معارف اسلامی

دریافت اعتدال و ميانه روي در اسلام | 19970 alis

اعتدال, و, ميانه, روي, در, اسلام

اعتدال و ميانه روي
اعتدال از ريشه عدل، به معني ميانه گيري ما بين دو حالتِ يك چيز از نظر كمّي و كيفي و تناسب برقرار كردن ميان آن دو است، چنانكه به روزها و شب هاي بهاري و پاييزي كه اندازه يكديگرند، «اعتدال بهاري و پاييزي» گفته مي شود .
برگردان فارسي اعتدال «ميانه روي» است كه بر پرهيز از افراط و تفريط در هر كاري اطلاق مي شود و واژه معادل عربي آن «اقتصاد» است كه در فرهنگ اسلامي كاربرد بيشتري دارد.
ضرورت اعتدال
نظام عالم بر اساس هندسه اي دقيق پي ريزي گشته است.
جهان چون چشم و گوش و خدو ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست
همه پديده هاي عالم از بزرگترين كهكشان گرفته تا كوچكترين ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت كه «حقيقت» ناميده مي شود ـ پيروي مي كنند، به تعبير امام علي ـ عليه السلام ـ :
«…بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ‌ الارْضُ فيما بَيْنَ العِبادِ»
آسمانها و زمين در ميان بندگان، به حق برپا شده است.
آفريننده حكيم «عالم تكوين» فرمانده تواناي «عالم تشريع» نيز هست؛
«وَ هُوَ‌ الَّذي فِي السَّماءِ اِلهٌ وَ فِي الْاَرضِ اِلهٌ وَ‌ هُوَ الْحَكيمُ الْعَظيمُ »
و او كسي است كه در آسمان خداست و در زمين نيز خداست و او بسيار با حكمت و دانش است.
آفرينش انسان نيز از چنين قانوني پيروي مي كند و هرگز نارسايي و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نيز خواسته شده كه هماهنگ با عالم آفرينش در صراط مستقيم «عدال ش:9658 2622 م ت و اعتدال» گام نهد و هيچ گاه به افراط و تفريط نگرايد. اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«عَليكَ بِالْقَصدِ فِي الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ‌ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ »
بر تو باد به ميانه روي در كارها؛ هر كس از ميانه روي روي گرداند، ستم مي كند و هر كس به آن چنگ زند، ‌عدالت ورزد.
نمونه هاي كاربردي
اصل اعتدال، بايد به شكل كلّي و فراگير بر سراسر زندگي فردي و اجتماعي انسان حاكم باشد و هميشه و همه جا افكار، كردار و گفتار او را در برگيرد. در اين جا در حدّ گنجايش اين مقاله، سه محور ياد شده را توضيح مي دهيم.
الف ـ افكار
منشأ همه تصميمات آدمي، فكر و انديشه اوست؛ اگر فكر معتدل و مستقيم باشد، رفتار فرد راه اعتدال مي پويد و اگر انديشه به بيماري عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نيز به آفت افراط وتفريط دچار مي شود. اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ نقش كلّي و حياتي انديشه را چنين بيان مي كند:
«مَنْ فَكَّرَ قَبْلَ الْعَمَلِ كَثُرَ صَوابُهُ »
هر كس پيش از اقدام انديشه كند، درستي عملش افزون مي گردد.
و در سخني نغز و حكيمانه، به سنجش راستگرايي و چپگرايي با اعتدال انديشه پرداخته، مي فرمايد:
«الْيَمينُ وَ الشّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّريقُ الْوُسطي هِيَ الجادَّةُ »
راست روي و چپ روي، گمراهي است و راه ميانه، جاده زندگي است.
اين راهِ‌ ميانه، همان تفكّرناب توحيدي است كه در ميان كلافهاي سردرگم، انديشه هاي خرافي كفر، شرك، دوگانه پرستي، تثليث رهبانيّت، جبروتفويض، تناسخ، تجسم، مادّيگري، گزافه پرستي و … با عنوان «صراط مستقيم» خودنمايي مي كند و همه موحّدان حقجو را در خويش جاي مي دهد و به سر منزل مقصود ـ يعني قرب الهي ـ مي رساند.
تندروهاي افراطي، به كلي منكر آفريدگار جهان و نظم و حكمت حاكم بر آن مي شوند، حتي واقعيت هاي محسوس را منكر مي شوند و به تعبير قرآن:
«وَ اِذا قيلَ لَهُمْ ماذا اَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُُوا اَساطيرُ الْاَوَّلينَ »

 

دانلود اعتدال و ميانه روي در اسلام

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اصول دین در اسلام و تشریح یک به یک آنها | 19968 alis

تحقیق, اصول, دین, در, اسلام, , و, تشریح, یک, به, یک, آنها

توحيد

« چرا درباره ي خدا به بحث و تحقيق بپردازيم »
انتاژ مكتبهاي مقعود و گوناگون فلسفي ، و گسترش مكتب « ماترياليسم » در ميان جوانان و دانش پژوهان گروهي را بر آن داشته است كه از خود چنين سؤال كنند.
چرا بشر درباره خدا و مذهب و مسائل ماوراء طبيعت به بحث و تحقيق بپردازد ؟
اصولاً بحث و بررسي پيرامون موجود يا موجوداتي كه از قلمرو حس و تجربه بيرون است ، بود و نبود آنها در زندگي بشر تأثير ندارد ، جز اتلاف وقت ، نتيجه ديگري ندارد.
يك متفكر اجتماعي ، يك فيلسوف بلند فكر ، بايد به دنبال موضوعاتي برود كه در متن زندگي بشر قرار گيرد ، و مسائلي را مطرح سازد كه هر نوع گره گشائي دربارة آنها ، در بهبود وضع زندگي وي تأثير بسزائي داشته باشد . در صورتي كه بحث و بررسي درباره ي مسائل دور از ماده و طبيعت كه زندگي بشر به آن بستگي دارد ، حائز اهميت نيست ، پس چه بهتر از طرح اين مسائل بگذريم ، و فكر خود را روي مسائلي متمركز سازيم كه با زندگي ما كاملاً پيوند داشته باشد .
اين منطق گروهي از شكاكان مادي ها است كه روي عللي خود را از تحمل و رنج بحث و بررسي راحت ساخته اند و گروهي را از بررسي اين مسائل بازداشته اند.
در نخستين فصل اين كتاب كوشش شده است كه به اين پرسش ، پاسخ منطقي داده شود و روشن شود كه « ايده مذهبي » از تنها در وضع زندگي مادي و معنوي ما تأثير بسزائي دارد بلكه اعتقاد به جهان ماوراء طبيعت و ايمان به خدا و زندگي پس از مرگ ، سرچشمه يك رشته فضائل اخلاقي و گسترش عدالت اجتماعي و تأمين ثبات و آرامش رواني است كه هيچ جامعه اي از آن بي نياز نيست ، گذشته از اين اعتقاد به خدا آفريننده علوم و موجب گسترش دانشهاست ( چنانكه به طور روشن همه را ثابت خواهيم نمود . )
بنابراين روي اين آثاري كه مي توان براي خداشناسي تصور نمود ، بايد درباره ي آن به بحث وتحقيق بپردازيم تا در صورت ثبوت و صحت ، از منافع بهره مند گرديم .
اينك بيان علل و عواملي كه ماوراء به بحث و كنجكاوي وا دار مي كند و براي خاطر همين آثار ارزنده اي كه فكر « خداشناسي » در ما بوجود مي آرود ، بايد رنج بحث و تحقيق را برخود هموار سازيم .
عواملي كه ما را به بحث وادار مي كند :
1ـ بحث و بررسي مايه آرامش روان است .
تاريخ مدون جهان ، حاكي است كه بشر در تمام ادوار زندگي به وجود مبداي براي جهان ، اعتقاد داشته ، و عقيده به وجود مانع ، از عقائد كهن و راسخ او بوده است كه هيچ گاه در صحت و استواري آن به خود شك راه نمي داده است ، و همواره گروه مادي كه فكر دخالت علم و شعور در پيدايش جهان مي باشند ، در ميان افراد بشر بسيار نارد و انگشت شمار بوده اند .
در ميان اين طبيعت بيشمار ، دانشمندان عاليقدري ، و فلاسفه ي گرانمايه ي ، محققان و كاشفان و مخترعان بزرگواري ، كه رد پي ريزي تمدن و پديد آوردن علوم و آراء بشري ، سهم بسزائي دارند ، و دانش و بينش فوق العاده ي آنها مورد پذيرش همه مردم جهان ميباشد . چنين مي گويند : نظامات كاخ آفرينش ، اثر يك انديشه بزرگ و آفريننده اي توانا ، زيباي طبيعت و رنگ آميزي حيرت آور و نقش و نگار ظاهر جهان ، اثر نقاش چيده دستي است كه از روي علم و دانش بيكران خود ، به جهان ، هستي بخشيده و هر جزئي از اجزاء بيكران ، آن را روي نقشه و اندازه گيري خاصي آفريده است . آنان به اين اندازه اكتفا نكرده و مي گويند : كه آفريدگار جهان بشر را براي هدف و مقصد خاصي آفريده و هدف از آفرينش او را وسيله سفراء و پيامبران مخصوص خود بيان نموده است ، و براي تحصيل اين هدف يك رشته تكاليف و وظائفي براي او مقرر نموده و براي افراد فرمانبر پاداشهايي و براي مشركان كيفرهايي معين كرده است .
از طرف ديگر مشاهده مي كنم كه در طول تاريخ مرداني پاك و دور از هر نوع آلودگي ، با سوابقي درخشان خود را سفيران و پيامبران الهي معرفي نموده اند ، و در انجام رسالت خود از هر نوع فداكاري و جانبازي دريغ نكرده اند ، تا آنجا كه گروهي جان و زندگي خود را در راه اهداف خود ( ارشاد مردم ) از دست داده اند ، و يك چنين فداكاري همه جانبه ، حاكي از اعتقاد راسخ آنان بصدق گفتار خود ميباشد .
آيا اتفاق يك چنين جمعيت هاي مختلف كه در ميان آنها متفكران بزرگ ، و پي افكنان علوم ، و مرداني صالح و پاك وجود دارد ، كافي نيست كه ما را ملزم كنند كه در اين باره به بحث و تحقيق بپردازيم ، زيرا بعيدات كه يك چنين جمعيت بي شمار ، راه خطا بروند و در تشخيص خود اشتباه كنند .
حقيقت اين است كه چنين راي همگاني از يك جمعيت بي طرف و بي غرض ، ما را به صحت ادعاي آنان معتقد مي سازد .
زيرا در ميان آنان هزاران دانشمند و متخصص در علوم و صنايع وجود دارد ، و اگر بشر عصر فضا نسبت به افكار و نظرات استادان علوم و پايه گذاران ديرينه تمدن ،بدبين و بدگمان باشد ولي هرگز نميتواند انكار كند كه حداقل اتحاد آنان بر اين نظر باعث احتمال در مغز و دماغ او مي شود .
آيا در اين صورت كه احتمال مي دهيم كه براي اين جهان خالقي باشد . و بشر را براي هدفي آفريده است و رشته حيات او را پس از مرگ قطع نميكند و تكاليفي وظايفي متوجه او ساخته است ، و هر فردي را به پاداش و كيفر اعمال خود مي رساند ، صحيح است كه بشر در همه چيز بينديشد درباره دين نينديشد ؟ همه چيز را بشناسد و مبداء و منشاء جهان را نشاسند ؟ و خود را از درد و الم ، شك و ترديد برهاند ؟
آيا عقل و خرد اجازه ميدهد كه ما موضوع خدا و مذهب ـ را كه در صورت ثبوت در سرنوشت ما تأثر عظيمي دارد ناديده بگيريم و دنبال آن نرويم ؟ و اين ضرر را كه براي گروهي مقطوع و براي گروه ديگر محتمل است ، بدست فراموشي بسپاريم ؟
هيچ فردي پيش از تحقيق و بررسي ، نميتواند ادعاء كند كه خداپرستي و موضوع رستاخيز و پاداشها و كيفرها پنداري بيش نيست و اگر در زبان بگويد در دل خلاف آن را پذيرفته است در اين صورت وظيفه ما در برابر يك چنين موضوع مهم كه محتمل است راست و پاي برجا باشد ، جز تحقيق و بررسي بيطرفانه چيزي نيست ؟
و كسي كه حاضر نيست درباره ي اين مسأله مهم بحث و بررسي كند ميتوان نام او را يك انسان عادي نهاد . مي گويند اجتناب از هر نوع ضرر ، قطعي و محتمل براي بشر يك امر فطري است و لذا گاهي انسان به گزارش يك كودك ، يك فرد عادي ، تربيت اثر مي دهد و به فكر تحقيق و بررسي مي افتد چطور اين انسان به يك چنين گزارش بزرگ كه بر فرض صحت ضرر آن قابل جبران نيست ، به اندازه يك موضوع كوچك اهميت نمي دهد. اينجاست كه دانشمندان عقايد و مذاهب موضوع لزوم خداشناسي (معرفّه الله ) را يك امر مهم تلقي كرده و بررسي آنرا بر اساس برهان «لزوم دفع ضرر محتمل » لازم مي دانند . و مي گويند برهر فردي لازم و واجب است كه در اين مسأله به فراخور استعداد فكري خود عفور كند ، و مسأله را از نظر فني و اثبات قطعي سازد .
عواملي كه ما را به بحث و بررسي وادار مي كند .
2ـ اعتقاد به خدا آفريننده ي علوم و پديد آورنده هاي دانشهاي بشريت
ايمان به خداي دانا كه اين جهان را روي نقشه و نظام ، و بر طبق قوانيني و سنن خاصي آفريده است ، تحرك خاصي به حس كنجكاوي و حقيقت جوئي بشر مي بخشد . در صورتي كه تفكر مادي در آفرينش جهان ، نه تنها از

 

دانلود تحقیق اصول دین در اسلام و تشریح یک به یک آنها

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اصول تربيت از ديدگاه اسلام | 19967 alis

تحقیق, اصول, تربيت, از, ديدگاه, اسلام

اصول تربيت از ديدگاه اسلام
چكيده

اين مقاله، پس از تعريف اصل و بيان ضرورت آن در مباحث تعليم و تربيت، به ويژگى‏هاى حاكم بر اصول تربيتى مى‏پردازد، و سپس اصولى از قبيل: خدامحورى، تعبدمدارى، متربى‏محورى، زندگى محورى، فردمحورى، عمل‏گرايى، اخلاق‏مدارى، سعى‏محورى، اعتدال‏گرايى، محبت‏محورى، نظارت‏مدارى، خوف و رجا، مرگ‏انديشى، آخرت‏انديشى و آرمان‏گرايى را مورد بررسى قرار مى‏دهد و در پايان به دست‏آوردهاى تربيتى اين اصول مى‏پردازد.
واژه‏هاى كليدى: اصول تربيتى، تعليم و تربيت اسلامى، اخلاق، فطرت، انسان‏شناسى.

مقدمه

وجود اصول و قواعد كلّى در مناسبات انسانى و مرجعيت آن براى تفسير رفتارها آن‏چنان آشكار است كه غالباً نيازى به بيان تشريحى آن وجود ندارد. بديهى است كه هيچ كنش و واكنش انسانى نمى‏تواند در خلأ و بدون ضابطه‏اى مشخص آغاز، و بى‏هدف پايان پذيرد. رفتارهاى يكسان زيادى مى‏توان يافت كه خاستگاه واحدى ندارند؛ به منظور متفاوتى انجام مى‏شوند و احتمالاً نتايج مختلفى نيز به بار مى‏آورند.

امر تربيت كه يكى از زمينه‏هاى مهم در مناسبات انسانى است نيز از اين قاعده مستثنا نيست. نحله‏ها و مكاتب تربيتى هيچ‏گاه خود را فارغ از چارچوب‏هاى بنيادين و اصول نظرى معرفى نمى‏كنند. حتى مكتب‏هايى چون رفتارگرايى، كه بر رفتار تأكيد مى‏كنند و اهداف كلى و آرمانى را چندان قابل مطالعه و تحقيق نمى‏دانند، نيز هرگز ادعايى در شكستن حصر قواعد و اصول كلى حاكم بر رفتار را ندارند؛ چرا كه پذيرش همين قواعد و اصول كلى سبب امتياز و تشخيص مكاتب تربيتى و جدايى آنها از يكديگر مى‏شود. آنچه همه، بر سر آن اتفاق نظر دارند داشتن هدف و روشهاى متناسب با آن است. انتخاب هدفهاى تربيتى ريشه در نوع انسان‏شناسى مختلف دارد و هدفها، تعيين‏كننده نوع روشهاى تربيتى‏اند. بنابراين، مى‏توان هماهنگى اصول را با مبانى انسان‏شناسى از طريق هدف و غايت‏شناسى كاملاً توجيه كرد. به بيانى واضحتر منشأ انشقاق اصول، اهدافى است كه همواره از زواياى درك موقعيت انسان در جهان بر اساس رويكردهاى گوناگون به او و جهان دريافت شده است. با توجه به آنچه بيان شد، حداقل مفاهيمى كه در دستور كار هر مكتب تربيتى قرار مى‏گيرد عبارت است از: مبنا، هدف، اصل و روش. شناخت مفاهيم مزبور و درك نحوه ارتباط آنها نسبت به يكديگر و كاركرد متمايز هر يك در زمينه‏ى تربيت، ما را به ساخت چارچوب يا نظام تربيتىِ مشخص رهنمون مى‏سازد؛ چارچوبى كه فرايند تربيت در آن آغاز، و به سرانجامى متناسب با شاخص‏هاى آن، نايل مى‏شود.
مفهوم «اصل» در قلمرو تربيت

ارائه‏ى تعريفى نسبتا جامع از اصل، مبتنى بر شناخت روابط موجود ميان عناصر تشكيل‏دهنده‏ى نظام تربيتى است. شايد نفى ويژگى عناصر ديگر تشكيل‏دهنده‏ى نظام از اصل، زمينه‏ى مناسب‏ترى را براى شناخت آن فراهم آورد. اصلْ داراى ماهيتى هنجارى، و ناظر به «بايد»هاست؛ از اين جهت با «مبنا» كه خود منشأ اشتقاق اصل است و ماهيتى كاملاً توصيفى دارد و ناظر به «هست»هاست، متفاوت است (هوشيار، ص16؛ باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، ص68؛ شريعتمدارى، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، ص11).

از طرف ديگر، اصل با هدف نيز نمى‏تواند يكى باشد، چراكه ابزارى براى نيل به آن (هدف) قلمداد مى‏گردد (هوشيار، ص12 و شكوهى، ص84). البته ذكر اين نكته مهم است كه اصل يك ابزار و معيار كلّى براى گزينش روش‏هاى گوناگون است؛ از اين‏رو نمى‏تواند همان روش باشد، بلكه راه‏نمايى براى انتخاب روش‏هاى تربيت قلمداد مى‏شود. (هوشيار، ص17 و احمدى، ص107 و باقرى، ص69 و شريعتمدارى، ص11).

هر گاه در فرايند تربيت بخواهيم به هدف برسيم بايد پيوسته ارتباط ساخت (مبنا) و عمل (روش) را با عامل هدف در قالب اصل تعريف نماييم. در واقع اصل، حاصل مشاركت اين سه عامل اساسى در نظام تربيتى است؛ بنابراين، ارائه‏ى هر گونه تعريفى از اصل، بدون توجه به مشاركت عوامل سه‏گانه مذكور، نمى‏تواند يك تعريف كامل و جامع باشد. بدين لحاظ، تعريف مورد نظر ما نگاهى انحصارى به هيچ يك از ساختار يعنى مبنا و كاركرد يعنى روش، ندارد؛ بلكه داراى رويكرد ارتباط متقابل ميان ساختار (مبنا) و كاركرد (روش) است (هوشيار، ص49؛ ديويى، ص78 و شاتو، ص258).

بر اساس اين رهيافت، تعريف اصل چنين است: سلسله قواعد و معيارهاى كلى (بايدها) كه متناسب با ظرفيت‏هاى انسان انتخاب و به منظور تعيين روش‏هاى تربيتى براى دستيابى به اهداف، مورد توجه قرار مى‏گيرند.

ضرورت و فايده‏ى اصل تربيتى

تربيت به عنوان فرايندى كه نتيجه‏ى آن صرفا در مقام عمل روشن مى‏شود، داراى وجهه‏اى كاملاً عملى و كاربردى است. از اين جهت، هرگونه تلاش نظرى در چارچوب مفهومى بايد ناظر به فوايد عملى باشد. در اين ميان ن

 

دانلود تحقیق اصول تربيت از ديدگاه اسلام

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمينى | 19961 alis

تحقیق, اسلامى, شدن, دانشگاهها, در, نگاه, امام, خمينى

اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمينى
يكى از مهمترين عوامل اسلامى شدن دانشگاهها تدوين صحيح علوم انسانى بر اساس علوم اسلامى، هماهنگ با آخرين پيشرفتهاى علوم انسانى در مغرب زمين مى‏باشد. اما در اينجا بايد نكاتى را در تحقق اين امر بنيادين و سرنوشت‏ساز در عرصه دانشگاهها و مراكز آموزشى مورد توجه جدى قرار داد و آن اينكه در اسلام بعد از تاريخ صدر آن با عدم فعليت تاريخى و سياسى نظام ولايت در زمان حيات ائمه خصوصا بعد از شهادت امام حسن (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ايران، جنبه سياسى و اجتماعى اسلام كه در عرصه حكومت در انحصار خلفاى بنى‏اميه و بنى‏عباس و بعدا سلاطين مستبد قرار گرفت، از جنبه فكرى، اعتقادى و معنوى آن جدا گشت و در نتيجه با وجود رشد علوم الهى و حتى طبيعى و رياضى در تاريخ و تمدن اسلامى، علوم انسانى از جامعه شناسى تا علم سياست و اقتصاد به علت عدم وجود آزاديهاى سياسى به انحطاط كامل گراييد تا بعد از نهضت مشروطه، با روى كار آمدن حكومت وابسته پهلوى، با وجود طرفدارى اين رژيم در غربى كردن جامعه اسلامى مجددا به علت فقدان استقلال و آزاديهاى ملى و سياسى، علوم اجتماعى و انسانى عليرغم تاثيرپذيرى سطحى و صورى از تفكر و تمدن غرب مجال رشد و نضج كافى نيافت. تا با ظهور انقلاب اسلامى و تشكيل نظام مقدس مبتنى بر ولايت و رهبرى حضرت امام‏خمينى (ره)، مسائل معنوى و علوم دينى با جنبه‏هاى سياسى، اجتماعى و مادى، پيوندى مستحكم يافت كه بعدا مى‏بايست در انقلابى فرهنگى با تبيين و تفسير علمى اين پيوند مقدس به صورتى علمى و دانشگاهى در عرصه تدوين علوم انسانى بر اساس مبانى اصيل اسلامى كه بعد از شهادت امام حسن مجتبى (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ايران به علت ظهور و حاكميت‏حكومتهاى غير دينى و مستبد مسكوت ماند، صورت مى‏پذيرفت. اما متاسفانه عدم تحقق اين امر اساسى بعد از وقوع انقلاب اسلامى بتدريج موجب ازدياد فقر فرهنگى در زمينه علوم انسانى و تجربى جديد و در نتيجه باعث تشديد وابستگى فكرى برخى از اساتيد دانشگاهى ايران به غرب گرديد و اين امر نيز تاكنون موجب ظهور برخى بحرانهاى فكرى، سياسى و دانشگاهى در اين سرزمين گرديده است و امروز بعد از تحقق نظام ولايت در اين كشور با تهاجم و شبيخون فرهنگى غرب، دانشگاههاى ايران عرصه تاخت و تازانديشه‏هاى ضد اسلامى و ضد ولائى گشته است تا به حدى كه برخى از مراكز پژوهشى علمى و فكرى كشور نيز متاسفانه تحت تاثير اين امواج سهمگين غير اسلامى قرار گرفته‏اند. تا به آنجا كه مقام معظم رهبرى درباره اين امر خطير و حساس با صراحت هشدار داده و مكررا فرموده‏اند ‘آينده نظام وابسته به اسلامى كردن دانشگاهها مى‏باشد’ زيرا مى‏دانيم كه همه مسوولين نظام بدون استثناء درآينده همانند گذشته با تحصيل رسمى در دانشگاهها و يا در خارج از آن تحت تاثير وضعيت فكرى و اجتماعى آن مى‏باشند. آنچه در اين مورد ذكر آن بسيار سرنوشت‏ساز مى‏باشد اين است كه از آنجا كه بزرگترين پيام فرهنگى حضرت امام خمينى (ره) در ارتباط با نحوه تدوين علوم انسانى دانشگاهها بر اساس حقايق و تعاليم معنوى اسلامى در اين فرموده موجز اما بسيار عميق ايشان خلاصه مى‏شود كه ‘تمام علوم چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غيرطبيعى باشد، آنكه اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار بشود به علوم الهى و به توحيد بازگردد’ (1) .انديشمندان و اساتيد متفكر و متعهد دانشگاهى و حوزوى مى‏بايست‏با نوعى وحدت فكرى و با نوعى همفكرى علمى به تدوين علوم انسانى جديد با استفاده از برخى دستاوردهاى علوم جديد در غرب براساس مبانى فكرى و علمى علوم اسلامى و حقايق مكتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ايجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگى مورد نياز كشورمان گردند تا به اين وسيله هم برخى معضلات عميق فرهنگى كشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهانى و فرهنگى عميق انقلاب بزرگ اسلامى در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
در اينجا لازم است‏براى فهم عميق جمله مذكور حضرت امام كه در دنياى علمى و فكرى امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخى بزرگترين متفكران معاصر قرن حاضر مى‏باشد اشاراتى كنيم (تا مشخص گردد كه امر تدوين علوم انسانى جديد بر اساس حقايق دين اسلام كه يكى از مهمترين اركان اسلامى شدن دانشگاهها و همه مراكز فكرى و آموزشى كشور است‏خود نياز به كارى فكرى و نظرى در سطح همه علوم اسلامى و بشرى با حضور همه‏انديشمندان اصيل اسلامى و عالم به معارف جديد بشرى دارد و به همين علت جز با تفكر و اجتهادى زنده و همه جانبه و جديد ممكن نمى‏باشد به عبارت ديگر تحقق اين امر اساسى نيازمند يك جهاد فرهنگى و علمى بزرگ مى‏باشد كه تنها با صدور چند بخشنامه عملى و يا نصيحت واندرز اخلاقى در سطح دانشگاهها هرگز ممكن نمى‏باشد.
در اينجا براى اينكه به ژرفاى سخن بزرگ معظم‏له وقوف كامل يابيم نظر يكى از بزرگترين فيزيكدانان و جهان‏شناسان تمام تاريخ علم مغرب زمين يعنى’ماكس پلانگ’ را در نيمه اول قرن حاضر متذكر مى‏گرديم ‘به اين ترتيب به جايى مى‏رسيم كه علم حدودى را كه از آنها نمى‏تواند تجاوز كند معين مى‏نمايد و در عين حال نواحى ديگرى را نشان مى‏دهد كه از حوزه فعاليت وى خارج است… نقطه عزيمت ما از سرزمين يك علم خصوصى بود و در ضمن به يك رشته مسائل رسيديم كه همه جنبه فيزيكى خالص داشتند ولى در پايان كار از جهانى كه فقط جنبه حسى داشت‏به يك جهان واقعى متافيزيكى رسيديم. (2)
‘برخى موانع اسلامى شدن دانشگاهها’
البته تحقق سخن حضرت امام (قدس سره) مبنى بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شريف توحيد نيازمند تحقق ‘انقلاب فرهنگى’ بزرگى است كه متاسفانه تاكنون در عرصه دانشگاهها و مراكز پژوهشى تحقق نيافته است زيرا غالب اساتيد رشته‏هاى فلسفه و الهيات و عرفان كه مى‏بايست تاكنون به تدوين چارچوب و تعريف دقيقى از نگرش اسلام در خصوص جهان بينى فلسفى متناسب با تفكر و تمدن معاصر جهان براى هدايت علوم انسانى پايه و فنى اهتمام مى‏ورزيدند با بى‏تفاوتى و سكوت از اهتمام به چنين مساله سرنوشت‏سازى خوددارى نمودند و حتى برخى از آنها با وجود اعتقادات دينى و آشنايى با تفكر جهان غرب، حضور در چنين عرصه حياتى و ارتباط غير مستقيم و علمى با عرصه حكومت و سياست كشور اسلامى را نوعى كار ‘ايدئولوژيك’ و سياسى صرف تلقى كردند. از سوى ديگر با وجود چنين خلاء و فقر فرهنگى، بعضى از اساتيد علوم اجتماعى، اقتصادى و سياسى كه فاقد فهم عميق نسبت‏به مبانى فلسفى براى ايجاد چارچوب مورد نياز انقلاب فرهنگى در اين سرزمين الهى مى‏باشند، تحت تاثير مكاتب اجتماعى و سياسى غرب با طرفدارى ازبينش و فرهنگ علوم انسانى غرب، مروج غربگرايى در عرصه علوم انسانى و سياسى مى‏باشند و در اين ميان برخى از متخصصان علوم پايه و فنى كه مطالعاتى آزاد در مباحث فلسفى و دينى دارند با تلاش در ‘عصرى كردن معرفت دينى’ سعى در انطباق اسلام با مكتب ‘نئوپوزيتوسيم’ غرب كه در واقع مروج مكتب ‘ماترياليسم جديد و علمى’ مى‏باشد دارند و در اين جهت گروه كثيرى از عالمان علوم پايه و فنى به صورت سطحى و شخصى معتقدند كه علوم مذكور هيچ ارتباطى با رشته‏هايى چون فلسفه و خصوصا عرفان و الهيات و دين ندارند و بلكه در تباين و تخالف باعلوم مذكور هستند و خود داراى قلمروى كاملا مستقل مى‏باشند. چنين بينش مادى و حسى هم اكنون در ميان بسيارى از دانشجويان و برخى اساتيد علوم پايه و فنى و همچنين علوم اجتماعى و سياسى به علت فقدان و حضور يك جريان نيرومند و مترقى فرهنگ اسلامى كه درگذشته با متفكران و بزرگانى چون علامه طباطبايى، استاد شهيد مطهرى و… چنين بينش اصيل و بنيادين براى نسل گذشته را فراهم نمودند و اين تلاش عظيم فرهنگى در انطباق متعادل تعاليم عاليه اسلام با مقتضيات عصرجديد خود زمينه فرهنگى مورد نياز را براى تاسيس حكومت و انقلاب اسلامى در دو دهه گذشته بوجود آورد، نداى اقتباس كامل تفكر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگى، اقتصادى و سياسى و همچنين كسب علوم جديد و حتى بينش برخى مكاتب فلسفى و الحادى و اومانيستى مغرب زمين را در برخى مراكز دانشگاهى و پژوهشى سر داده‏اند

 

دانلود تحقیق اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمينى

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق نماز و نسل جوان | 19959 alis

تحقیق, نماز, و, نسل, جوان

چكيده :
از بهترين و عالي ترين اعمال ديني ، امر نماز است كه اسلام به آن توجه زيادي كرده است و براي آن آثار و فوائد زيادي در آيات و روايات مطرح نموده است ، اگر چه عبادت در تمام اديان آسماني وجود دارد و ليكن بهترين و زيباترين نوع عبادت همين نمازيست كه در اسلام به شكل و كيفيت خاصي آمده و مسلمانان دعوت به خواندن آن شده اند . در قرآن كريم فلسفه خلقت را عبادت خداي تعالي بيان شده است . كه در اين راستا نماز نقش مؤثري را ايفا مي كند ، زيرا اكمل عبادت خداي تعالي نماز است.
اما عليرغم اين همه توجه اسلام به عبادت مخصوصاً نماز ، باز عده اي از مسلمانان به اين امر مهم توجهي نداشته و براحتي آن را ترك مي كنند و به خاطر بي توجهي آنها هم نسل نوجوان و جوان هم به اين امر ديني بسيار مهم بي محبتي مي نمايد لذا در اين رساله به بيان علل و ريشه هاي بي توجهي به نماز در اين قشر پر نيرو و پر تحرك (نوجوان و جوان ) مي باشد.

مقدمه :
منت خداي را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت .
هر نفسي كه فرو مي رود ممد حيات است و چون بر مي آيد مفرّح ذات .
پس در هر نفسي ، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي ، شكري واجب .
بنده نمي خواهم راجع به فلسفه نماز ، ضرورت نماز ، اهميت نماز تحقيق كنم چون موضوع براي جامعه ما بسيار روشن و واضح است . از طرف ديگر كتابها و سخنان فراواني در اين باره نوشته و گفته شده و شكل ديگري را در بين اين مسائل نمي دانم به ويژه در كشور ي كه تاسيس نظام آن بر مبناي دستورات آسماني و الهي بوده و طبعاً نماز يكي از زيباترين جلوه هاي اين نظام آسماني است و همه مردم ما هم مسلمانند و در اهميت و ضرورت نماز مطالبي را مي دانند .
اما مسئله و مشكل اصلي چگونگي گسترش و ترويج فرهنگ نماز و اعتلاي اين فريضه الهي در ميان نسل نوجوان و جوان ما است.
به نظر بنده مهمترين عامل تاثير گذار بر اهتمام و توجه به نماز و ترويج اعتلاي اين فريضه الهي در سطح كشور بويژه دانش آموزان عزيزمان ، ايمان و باور مسئولان تعليم و تربيت است به اين نكته مسئولان آموزش و پرورش و تعليم و تربيت و معلمان و مربيان عزيز و مديران گرامي تعيين كنند كه وظايف آنها فقط يك سري آموزش هاي كلاسيك نيست كه فقط جنبه اي علمي و افزايش دانش آموزان عزيز توجه كنند خواندن و نوشتن و اين مفاهيم نظري علمي كلاسيك ، نخستين و ابتدايي ترين وظيفه تعليم و تربيت است ، اين هدف نيست و تنها ما به اين حد اكتفا نكنيم .
بلكه رسالت تعليم و تربيت يك رسال

 

دانلود تحقیق نماز و نسل جوان

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان | 19958 alis

تحقیق, در, مورد, اسلام, و, مقتضيات, زمان

باسمه تعالي
اسلام و مقتضيات زمان
براي روشنفكران مسلمان در عصر ما كه از نظر كيفيت زبده‌ترين طبقات اجتماعي مي‌باشند و از نظر كميت خوشبختانه قشر قابل توجهي به شمار مي‌روند، مهمترين مسأله اجتماعي «اسلام و مقتضيات زمان» است.
دو ضرورت فوري، مسئوليتي سنگين و رسالتي دشوار بر دوش اين طبقه مي‌گذارد. يكي ضرورت شناخت صحيح اسلام واقعي به عنوان يك فلسفة اجتماعي و يك ايدئولوژي الهي و يك دستگاه سازندة فكري و اعتقادي همه جانبه و سعادتبخش، و ديگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضيات زمان و تفكيك واقعيات ناشي از تكامل علم و صنعت از پديده‌هاي انحرافي و عوامل فساد و سقوط.
براي يك كشتي كه مي‌خواهد اقيانوسها را طي كند و از قاره‌اي به قاره ديگر برود وجود قطب نما براي جهت‌يابي و هم لنگر محكم براي محفوظ ماندن و غرق نشدن و زير پا گذاشتن جزر و مدها ضروري است، همچنانكه شناخت وضع و موقعيت جغرافيايي دريا در هر لحظه‌اي امري حتمي است. ما بايد از طرفي اسلام را به عنوان يك راهنماي سفر و يك لنگر محكم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرايط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بين راه كه بايد مرتباً به آنها رسيد و گذشت كاملاً بشناسيم تا بتوانيم در اقيانوس متلاطم زندگي به سر منزل مقصود برسيم.
از نظر گروه نامبرده در اينجا مشكل لاينحلي وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقايق اسلام و يا تميز ندادن ميان عوامل توسعه و پيشروي زمان و ميان جريانها و پديده‌هاي انحرافي كه لازمة طبيعت بشري است ممكن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.
ولي افراد و طبقاتي هستند كه اين مسئله را واقعاً به صورت يك معماي لاينحل و به صورت يك تضاد آشتي‌ناپذير مي‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضيات زمان» دو پديدة غير متوافق و ناسازگارند و از اين دو حتماً يكي را بايد انتخاب كرد، يا بايد به اسلام و تعليمات اسلامي گردن نهاد و از هرگونه نوجوئي و نوگرائي پرهيز كرد و زمان را از حركت بازداشت و يا بايد تسليم مقتضيات متغير زمان شد و اسلام را به عنوان پديده‌اي متعلق به گذشته به بايگاني تاريخ سپرد. روي سخن در اين مقاله با اينگونه افراد است.
استدلال اين گروه اينست كه اسلام به حكم اينكه دين است بويژه كه دين خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگي دارد و بايد همانطور كه روز اول بوده براي هميشه باقي بماند، يك پديدة ثابت و لايتغير است و اما زمان در طبع خود متغير و كهنه و نوكن است، طبيعت زمان اقتضاي دگرگوني دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جديدي خلق مي‌كند مغاير با شرائط پيشين. چگونه ممكن است چيزي كه در ذات خود ثابت و لايتغير است با چيزي كه در ذات خويش متغير و سيال است توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است تيرهاي برق و تلفن كه در منطقة معيني در كنار جاده‌ها نصب مي‌شوند با اتومبيلهائي كه مرتباً از جاده‌ها عبور مي‌كنند و در دو لحظه در يك نقطه نيستند توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است جامه‌اي كه براي يك كودك دو ساله دوخته مي‌شود تا بيست سالگي او مورد استفاده قرار گيرد در حالي كه جامه در طول بيست سال همان است كه بوده و تن كودك ماه به ماه و سال به سال رشد مي‌كند و بر ابعادش افزوده مي‌گردد؟!

علت تغيير مقتضيات زمانها
انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً.
اين آيه شريفه قرآن كه تلاوت شد از آيات بسيار پرمعني قرآن كريم است. اينكه عرض مي‌كنم پر معني است، با اينكه همة آيات قرآن پر معني مي‌باشد، از اين نظر است كه بعضي از آيات قرآن به شكلي مطلب را عرضه مي‌دارد كه مردم را وادار به تفكر و تعمق مي‌كند.
قرآن كريم زياد به تفكر دعوت مي‌كند يا به طور مستقيم و يا غير مستقيم. دعوتهاي مستقيم قرآن كريم به تفكر همان آياتي است كه رسماً موضوع تفكر را عنوان كرده است، بي‌فكري را مذمت و ملامت كرده است: ان شرالدواب عندا… الصم البكم الذين لا يعقلون بدترين جنبندگان در نظر خدا كدامند؟ آيا آنهائي هستند كه ما آنها را نجس العين مي‌خوانيم؟ يا بدترين حيوانات آنهائي هستند كه ضرب‌المثل كودني هستند؟ نه، بدترين جنبندگان در نظر خدا و با مقياس حقيقت عبارت است از انسانهائي كه گوش دارند و كرند، زبان دارند و گنگ و لالند، قوة عقل و تميز به آنها داده شده است ولي آن را به كار نمي‌اندازند و فكر نمي‌كنند. نظير اين آيه كه دعوت به تعقل شده است در قرآن زياد است.
يك سلسله آيات داريم كه غير مستقيم مردم را به تعقل دعوت كرده است. آنها هم چند دسته‌اند و نمي‌خواهيم همة‌ آنها را عرض كنيم چون از مطلبي كه در نظر گرفته ام دور مي‌مانيم. يك دسته از اين آيات آياتي است كه مطلبي را با شكل و صورتي طرح مي‌كند كه عقل را بر مي‌انگيزد به تفكر كردن و تأمل كردن. اين خود يك روش خاصي است كه براي تحريك عقول به كار برده شده است. از جمله همين آيه است. در اين آيه كه در موضوع انسان است، به شكلي مطلب بيان شده كه انسان وقتي اين آيه را تلاوت مي‌كند فوراً چند علامت سؤال در جلو خودش مي‌بيند. انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً. ما امانت را بر آسمانها و زمين عرضه كرديم. اين امانت چيست؟ كدام امانت است؟ چگونه عرضه كرديم؟ بر كي عرض كرديم؟ بر آسمانها و بر زمين و كوهها. چگونه امانتي را مي‌شود بر آسمان و زمين و كوه عرضه كرد؟ امانت را ما عرضه داشتيم بر آسمانها، بر زمين و بر كوهها اما آنها از اينكه اين امانت را بپذيرند امتناع كردند. كلمه ابين يحملنها آمده است، يعني امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. معلوم مي‌شود نوع امانت نوعي است كه اين موجودات كه اين امانت بر آنها عرضه شده است بايد تحمل بكنند، به دوش بگيرند، نه صرف اينكه بپذيرند. شما در امانتهاي معمول مي‌گوئيد كه فلاني فلان امانت را پذيرفت، نمي‌گوئيد به دوش گرفت. اما اينجا قرآن كريم مي‌فرمايد اينها امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. اين «امانت به دوش گرفتن» موضوعي در ادبيات عربي و فارسي شده است. حافظ مي‌گويد:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعة فال به نام من ديوانه زدند
و حملها الانسان اما انسان اين امانت را به دوش گرفت. فوراً اين سؤال پيش مي‌آيد كه ما همة انسانها را مي‌بينيم ولي روي دوش آنها چيزي نمي‌بينيم. كدام بار است كه بر دوش انسانها گذاشته شده است؟ پس معلوم مي‌شود اين شكل ديگري است، يك امانت جسماني نبوده است كه خدا يك جسمي را عرضه بدارد به زمين، بگويد نه؛ به كوهها، بگويد نه؛ به آسمانها، بگويد نه؛ ولي به انسان بگويد تو، انسان بگويد بلي من حاضرم.
بعد مي‌فرمايد: انه كان ظلوماً جهولاً انسان كه تنها موجودي بود كه حاضر شد اين امانت را به دوش بگيرد ظلوم است. «ظلوم» از مادة ظلم است. ظلم يعني ستمگري. ظلوم مبالغه در ظالم بودن است. اين موجودي كه اين امانت را به دوش گرفت بسيار ستمگر است. جهل به معني ناداني، و جهولاً مبالغه در ناداني است: و بسيار نادان هم هست. اين باز يك سلسله سؤالهاي ديگر به وجود مي‌آورد: آيا خدا كه اين امانت را عرضه داشت، عرضه داشت كه بپذيرند و به دوش بگيرند يا عرضه داشت كه به دوش نگيرند؟ مسلم عرضه داشت كه به دوش بگيرند. حالا كه هيچ مخلوقي به خود اجازه نداده است و جرأت نكرده است كه اين امانت را به دوش بگيرد و تنها در ميان صف مخلوقات، انسان قدم جلو گذاشته و گفته من حاضرم، حالا كه قبول كرده چرا اين موجود را قرآن ظلوم و جهول خوانده است؟
اين قسمت آخر يعني موضوع ظلوم و جهول بودن، بعد از موضوع امانت، از مشكل‌ترين موضوعاتي بوده است كه هميشه علماي اسلامي، مفسرين، عرفا، روي اين موضوع فكر مي‌كردند كه معني ظلوم و جهول بودن چيست؟
اينكه عرض كردم اين آيه يك آية پرمعني مي‌باشد مقصودم همين بود كه عرض كردم. يعني اين آية كريمه با زباني مطلبي را بيان كرده است كه خود به خود

 

دانلود تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام | 19989 alis

تحقیق, اصلي, فراگير, در, احکام, اجتماعي, اسلام,

اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام : تاثير کم کاري برامنيت اجتماعي
«فاوفوا الکيل والميزان ولا تبخسوا الناس اشيائهم ولا تفسدوا في الارض بعد اصلاحها ذلکم خير لکم ان کنتم مومنين»1

يعني کم فروشي که در بين شما رايج است ترک کنيد، در پيمانه و وزن کم ندهيد چون اگر شما به کم فروشي عادت کنيد امنيت اجتماعي واطمينان اقتصادي برهم مي خورد ، کسي اطمينان ندارد که بتواند از شما چيزي تهيه کند آنها در بيشتر کارها يا با وزن ويا با پيمانه خريد وفروش مي کردند واينکه مي گويند در ترازو وکيل کم ندهيد اختصاص به داد وستد ندارد بلکه كنايه از مطلق تصرفات وتعهدات است مانند «يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم »2 که منظور نهي از هرگونه تصرفي است، نه خوردن تنها، ولي چون مهمترين تصرفات به صورت اکل در آمده است درآيه هم به عنوان «اکل» ياد شده است ماهم در تعبيرات ادبي وعرفي مي گوييم مال مردم را مي خورد يا مال مردم را نخوريد يعني در مال مردم هيچگونه تصرفي نکنيد خواه خوراکي باشد مثل ميوه خواه پوشاکي مثل لباس .بنابراين اينکه مي گويند کم نفروشيد يعني هرکاري که برعهده شماست از آن ندزديد خواه خريد وفروش باشد خواه غير آن وکاستن از هرکاري متناسب با همان کار است.

کسي که در جامعه زندگي مي کند نمي تواند بي تعهد باشد انسان در جامعه علاوه بر تعهد شخصي ، تعهد اجتماعي نيز دارد اگر کاسب وپيشه ور است اهل پيمانه وميزان است واگر کارگر وکارمند باشد اهل پيمانه نيست ولي اهل پيمان است (ولا تبخسوا الناس اشيا ئهم )3 اين از بزرگترين دستورات است كه از اين فراگير تر در بخشهاي اجتماعي قران کريم نيست .بخس يعني کم دادن وثمن بخس که در باره يوسف آمده است (وشروه بثمن بخس دراهم معدودة )4 يعني ثمن کم .شما درهر بخشي باش

 

دانلود تحقیق اصلي فراگير در احکام اجتماعي اسلام

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اقسام صفات الهي | 19988 alis

تحقیق, اقسام, صفات, الهي

اقسام صفات الهي
واژة اسم كاربردهاي مختلفي دارد. در گسترده‎ترين كاربرد به معني هر لفظي است كه بر معنايي دلالت مي‎كند. اسم در اين كاربرد مترادف با كلمه است، و حرف و فعل در اصطلاح علماي نحو را نيز شامل مي‎شود.
دومين كاربرد اسم همان است كه در اصطلاح علماي نحو به كار مي‎رود. و يكي از اقسام كلمه و قسيم حرف و فعل است.
سومين كاربرد آن معنايي است كه در اصطلاح متكلمان مقصود است. و آن عبارت است از لفظي كه بر ماهيت و ذات من حيث هي و بدون در نظر گرفتن اتصاف آن به صفتي از صفات دلالت مي‎كند. مانند الفاظ سماء (آسمان)، ارض (زمين)، رجل (مرد) و جدار (ديوار).
واژة صفت نيز كاربردهاي مختلفي دارد. حكما مبادي مشتقات را صفت، و مشتقات را اسم مي‎گويند. از نظر آنان علم و قدرت صفات‎اند، و عالم و قادر يا عليم و قدير اسم، ولي متكلمان مشتقات را صفات ناميده و مبادي مشتقات را «معني» مي‎گويند. بنابراين، علم و قدرت، معني، و عالم و قادر يا عليم و قدير صفات‎اند. به عبارت ديگر، هرگاه ذات و ماهيت را از آن جهت كه موصوف به وصف يا معناي ويژه‎اي است، در نظر آوريم واژة صفت به كار مي‎رود.
«الصفة هي الاسم الدال علي بعض احوال الذات، و ذلك نحو طويل و قصير و عاقل و غيرها»
«ان الصفة في الحقيقة ما أنبأت عن معني مستفاد يخص الموصوف و ما شاركه…».
ياد آور مي‎شويم، اين گونه ملاحظات در عمل چندان رعايت نمي‎شود، و هر يك از اسم و صفت به جاي ديگري به كار مي‎رود.
يگانه واژه‎اي كه معناي وصفي نداشته، ‌و به عنوان اسم مخصوص خداوند، شناخته شده است؛ اسم جلالة (الله) است. اما واژه‎هاي ديگر چون عالم، قادر، حي، رازق، باقي و غيره هم به عنوان اسماء الهي به كار مي‎روند، و هم صفات خداوندي، چنان كه در روايات معروفي كه براي خداوند نود و نه اسم بيان شده است، جز اسم جلاله، همگي از مشتقات و صفات مي‎باشند.
تقسيمات صفات
صفات الهي را از جهات گوناگون تقسيم كرده‎اند:
1. صفات جمال و صفات جلال:

 

دانلود تحقیق اقسام صفات الهي

دریــــافت فایـــل

دریافت مقاله اقسام توحيد | 19987 alis

اقسام, توحيد

اقسام توحيد

1ـ توحيد ذاتي: يعني براي خداوند شبيه و مانندي وجود ندارد: اخلاص 4ـ1
2ـ توحيد صفاتي: يعني صفات خدوند مانند علم و قدرت و حيات عين ذات اوست:
فاطُِرالسَّمواتِ وَ الاْرضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجًا وَ مِنَ اْلَاَنعامِ اَزْواجًا يَذْرَوُم فيه ِلَيسَ كَمِثِلِهَ شَيٌ وَ هُوالسَّميعٌ البَصيٌر.(شوري ايه11)

خدا آفريننده زمين واسمانها براي شماآدميان از جنس خودتان زنان را هم جفت شما قرار دادونيزچهارپايان راجفت (نروماده)آفريدتابه اين

(تدبير)ازدواج شماراخلق بيشمار كند.آن خداي يكتارا هيچ مثل ومانندي نيست واو شنوا وبيناست.

قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد لَم يَلِد وَ لَم يوُلَد وَ لَم يَكُنْ لَهُ كُفُوَاً اَحَد

(اي رسول ما به خلق) بگو او خداي يكتاست. آن خدايي كه از همه بي‌نياز و همه عالم به او نيازمند است. نه كسي فرزند او و نه او فرزند كسي است. و نه هيچكس مثل و همتاي اوست.

3ـ توحيد عبادي: يعني كسي كه به جز خداوند شايسته پرستش نيست:

وَ ما اَرسَلنا مِنْ قَبلِكَ مِن رَسولٍ اِلّا نوحي اِلَيْه اِنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنا فَاعْبُدوُنِ (الانبياء آيه25)

و ماهيچ رسولي را به رسالت نفرستاديم جز آنكه به او وحي كريم كه به جز من خدايي نيست تنها مرا به يكتايي پرستش كنيد بس)

4‌ـ توحيد افعالي: يعني تمام كارها در جهان هستي به اذن خداوندصورت مي‌گيرد كه اين قسم از توحيد بر دو قسم است.

1ـ توحيد خالقيّت: يعني آفريننده همه موجودات خداوند است:

يا اَيُّها النّاسُ اذْكُروُا نِعْمَتَ‌اللهِ عَلَيكُم هَلْ مِن خالِقٍ غَيرُاللهِ يَرزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ فَاَنَّ تُؤفَكونَ (فاطر آيه 3)

اي مردم متذكر شويد كه چه نعمتها خدا به شما عطا فرمود آيا جز خدا آفريننده هست كه از آسمان و زمين به شما روزي دهد هرگز جز خداي يكتا خدايي نيست پس اي مشركان چگونه از درگاه حق رو به بتان باطل مي‌آوريد.

ذ’لِكُمُ اللهُ رَبُّكُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ يُدرِكُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الخَبيرُ (انعام آيه 102)

اين است وصف پرئردگار يكتاي شما كه ز او هيچ خدايي نيست و آفريننده هر چيز اوست پس او را پرستش كنيد كه نگهان همه موجودات است.

2ـ توحيد ربوبي: يعني اداره و تدبير جهان خلقت با خداوند است:

قُلْ اَغَيرَاللهِ اَبْغي رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلا تَكسِبُ كُلُّ نَفسٍ اَلّا عَلَيها وَ لا تَزِرُوازِرَةٌ وِزرَ اُخر’ي ثُمَّ الي رَبِّكُمْ مَرجِعُكُم فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم فيه تَختَلِفونَ (انعام آيه 164)

 

دانلود مقاله اقسام توحيد

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق اقتدار دين در پالايش جامعه از انحرفات اجتماعي | 19986 alis

تحقیق, اقتدار, دين, در, پالايش, جامعه, از, انحرفات, اجتماعي,

اقتدار دين در پالايش جامعه از انحرفات اجتماعي
(قسمت اول)
نويسنده: حجت الاسلام والمسلمين دكتر حميدرضا شريعتمداري
چكيده:
ربط و نسبت دو مقوله دين و پيشگيري از انحرافات اجتماعي هم براي كساني كه دغدغة دين و اجتماع دارند به خصوص آنان كه در جامعه ديني زندگي مي‏كنند، از اهميت زيادي برخوردار مي باشد، اينكه دين در اين زمينه چه وظيفه اي دارد و از چه ظرفيت‏هاي و كاركردهاي در قبال اين موضوع برخوردار است و اينكه انحرافات اجتماعي چه جايگاهي دارند و چه نسبتي ميان آنها و گناه شرعي و انحرافات اخلاقي برقرار است، در اين نوشتار به اختصار مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. لازم به ذكر است هر چند چاره جويي براي انحرافات اجتماعي ـ كه با گناه فقهي و اخلاقي نسبت عموم و خصوص من وجه دارد ـ لزوماً و در همه موارد نمي‏بايد از منظر ديني پي جويي شود و علوم تربيتي و تدبيرهاي حكومتي بيشترين مسئوليت را در اين زمينه دارد، اما دين به ويژه دين همه جانبه نگر، معنوي و اجتماعي اسلام، اگر به خوبي فهم و تطبيق شود، مي‏تواند نقش تعيين كننده ـ به ويژه در مرحله پيشگيري و واكسينه نمودن ـ ايفا نمايد.
مفاد تعاليم ديني، اعم از نظم، انضباط، محدوديت‏هاي سازنده و جهت دار و مايه‏هاي عميق معنوي اديان به ويژه در دين اسلام، بخشي از توانمندي‏هاي دين است كه در همة زمينه‏هاي فردي و اجتماعي و از جمله در مقابله با انحرافات اجتماعي بكار مي‏آيد.
واژگان كليدي:
انسان، دين، گناه، الگو، اراده، نظم، انحرافات اجتماعي، نياز دروني.
در طول تاريخ انحرافات اجتماعي از جمله معضلات جوامع بوده است، بدين سبب فلاسفه، جامعه شناسان، روانشناسان و حقوق دانان با توجه به تخصص‏هاي مربوطه راهكارهايي براي مقابله و پيشگيري از انحرافات به جوامع ارائه مي‏دهند، نكته قابل تأمل آن است كه آيا دين در اين مقوله هم مي‏تواند نقشي ايفا نمايد؟ و آيا مي‏توان از اهرم دين براي اين امر بهره برد؟ به جهت اهميت اين سؤالات در نوشتار ذيل از منظر ديني و فلسفي به آنها پاسخ داده مي شود و در شماره آتي با رويكرد جامعه شناختي اين موضوع مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
موضوع انحرافات اجتماعياز موضوعات مهمي است كه همواره هم ذهن كارگزاران سياست و تعليم و تربيت را به خود مشغول داشته و هم توجه جدّي جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي را برانگيخته است. گرايش مطالعاتي آسيب شناسي اجتماعيعهده دار كندوكاو در همين موضوع است. اهتمامي كه اغلب اديان شناخته شده به جامعه و رفتارهاي اجتماعي دارند، در كنار تأثير شگرفي كه دين در جوامع ديندار دارد، مي‏طلبد كه به نگرش اديان به ويژه اسلام كه از اجتماعي ترين دين‏هاي شناخته شده است، به انحرافات اجتماعي و راههاي پيشگيري از آن، توجه ويژه اي مبذول شود. البته ذكر نكته اي قابل توجه است كه رويكرد ديني به اين بحث، تداعي كننده اين مطلب نيست كه گويا پيشگيري و درمان انواع انحراف‏هاي اجتماعي فقط وظيفة دين يا در وسع و توان دين است، لذا قبل از بيان رسالت اصلي هر نهاد، بايد ميزان توانايي‏هاي نهفته در

 

دانلود تحقیق اقتدار دين در پالايش جامعه از انحرفات اجتماعي

دریــــافت فایـــل