دريا، لب تشنه جان دادند.
با اين وصف امامت «ادامه هدايتگرى رسول خدا(ص) با پشتوانه علم دريافتى از آن حضرت و متكى به حفظ و عصمت الهى» است و تعارضى با ختم نبوت ندارد.
به ديگر سخن، تمام محتواى عظيم رسالت الهى بر سينه رسول خدا(ص) نازل گرديد و به تعبير اميرالمؤمنين(ع) خطاب به پيامبر(ص) پس از رحلت آن بزرگوار: «پدر و مادرم به فدايت، همانا با مرگ شما امرى قطع شد كه با مرگ هيچ كس قطع نشده بود، يعنى نبوت» (نهج‎/خطبه۲۳۵) اما آن چه از آسمان بر قلب پيامبر(ص) فرود آمد، پس از حضرت توسط «در شهر علم او» يعنى على(ع) به مردم مى رسيد، با همان صيانت الهى كه تضمين كننده سلامت پيام و ابلاغ صحيح و كامل آن بود و اين يعنى علم و عصمت امام. اين است رمز آن كه غدير در قرآن مايه كمال دين و تمام نعمت الهى شمرده شده و هموزن تمام رسالت رسول خدا(ص) محسوب گرديده، زيرا غدير ضامن ادامه ابلاغ رسالت است. ما در ادامه فرازهايى از خطابه سرنوشت ساز و خطير رسول خدا(ص) در غدير خم را

 

دانلود تحقیق امامت و ختم نبوت

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق امام موسي كاظم(عليه السلام) | 20020 alis

تحقیق, امام, موسي, كاظم(عليه, السلام)

امام موسي كاظم(عليه السلام)
پرتوي از سيره و سيماي امام موسي كاظم(عليه السلام)
حضرت امام موسي بن جعفر(عليه السلام)، معروف به كاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز يكشنبه 7 صفر سال 128 قمري در روستاي «ابواء»، دهي در بين مكّه و مدينه، متولّد گرديد.
نام مادر آن حضرت، حميده است.
آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمري، در زندان هارون الرّشيد عبّاسي در بغداد، در 55 سالگي به دستور هارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد.
مرقد شريفش در كاظمين، نزديك بغداد، زيارتگاه شيفتگان حضرتش ميباشد.
امام موسي بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق(عليه السلام) را بر محور برنامه ريزي فكري و آگاهي عقيدتي و مبارزه با عقايد انحرافي، ادامه داد.
آن حضرت با دلائل استوار، بيمايگي افكار اِلحادي را نشان ميداد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه ميساخت.
كمكم جنبش فكري امام(عليه السلام)درخشندگي يافت و قدرت علمياش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد.
اين كار بر حاكمان حكومت عبّاسي سخت و گران آمد و به همين دليل با شيفتگان مكتبش با شدّت و فشار و شكنجه برخورد كردند.
از اينرو،امام كاظم(عليه السلام) به يكي از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار داد به خاطر خطرهاي موجود، از سخن گفتن خودداري كند و هشام هم تا هنگام مرگ خليفه از بحث و گفتگو خودداري كرد.
ابن حجر هيتمي گويد:«موسي كاظم وارث علوم و دانش هاي پدر و داراي فضل و كمال او بود وي در پرتو عفو و گذشت و بردباري فوق العاده كه در رفتار با مردمِ نادانِ زمان از خود نشان داد، لقب كاظم يافت، و در زمان او هيچ كس در معارف الهي و دانش و بخشش به پايه او نميرسيد.»امام كاظم(عليه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عبّاسي موضع سلبي و منفي را در پيش گرفت و دستور داد تا شيعيان در دعاوي و منازعات خود، به دستگاه دولتي روي نيارند و به آنان شكايت نبرند و سعي كنند با قرار دادن قاضي تحكيم در ميان خويش، منازعات را فيصله دهند.
امام(عليه السلام) درباره حاكمان غاصب زمانش فرمود: «هر كس بقاي آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هر كس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدين وسيله آن حضرت، خشم و نارضايتي خود را از حكومت هارون پياپي ابراز ميفرمود و همكاري با آنان را در هر صورت حرام ميدانست و اعتماد و تكيه بر آنان را منع ميكرد و ميفرمود: «برآنان كه ستمكاراند تكيه مكنيد كه گرفتار دوزخ ميشويد.»امام كاظم(عليه السلام)، علي بن يقطين، يكي از ياران نزديك خويش را از اين فرمان استثنا كرد و اجازت داد تا منصب وزرات را در روزگار هارون عهده دار گردد و پيش از او، منصب زمامداري را در ايّام مهدي بپذيرد.
او نزد امام موسي(عليه السلام)رفت و از او اجازت خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترك كند، امّا امام او را از اين كار بازداشت و به او گفت: «چنين مكن، برادران تو به سبب تو عزّت دارند و به تو افتخار ميكنند، شايد به ياري خدا بتواني شكست ها را درمان كني و دست بينوايي را بگيري يا به دست تو، مخالفان خدا درهم شكسته شوند.
اي علي! كفّاره و تاوان شما، خوبي كردن به برادران است، يك مورد را براي من تضمين كن، سه مورد را برايت تضمين ميكنم، نزد من ضامن شو كه هر يك از دوستان ما را ديدي نياز او را برآوري و او را گرامي داري و من ضامن ميشوم كه هرگز سقف زنداني بر تو سايه نيفكند و د

 

دانلود تحقیق امام موسي كاظم(عليه السلام)

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق در مورد امام موسی بن جعفر | 20019 alis

تحقیق, در, مورد, امام, موسی, بن, جعفر

بسم الله الرحمن الرحيم

پيشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر(ع)
آن هنگام در غروبگهان كه سر شاخه‏هاى سرفراز نخل به نوازش نسيم،سر بن گوش يكديگر مى‏نهند،نشيد حماسه‏ى آرام زندگانى تو را نجوا مى‏كنند…و پيام بيدادها كه بر تو رفته است، با نسيم پيام آور،مى‏گزارند…
آن هنگام در بهاران كه بغض مغموم و گرفته‏ى آسمان،مى‏تركد و رگبار سرشك ابر،سرازير مى‏شود،اين اشك اندوه پيروان ستم كشيده‏ى توست كه به پهناى گونه‏ى تاريخ بر تو گريسته‏اند…آه اى امام راستين و بزرگ!
پرده‏هاى ستبر سرشك،ما را از ديدن حماسه‏ى مقاومت و پايدارى و سر انجام جانسپارى تو در راه حق،باز نخواهد داشت و اگر بر تو مى‏گرييم،ايستاده مى‏گرييم تا ايستادگى تو را سپاس گفته و هم تاريخ و هستى،پيش پاى مقاوم تو،به احترام برخاسته باشيم.
پاكترين درود،از زيباترين و شجاعترين جايگاه دلمان بر تو باد…هماره تا هر گاه…روستاى ابواء (1) ، آنروز صبح (2) گويى ديگر گونه مى‏نمود،پرتو آفتاب نخل‏هاى سر بلند را تا كمر طلايى كرده و سايه‏هاى دراز روى بامهاى گلى روستا،انداخته بود…
صداى شتران و صداى گوسفندانى كه پيشاپيش چوپانان،آماده‏ى رفتن به صحرا بودند،بذر نشاط صبحگاهى را در دل مى‏كاشت و گوش را از آواى زندگى مى‏انباشت…
كنار روستا و روى غدير و بركه‏اى كه زنان از زلال آرام آن،آب بر مى‏داشتند،اينك نسيم نوازشگر از گذار آرام خود موج مى‏افكند،و چند پرستو،شتابناك و پر نشاط،از روى آن به اينسوى و آنسوى مى‏پريدند و هر از چند گاه،سينه‏ى سرخ خويش را كه گويى از هرم گرماى سجيل عام الفيل (3) ،هنوز داغ بود،به آب مى‏زدند…كمى آنسوتر،تك نخلى،چتر سبز و بلند خود را بر گورى افشانده بود و زنى در آن صبحگاه،بر آن خم شده و با حرمت و حشمت‏بوسه بر خاك آن مى‏زد و آرام آرام مى‏گريست…و زير لب چيزهايى مى‏گفت.از كلام او،آنچه نسيم با خود مى‏آورد،گويى اين كلمات و جملات شنيده مى‏شد:
-درود بر تو،آمنه!اى مادر گرامى پيامبر…خدا تو را-كه چنان دور از زادگاه خويش،فرو مردى-،با رحمت‏خود همراه كناد…اينك،من،حميده،عروس توام،كودكى از سلاله‏ى فرزند تو را در شكم دارم و با دردى كه از شامگاه دوشينه مى‏كشم،گمان مى‏برم كه هم امروز،اين كودك خجسته را،در اين روستا،و در كنار گور تو به دنيا آورم…
آه،اى بانوى بزرگ خفته در خاك،شوهرم به من فرموده است كه اين فرزند من،هفتمين، جانشين فرزندت پيامبر،خواهد بود…
بانوى من!از خداوند بخواهيد كه فرزندم را سالم به دنيا آورم…آفتاب صبح،از سر شاخه‏هاى تنها نخل روييده بر آن گور،پائين آمده و بر خاك افتاده بود…
حميده،سنگين و محتشم برخاست،دنباله‏ى تن پوش خود را كه از خاك گور،غبار آلود شده بود،تكانيد،يك دستش را روى شكم گذارد و به گونه‏يى كه زنان باردار راه مى‏پيمايند،سنگين و با احتياط و آرام به روستا شتافت…
ساعتى بعد،هنگامى كه آفتاب،بر بلند آسمان ايستاده بود و كبوتران روستا،در چشمه‏ى نور آن،در آسمان شفاف ابواء،بال و پر مى‏شستند،صداى هلهله‏اى شادمانه از روستا به فضا برخاست…و خيال من از كنار بركه،مى‏ديد كه برخى زنان،از كوچه‏هاى روستا،شتابناك و شادمانه،به اينسوى و آنسوى مى‏دويدند…
آه،آنك،دو زن،با همان شتاب به كنار بركه مى‏آيند با ظرفهاى سفالين بزرگ،تا آب بردارند…
خيال من گوش مى‏خواباند تا از خبر تازه،آگاه شود:-…خواهر،مى‏گويند،امام صادق (ع) پس از آگاهى از ولادت كودكشان فرموده‏اند:
«پيشواى بعد از من،و بهترين آفريده‏ى خداوند ولادت يافت… (4) »
-آيا نفهميدى كه نامش را چه گذارده‏اند؟
-فكر مى‏كنم،حتى پيش از ولادت،او را«موسى‏»نام نهاده بوده‏اند.
چشم خيال من،بى اختيار،فرا سوى بركه،در صحرا به چوپانى افتاد كه بى خبر از آنچه در اين روستا.رخ داده است گوسفندان را با عصاى چوپانى خويش،به پيش مى‏راند…
و يك لحظه،خيالم گمان برد كه چوپانك،موسى است و آنجا صحراى سينا و از خيال گذشت: اين موساى تازه مولود،مگر در مقابله با كدام فرعون زمان،به دنيا آمده است…؟!
امام و حكومت عباسيان
امام موسى بن جعفر الكاظم (ع) 4 ساله بودند كه بساط حكومت جابرانه‏ى امويان بر چيده شد.
سياست عرب زدگى امويان،چپاول و زور و ستم،روش‏هاى ضد ايرانى حكومتشان،مردم و بويژه ايرانيان را كه خواستار تجديد حكومت داد خواهانه‏ى اسلام راستين،بويژه در ايام خلافت كوتاه حضرت على (ع) بودند،بر ضد امويان بر انگيخت و در اين ميانه كارگزاران سياسى وقت،ازين گرايش مردم،خاصه ايرانيان به آل على (ع) و حكومت على وار،سوء استفاده كردند و به اسم رساندن حق به حقدار،امويان را به كمك ابو مسلم خراسانى بر انداختند اما به جاى امام ششم جعفر بن محمد الصادق (ع) ابو العباس سفاح عباسى را بر مسند خلافت و در واقع بر اريكه‏ى سلطنت نشانيدند. (5) و بدينگونه،يك سلسله‏ى تازه‏ى پادشاهى اما در لباس خلافت و جانشينى پيامبر در 132 هجرى قمرى روى كار آمد كه نه تنها در ستم و دورويى و بى دينى،هيچ از امويان كم نداشتند بلكه در بسيارى از اين جهات،از آنان نيز پيش افتادند.
با اين تفاوت كه اگر امويان دير نپاييدند،اينان تا 656 هجرى قمرى يعنى 524 سال در بغداد، بر همين روال،بر مردم،خلافت كه نه،سلطنت كردند.
بارى،پيشواى هفتم،در دوره‏ى عمر خويش،خلافت ابو العباس سفاح،منصور دوانيقى،هادى، مهدى و هارون را با همه‏ى ستمها و خفقان و فشار آنها،دريافتند.
براى آينه‏ى جان امام،تنها غبار نفس اهريمنى اين پليدان جابر،كافى بود تا زنگار غم گيرد و به تيرگى اندوه نشيند تا چه رسد به اينكه،هر يك از اينان-از منصور تا هارون-ستمهاى بسيار بر پيكر و روح آن عزيز،وارد آوردند و هر چه نكردند،نتوانستند،نه آنكه نخواستند.
ابو العباس سفاح در 136 در گذشت و برادرش منصور دوانيقى بجاى او نشست،او شهر بغداد را بنا كرد و ابو مسلم را كشت و چون خلافتش پا گرفت از كشتن و حبس و زجر فرزندان على و مصادره‏ى اموال آنان لحظه‏اى نياسود و اغلب بزرگان اين خاندان و در راس همه‏ى آنها حضرت امام صادق را از بين برد…
مردى،خونريز و سفاك و مكار و به شدت حسود و بخيل‏و حريص و بيوفا بود،بيوفايى او در مورد ابو مسلم كه با يكعمر جان كندن او را به خلافت رسانده بود،در تاريخ ضرب المثل است.
هنگامى كه پدر بزرگوار امام كاظم را شهيد كرد،آنحضرت 20 ساله

 

دانلود تحقیق در مورد امام موسی بن جعفر

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق در مورد انسان از دیدگاه اسلام | 20040 alis

تحقیق, در, مورد, انسان, از, دیدگاه, اسلام

فهرست 
مقدمه 
موقعيت انسان در جهان قبل از رنسانس 
ظهور اومانسيم جديد 
انسان از ديدگاه اسلام 
انسان از ديدگاه اگزيستانسياليزم 
اما در اسلام 
1ـ ماهيت انسان 
2ـ آزادي انسان و تقدير الهي 
3ـ حوزه انتخاب و نقش هدايت 
4ـ هدفداري انساني 
5ـ انسان مسئول 
6ـ مراقبت و اضطراب 
7ـ انسان بي‌پناه نيست 
8ـ اتكا به نفس و بيم و اميد 
انسان از ديدگاه متريالسيم ديالكتيك 
ديد اسلام در اين مسايل 
نتيجه‌گيري 
منابع و مأخذ 

مقدمه
در عصر ما انسان از نظر دستيابي به ساز و برگ زندگي به مرحلة پرشكوهي رسيده است. اكتشافات و اعترافات بي‌شمار برايش امكاناتي فراهم كرده تا پيش از اين در نظرش افسانه‌اي بيش نبود.
دستگاههاي برقي خودكار و ابراز الكترونيك، بسياري از ناشدنيهاي جهان را براي انسان عصر ناشدني كرده است.
با فشار بر يك دكمه، آب و هوا، گرما و سرما، خوراك و پوشاك و هر چه بخواهد برايش آماده است.
اما همين انساني كه داراي دانسته‌هاي زيادي است، در مورد خويشتن خيلي چيزها را نمي‌داند، در مورد آن نظرهاي متفاوتي است، هر كسي تعريفي از آن دارد، بر اين اساس فرقه‌ها و گروههاي مختلفي تشكيل شده‌اند، در واقع، انسان خود را به صورت كاملاً جزئي مي‌شناسدو نتوانسته است به طور كامل ماهيت خويش را بشناسد!!
در اين تحقيق دربارة وجود انسان، اينكه انسان از كجا آمده و چه مسيري را طي خواهد كرد و به كجا خواهيد رسيد بحث خواهم كرد.

 

دانلود تحقیق در مورد انسان از دیدگاه اسلام

دریــــافت فایـــل