مساله

دریافت تحقیق تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ( ایران ) | 19249 alis

تحقیق, تاثیر, یک, مساله, فلسفی, بر, معماری, (, ایران, )

تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری

تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ایران
در بررسي تأثير فلسفه بر معماري، نگرش هاي متفاوتي وجود دارد، بعضي از آنها به معماري به عنوان يك بخش خاص كه الزماً با فلسفه اي خاص در هم تنيده است، نگاه مي كنند، در اين نگرش معماري به عنوان نمود و تجلي يك فلسفه خاص، ظهور پيدا مي كند و بیشتر به عنوان ‘ فلسفه معماري ‘ شناخته مي شود. اما اين مقاله، چنين نگرشي را درست و به حق نمي داند، معماري هيچ گونه فلسفه خاص- تأكيد مي كنم فلسفه خاص – و جدا از خود فلسفه ندارد. به عبارت ديگر، ‘ فلسفه معماری وجود ندارد’. اما اين بيان مانع از آن نمي شود كه فلسفه با معماري هماهنگ نباشد. در اينجا، تأثير اين دو بر يكديگر به صورت ساختاري است. تأثير ساختاري به معناي هماهنگي كلي تمام معارف آدمي با يكديگر است. به گونه اي كه هر كدام از معارف آدمي، مي تواند در معرفت ديگر او موثر باشد، هر چند كه اين تأثير و چگونگي آن، به صورت نا خود آگاه باشد .معمول است که در نگاه ساختاری، محقق به دنبال یک بسته پیش فرض ها یا زیر ساختار است تا بتوانند بنای معرفت را بر خاک آن زیر ساختار بنا کند.حال این مقاله سعی دارد تا رابطه ی یکی از ارکان اصلی فلسفه را با معماری نشان دهد.این رکن اصلی، نوع نگاه به ابژه، به عنوان موضوع شناخت در هر فلسفه ای است.
يكي از مباحث اصلي فلسفه مسلمانان، چگونگي رابطه بين فاعل شناسا ( سوژه ) با شي مورد شناسايي- ابژه – مي باشد. در فلسفه مسلمانان رابطه سوژه با ابژه، در ذيل بحث هستي شناسي قرار مي گيرد نه معرفت شناسي، و همينجا است كه پل ارتباط بين سوژه و ابژه، به پلی ميان ‘ دو هستي ‘ تبديل مي شود، وجود ذهني و وجود عيني. سوژه، در وجود ذهني متبلور مي شود و ابژه در وجود عيني، و همينجاست كه فهم رابطه سوژه و ابژه ، در اين مقال ، مهم نشخيص داده شده است زيرا كه معماری چيزي نيست جز وجود عيني -خود اثر- يك موجود ذهني- نقشه ذهني بنا-
گفتیم که رابطه بین فاعل شناسا با شی مورد شناخت در فلسفه مسلمانان در ذیل بحث هستی شناسی قرار می گیرد بنا براین با ابژه و سوژه فلاسفه غرب تفاوت بنیادی دارد زیرا ابژه و سوژه در فلسفه غرب در دایره هستی شناسی قرار دارد.بنابراین تعبیر سوژه برای وجود ذهنی و ابژه برای وجود عینی با مسامحه است و فقط برای فهم بهتر مساله است.به نوعی تطبیق سهل وار این دو مساله است و الا مساله وجود ذهنی و وجود عینی خاص فلاسفه مسلمان است و مساله سوژه و ابژه خاص فلاسفه مدرن غرب است.
مسلمانان در ابتدا ، وجود ذهني يك پديده را، قرينه و يكسان با وجود عيني آن دانستند، اما پس از چندي اشكالي در اين قاعده عنوان شده كه باعث و باني بركات فلسفي بسيار گشت. حكماي مسلمانان، به تبع ارسطو، متفق القول، علم را از مقولات ‘ كيف نفساني ‘ مي دانستند، اما همانطور كه ذكر شد، وجود ذهني يك پديده، قرينه و يكسان با وجود عيني آن بود، يعني اگر پديده اي در وجود عيني اش ‘ جوهر’ باشد، آنگاه در وجود ذهني اش هم ‘ جوهر’ مي باشد و به خاطر اينكه از مقوله ‘ علم ‘ است باید ‘ كيف نفساني ‘ باشد. به گونه اي يك پديده هم بايد ‘ جوهر ‘ باشد و هم ‘ عرض ‘. حكماي مسلمان براي حل اين معضل فلسفي به تكاپو افتادند. ‘ فاضل قوشچي ‘ رابطه بين عالم و معلوم را به گويي درخشان در وسط ظرفي بلورين تشبيه كرد. گوي درخشان ‘ معلوم ‘ است و انعكاس آن به ديواره بلورين، ‘علم’ عالم را تشكيل مي دهد. در اينجا گوي بلورين، از مقوله پديده بيروني است و انعكاس آن از مقوله كيف نفساني [1].’ سيد سند’ از حكماي اشراقي، از انقلاب در ماهيت پديده ها، سخن گفت، پديده در وجود عيني اش، مي تواند جوهر يا عرض باشد اما هنگامي كه به ذهن آمد، ديگر به عرض ‘ كيفيت ‘ تغيير مقوله مي دهد. ‘محقق دوانی’ انگشت انكار را بر روي كيف نفساني بودن، علم قرار داد و آن را از همان مقوله پديده بيروني دانست. اما ملاصدرا پس از همه اين نزاع هاي عقلي حرف ديگري را پيش كشيد.البته ما الان می دانیم که این حرف ملاصدرا تازگی ندارد و قبل از آن بو علی اشاره جالبی به آن کرده است و حتی میرداماد تعبیر و تقریر دقیقی از آن داشته است و حتی عبارات و اصطلاحات او به عینه توسط ملاصدرا تکرار شده است ولی به هر حال شهرت حل این مساله با صدرا ست.’آری بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.’ طبق این نظر، معلوم به حمل اولي، همان مقوله پديده بيروني است و به حمل شايع، همان كيف نفساني است. به زبان ساده، ذات معلوم و ماهيت آن، همان ماهيت پديده بيروني است ولي همان معلوم، به سبب وجود ذهنی اش جزئي از مصاديق كيف نفساني است. این پاسخ فصل الخطاب فلسفه مسلمانان قرار گرفت. طبق اين نظريه سوژه يا فاعل شناسا، مي تواند به ابژه، بدون هيچ دخل و تصرفي، وجود ذهني دهد و آنرا به تمامي بشناسد بدون آنكه ماهيت آن تغيير يابد. فاعل شناساي ما در اينجا توانايي دخل و تصرف يا قلب ماهيت ابژه را ندارد، ابژه وجود عيني است كه تا مرز وجود ذهني امتداد مي يابد و در ذهن فاعل شناسا مي نشيند.
حال با اين مقدمات، به يك بناي معماري به عنوان ابژه، مي پردازيم و توضیح می دهیم این تور از رابطه بین ابژه و سوژه چه نکاتی را در معماری پس از اسلام این دیار روشن می کند:
1:تعیین بهترین زاویه دید: از آنجا كه ابژه، يك وجود ممتد سيال از عين تا ذهن است. بهترين زاويه نگرش به ابژه هم جايي است كه ابژه، اجازه حداكثر امتداد و كشش را داراست. اگر بيرون از بنا هستيم، بهترين جا، روبرو آن است. جايي كه بنا پس از گذشتن از حوض يا ديواره ای از درخت و سبزه به ديدگان ما مي نشيند مانند حمام فين كاشان. اما بهترين مثال براي اين مدعا، چهل ستون اصفهان است در اينجا بيست ستون در آب انعكاس يافته و پس از گذشتن از اين فضاي بي تعين به ديدگان ما مي رسد، گويي وجود ممتدي از عينيت به ذهنيت ما پل زده است.و اگر درون بنا هستیم بهترین مکان برای رویت بنا همان مرکز بنا ست.جایی که تمامی نقاط بنا گویی با خطوط ممتدی به دیدگان ما می رسد.مسجد شیخ لطف ا… اصفهان بهترین مثال این امر است کافی است تا در مرکز این بنا بایستید تا حس کنید که تمامی این شاهکار معماری با تمام ابهتش به ذهن شما می آید و یا بر عکس با تمامی ابهتش از ذهن شما دور می شود و به عینیت می رسد.
2: انعطاف پذيري و هم عرضي وجود: وجود ممتد و سيال گونه ابژه اي كه تغيير ماهيت نمي دهد، راه را براي نگرش هاي وحدت وجودي باز مي كند. در اينجا خدا همان وجود متعالي است كه رقيق مي شود و به انسان و حيوان و نامي و جمادي مي رسد. در اينجا ديگر موجودات با يكديگر اختلاف ذاتي ندارند بلكه اختلافشان در ميزان بهره مندي از نور وجود است يكي كمتر مي شود و ديگري بيشتر، به نوعي در عين اختلاف مرتبت، هم عرض اند و در عين وحدت، متكثرند. پس لاجرم معماري هم بايد اين وجود ممتد و سيال را به عرصه ظهور برساند و انعطاف پذيري و هم عرضی را به ديدگان بنشاند. بهترين مثال اين امر، استفاده بسيار از مَنْدَل و ترجيح دايره در كاشي كاريها و گنبدها و مدارس و مساجد دانست. جايي كه دايره به واسطه مثلث به مربع تبديل مي شود و بر عكس. گويي وجود است كه سيلان مي كند و به هر پديده اي، بهره اي مي بخشد.دایره ها مثلث می شوند و مثلث ها شش ضلعی و شش ضلعی های کوچک شش ضلعی های بزرگتر.وحدت در کثرت موج می خورد و کثرت در وحدت آرام می گیرد.
3: حداقلي كردن تغيير: در فلسفه مسلمانان ذات و ماهيت ابژه تغيير نمي كند و انسان به

 

دانلود تحقیق تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ( ایران )

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق ضعف در تفكر/ حل مساله (اختلال در رياضيات) | 19673 alis

تحقیق, ضعف, در, تفكر,, حل, مساله, (اختلال, در, رياضيات)

ضعف در تفكر/ حل مساله
(اختلال در رياضيات)
******************
حل مسئله
دو جز اصلي تفكر تكوين مفهوم و حل مسئله مي باشد.
يك بخش مهم از رشد كردن و بزرگ كردن اين است كه ياد بگيريم چگونه با موقعيت هاي دشوار كنار بياييم. بر موانع غلبه كنيم به سئوالات گيج كننده پاسخ دهيم در راه حل هايي براي مشكلات روزمره ي زندگي پيدا كنيم. متأسفانه بسياري از دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري اغلب
1- نمي توانند بروز موقعيت هاي مسئله اي را ببينند.
2- نمي توانند به تنهايي مشكلات را تشخيص دهند.
3- فاقد رويكردها، توانايي ذهني يا تكنيك هاي حل مسئله براي كنار آمدن با مشكلات هستند يا
4- در استفاده از راهبردهاي سازمان يافته و منظم براي حل مسئله شكست مي خورند.
بنابراين مهم است كه كودكان ناتوان از يادگيري براي ايجاد و تكامل راهبردهاي حل مسئله ياري شوند.
رويكردهاي مربوط به حل مسئله به طريق بسياري تعريف شده اند و شامل موارد زير مي باشند: رفتار آزمايش و خطا، رفتار تكانشي، رفتار انعكاسي، رفتار خلاق يا بينشي، تفكر مستقيم و منطقي و تفكر استقرايي قياسي و تفكر استنتاجي. با وجوديكه دانشمندان در توصيف حل مسئله با هم تفاوت هايي دارند، به نظر مي رسد توافق هاي كلي درباره ي پويايي هاي دروني آنها وجود داشته باشند.
البته، معمولاً هيچ راه يگانه اي براي حل مسائل وجود ندارد تقريباً 6 مرحله ي اصلي در فرآيند حل مسئله وجود دارد. هر خللي در هر يك از اين مراحل مي تواند در حل مؤثر مسئله اختلال ايجاد كند. در اين مقاله به ارائه خطوط راهنما براي ارزيابي عملكرد دانش آموز در هر مرحله از فرآيند حل مسئله و ارائه پيشنهاداتي براي ترميم مي پردازيم.
مراحل حل مسئله
1- تشخيص اينكه مسئله اي وجود دارد
اولين مرحله در فرآيند حل مسئله اينست كه تشخيص دهيم مسئله اي وجود دارد. ممكن است هنگامي كه دانش اموز با موقعيتي غير مترقبه برخورد مي كند و هيچ پاسخ آماده اي براي آن ندارد، گفته شود كه مسئله وجود دارد. فقدان پاسخ باعث ايجاد ناراحتي يا بي تعادلي مي شود كه دانش آموز را براي يافتن راه حل برخواهد انگيخت.
بسياري از كودكان دچار ناتواني يادگيري فاقد آگاهي نسبت به وجود مسئله در زندگي روزانه شان هستند و در تشخيص تهديد ناشي از مشكلات بالقوه شكست مي خورند. اين دانش آموزان معمولاً هنگاميكه كشف مي كنند در واقع مسئله اي دارند، متعجب شوند و هنگاميكه دانش آموز از وجود مشكل آگاه مي شود، اغلب براي انجام هر كاري خيلي دير است.

 

دانلود تحقیق ضعف در تفكر/ حل مساله (اختلال در رياضيات)

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق مساله قضا و قدر | 20370 alis

تحقیق, مساله, قضا, و, قدر

مساله قضا و قدر
درآمد
مساله قضا و قدر يكى از مباحث بسيار مهم كلامى است . اين مساله با آنچه كه امروزه به ((سرنوشت)) معروف است , ارتباط نزديكى دارد و نه تنها ذهن فيلسوفان و متكلمان را به خود مشغول داشته, بلكه يكى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است. از اين رو, بحث سرنوشت, از ديرزمان, جايگاه خاصى در ادبيات ملل گوناگون داشته و دستمايه شاعران و داستان سرايان و … براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبيعى است كه متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسير مى كنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتميت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال, همان گونه كه اشاره خواهيم كرد, در تفسير اين اصل مهم اعتقادى بين طوايف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.

معناى قضا و قدر
واژه ((قدر)) به معناى حد و اندازه و مقدار شى است براى واژه ((قضا)) نيز معانى گوناگونى گفته شده است, كه در اين ميان مى توان به حكم , قطعيت و فيصله دادن اشاره كرد.
اين دو واژه و برخى مشتقات آن, در آيات و روايات متعددى به كار رفته است كه در ادامه , پاره اى از آنها را نقل خواهيم كرد.

اقسام قضا و قدر
براى روشن شدن فضاى بحث, مى توان قضا و قدر را به دو دسته تقسيم كرد: قضا و قدر علمى; و قضا و قدر عينى .
همچنين در يك تقسيم بندى ديگر, قضا و قدر در دو دسته فردى و عمومى جاى مى گيرند.
ما بحث را با ((قضا و قدر علمى)) پى مى گيريم و سپس به اقسام ديگر مى پردازيم.

قضا و قدر علمى
مقصود از قدر يا تقدير علمى آن است كه خداوند پيش از آفرينش هر شيئى به خصوصيات و حدود و اوصاف آن, علم دارد. اين خصوصيات در مجردات, به ويژگيهاى ذاتى و ماهوى آنها مربوط مى شود و در موجودات مادى, علاوه بر ويژگيهاى ذاتى, شامل مختصات زمانى, مكانى, ابعاد, مقادير و… مى گردد. بنابراين, خدا از ازل مى داند كه هر يك از مخلوقات او داراى چه ويژگيها و اوصافى اند.
مقصود از قضاى علمى نيز آن است كه خداوند از ضرورت وجود اشيا 1 در ظرف تحفق علل آنها آگاه است; يعنى, خدا از ازل مى داند كه هر يك از اشيا در شرايط خاصى و تحت تاثير اسباب و علل خاصى موجود مى شوند.
بنابراين, مى توان گفت كه علم پيشين خداوند به خصوصيات اشيا و ضرورت وجود آنها, همان قدر و قضاى علمى است .
با توجه به تفسيرى كه از قضا و قدر علمى ارائه گرديد, معلوم مى شود كه قضا و قدر (به اين معنا) به علم الهى باز مى گردند و از شاخه هاى صفت ((علم)) به شمار مىآيند. بر اين اساس, خداوند مى داند كه هر شيئى, با چه خصوصيات و اوصافى و در چه شرايطى پا به عرصه وجود مى گذارد و چگونه به هستى خويش ادامه مى دهد و اين همان حقيقتى است كه گاه از آن به

 

دانلود تحقیق مساله قضا و قدر

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق مساله ی حجاب | 20430 alis

تحقیق, مساله, ی, حجاب

گل پاك
يكي بامدادان فصل بهار
جواني به باغ فتادش گزار
به شاخي گلي ديد خوش رنگ وبو
كه از جان ودل گشت مشتاق او
گلويش بنشرد وكردش جدا
زگيلهاي ديگر به وجوروجفا
چوآن گل جدا شد زشاخ درخت
بيفتاد در دست آن تيره بخت
بكرد از طريق تحسّر نگاه
به ياران واز دل بر آوردآه
بگفتا كه اي خواهران عزيز
براي شما هست اين روز نيز
گذاريد آرايش خود كنار
بگيريد در زير برگي قرار
نماييد خود را از اين دم نهان
كه مانيد ايمن زغار تگران

فهرست

عنوان شماره صفحه

مقدمه 3
تاريخچه حجاب 3
علت پيدا شدن حجاب 5
بالا بردن ارزش 5
فلسفه پوشش در اسلام 6
آرامش رواني 8
استحكام پيوند خانوادگي 8
استواري اجتماع 9
ارزش و احترام زن 9
ايرادها و اشكالها 10
حجاب اسلامي در قرآن 12
كيفيت پوشش 13
حدود پوشش 14
شركت زن در مجامع 15
توصيه هاي اخلاقي 16
نه حبس و نه اختلاط 16
فتواها 17
مسأله شنيدن صداي زن و دست دادن با زن 17
منابع 18

به نام خدا

مقدمه
لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يكي از مسائل مهم اسلامي است. در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است. علي هذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد كرد.
در اينجا مباحثي مثل علل پوشش، فلسفه پوشش از نظر اسلام، ايرادها و اشكالها و حدود پوشش اسلامي مطرح مي گردد.

تاريخچه حجاب
در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است.
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 «تاريخ تمدن» راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي نويسد:
«اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت، چنانكه مثلاً بي آنكه چيزي بر سرداشت به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام نخ مي رشت, يا با هر سنخي از مردان دردودل مي كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلم مي نمود همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»
همچنين در جلد اول «تاريخ تمدن» آمده, پس از داريوش گوشه نشيني زنان در زمان حيض كه برايشان واجب بود, رفته رفته امتداد پيدا كرد و زنان طبقات بالاي اجتماع جرأت آنرا نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند. آيا علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز, مقررات خشني است كه درباره زن حائض اجرا مي شود؟!
همه مي دانيم كه در اسلام چنين مقرراتي هرگز وجود نداشته است و ندارد. زن حائض در اسلام ف

 

دانلود تحقیق مساله ی حجاب

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق مقدماتي درباره مساله امامت | 20476 alis

تحقیق, مقدماتي, درباره, مساله, امامت

مقدماتي درباره مساله امامت

نويسنده: شهيد مرتضي مطهري
بحث ما درباره امامت است.مى‏دانيم كه در ميان ما شيعيان مساله امامت اهميت فوق‏العاده‏اى دارد و در ميان ساير فرق اسلامى آن قدر براى اين مساله اهميت قائل نيستند.سر مطلب اين است كه مفهوم امامت در نزد شيعه با مفهوم امامت در نزد ساير فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشتركى در كار هست ولى يك جهات اختصاصى هم در معتقدات شيعه در باب امامت هست كه به همين جهت مساله امامت اهميت فوق‏العاده‏اى پيدا مى‏كند.مثلا ما شيعيان وقتى كه مى‏خواهيم اصول دين را بر طبق مذهب شيعه بيان كنيم مى‏گوييم اصول دين توحيد است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دين مى‏شماريم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منكر امامت به يك معنا نيستند، امامت را به شكل ديگرى قائل‏اند ولى به آن شكلى كه قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دين نيست بلكه جزء فروع دين است.
بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داريم، آنها قائل به نوعى امامت‏اند و ما قائل به نوعى ديگر.چطور شده است كه شيعه امامت را جزء اصول دين مى‏شمارد ولى اهل تسنن از فروع دين مى‏شمارند؟علتش همان است كه عرض كردم: مفهوم امامت در شيعه با آنچه كه در اهل تسنن هست، متفاوت است.
امامت، استمرار نبوّت و همچون پيامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصريح خداوندى تحقق نمى پذيرد و مردم در تعيين امام معصوم نقشى ندارند. امامت يكى از اصول بنيادى دين است و ايمان راستين جز با باور داشتن به بايستگى آن شكل نمى گيرد.
امام كسى است كه خداوند متعال او را ، پس از پيامبر به عنوان هدايتگر بشر برگزيده و بايد از هر گناه و ناراستى پاك و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غيب آگاه باشد. امام نمونه كامل انسان و داراى برترين درجه كمال و فضيلت است و از آن جا كه به يارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدايى دارد، بر همه مردم پيروى از وى لازم و بايسته است.

معنى امام
كلمه «امام‏» يعنى پيشوا، كلمه «پيشوا» در فارسى، درست ترجمه تحت اللفظى كلمه «امام‏» است در عربى.خود كلمه «امام‏» يا «پيشوا» مفهوم مقدسى ندارد.پيشوا يعنى كسى كه پيشرو است، عده‏اى تابع و پيرو او هستند اعم از آنكه آن پيشوا عادل و راه يافته و درست رو باشد يا باطل و گمراه باشد.قرآن هم كلمه امام را در هر دو مورد اطلاق كرده است.در يك جا مى‏فرمايد: «و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا» (1) ما آنها را پيشوايان هادى به امر خودمان قرار داديم.در جاى ديگر مى‏گويد: «ائمة يدعون الى النار» (2) پيشوايانى كه مردم را به سوى آتش مى‏خوانند.يا مثلا درباره فرعون كلمه‏اى نظير كلمه امام را اطلاق كرده است: «يقدم قومه يوم القيامة‏» (3) كه روز قيامت هم پيشاپيش قومش حركت مى‏كند.پس كلمه امام يعنى پيشوا.ما به پيشواى باطل فعلا كارى نداريم، مفهوم پيشوا را عرض مى‏كنيم.
پيشوايى در چند مورد است كه در بعضى از موارد، اهل تسنن هم قائل به پيشوايى و امامت هستند ولى در كيفيت و شخصش با ما اختلاف دارند.اما در بعضى از مفاهيم امامت، اصلا آنها منكر چنين امامتى هستند نه اينكه قائل به آن هستند و در فردش با ما اختلاف دارند.امامتى كه مورد قبول آنها هم هست ولى در كيفيت و شكل و فردش با ما اختلاف دارند، امامت به معنى زعامت اجتماع است كه به همين تعبير و نظير همين تعبير از قديم در كتب متكلمين آمده است.خواجه نصير الدين طوسى در تجريد امامت را اين طور تعريف مى‏كند: «رياسة عامة‏» يعنى رياست عمومى.[در اينجا ذكر يك مطلب لازم به نظر مى‏رسد: ]
مشروعيت حكومت امام معصوم (ع)
در نظر شهيد مطهري مدل مطلوب حكومت از نظر شيعه، امامت است، اما امامت داراي مفهوم، گستره و ابعاد چند گانه‌اي است كه زعامت سياسي و حكومت يكي از وجوه آن است. امامت در نزد مطهري تالي تلو نبوت است.(مطهري ،1374،ج4،ص841) ايشان براي پيامبر سه شأن قائل است كه هر سه را خداوند به او عطاء كرده است. شأن اول، شأن ابلاغ وحي و پيامبري است.(مطهري،1374،ج4،ص843) در اين زمينه پيامبر هيچ اختياري ندارد، بلكه پيغمبر بايد بي كم و كاست دستور و پيام الهي را ابلاغ كند، شأن دوم قضاوت است. (مطهري ،1374،ج4،ص843) اين شأن پيامبر ناشي از اهميت عدل در اسلام است، زيرا قضاوت حكم به عدل است. شأن سوم پيامبر، شأن رياست عام است. پيامبر براساس اين شأن رئيس و رهبر اجتماع مسلمين است. (مطهري، 1374،ج4،ص843) مطهري معتقد است كه هر سه شان را خداوند به پيامبر اعطا كرده است و حكومت هم به عنوان يكي از اين شئون الهي برعهده پيامبر بوده است. به نظر شهيد مطهري در هيچ يك از شئون، مردم دخالتي ندارند و درامر حكومت نيز پيامبر به خواست مردم مديريت اجتماعي جامعة اسلامي را برعهده نگرفت. پيامبر اكرم (ص) به حكم نبوت، مقام زعامت سياسي را هم داراست، و اين مسأله را نمي‌توان به شورا و يا رأي مردم سپرد. (مطهري،1374،ج4،ص865) اگر پيامبر در زمينة ابلاغ وحي هيچ اختياري نداشت، اما در حوزة زعامت سياسي داراي اختيار است. در شأن سوم پيغمبر به موجب اين كه رهبر اجتماع است، اگر فرماني بدهد غير از فرماني است كه طي آن وحي خدا را ابلاغ مي‌كند. خدا به او اختيار چنين رهبري را داده و اين حق را به او واگذار كرده است. لذا پيامبر در احكام حكومتي با اصحاب خود مشورت مي‌كند. (مطهري ،1374،ج4،ص844) شهيد مطهري امامت را تالي تلو نبوت مي‌داند و معتقد است كه هر سه شأن پيامبر ـ يعني تبيين دين (منهاي دريافت وحي) قضاوت و حكومت ـ به امامان منتقل مي‌شود.

شؤون رسول اكرم
پيغمبر اكرم به واسطه آن خصوصيتى كه در دين اسلام بود، در زمان خودشان به
حكم قرآن و به حكم سيره خودشان داراى شؤون متعددى بودند، يعنى در آن واحد چند كار داشتند و چند پست را اداره مى‏كردند، اولين پستى كه پيغمبر اكرم از طرف خدا داشت و عملا هم متصدى آن پست بود، همين بود كه پيغامبر بود يعنى احكام و دستورات الهى را بيان مى‏كرد.آيه قرآن مى‏گويد: «ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا» (1) آنچه پيغمبر برايتان آورده بگيريد و آنچه نهى كرده[رها كنيد]، يعنى آنچه پيغمبر از احكام و دستورها مى‏گويد، از جانب خدا مى‏گويد. پيغمبر از اين نظر فقط بيان كننده آن چيزى است كه به او وحى شده.منصب ديگرى كه پيغمبر اكرم متصدى آن بود، منصب قضاست، او قاضى ميان مسلمين بود، چون قضا هم از نظر اسلام يك امر گتره‏اى نيست كه هر دو نفرى اختلاف پيدا كردند، يك نفر مى‏تواند قاضى باشد.قضاوت از نظر اسلام يك شان الهى است، زيرا حكم به عدل است و قاضى آن كسى است كه در مخاصمات و اختلافات مى‏خواهد به عدل حكم كند.اين منصب هم به نص قرآن كه مى‏گويد: «فلا و ربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» (2) به پيغمبر تفويض شده و رسول اكرم از جانب خدا حق داشت كه در اختلافات ميان مردم قضاوت كند.اين نيز يك منصب الهى است نه يك منصب عادى.عملا هم پيغمبر قاضى بود.منصب سومى كه پيغمبر اكرم رسما داشت و هم به او تفويض شده بود به نص قرآن و هم عملا عهده‏دار آن بود، همين رياست عامه است.او رئيس و رهبر اجتماع مسلمين بود و به تعبير ديگر سائس مسلمين بود، مدير اجتماع مسلمين بود.گفته‏اند آيه: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم‏» (3) ناظر به اين جهت است كه او رئيس و رهبر اجتماع شماست، هر فرمانى كه به شما مى‏دهد بپذيريد.
قهرا اينكه مى‏گوييم سه شان، به اصطلاح تشريفات نيست بلكه اساسا آنچه از پيغمبر رسيده سه گونه است.يك سخن پيغمبر فقط وحى الهى است.در اينجا پيغمبر هيچ اختيارى از خود ندارد، دستورى از جانب خدا رسيده، پيغمبر فقط واسطه ابلاغ است.
است، مثل آنجا كه دستورات دينى را مى‏گويد: نماز چنين بخوانيد، روزه چنان بگيريد و…آنجا كه ميان مردم قضاوت مى‏كند، ديگر قضاوتش نمى‏تواند وحى باشد.
دو نفر اختلاف مى‏كنند، پيغمبر طبق موازين اسلامى بين آنها حكومت مى‏كند و مى‏گويد حق با اين است‏يا با آن.اينجا ديگر اينطور نيست كه جبرئيل به پيغمبر وحى مى‏كند كه در اينجا بگو حق با اين هست‏يا نيست.حالا اگر يك مورد استثنائى باشد مطلب ديگرى است ولى به طور كلى قضاوتهاى پيغمبر بر اساس ظاهر است همان طورى كه ديگران قضاوت مى‏كنند، منتها در سطح خيلى بهتر و بالاتر.خودش هم فرمود من مامورم كه به ظاهر حكم كنم، يعنى مدعى و منكرى پيدا مى‏شوند و مثلا مدعى دو تا شاهد عادل دارد، پيغمبر بر اساس همين مدرك حكم مى‏كند.اين حكمى است كه پيغمبر كرده[نه اينكه به او وحى شده باشد].
در شان سوم هم پيغمبر به موجب اينكه سائس و رهبر اجتماع است، اگر فرمانى بدهد غير از فرمانى است كه طى آن وحى خدا را ابلاغ مى‏كند.خدا به او اختيار چنين رهبرى را داده و اين حق را به او واگذار كرده است.او هم به حكم اينكه رهبر است كار مى‏كند و لهذا احيانا مشورت مى‏نمايد.ما مى‏بينيم در جنگهاى احد، بدر و در خيلى جاهاى ديگر پيغمبر اكرم با اصحابش مشورت كرد.در حكم خدا نمى‏شود مشورت كرد.آيا هيچ گاه پيغمبر با اصحابش مشورت كرد كه نماز مغرب را اينطور بخوانيم يا آنطور؟بلكه مسائلى پيش مى‏آمد كه وقتى درباره آنها با او سخن مى‏گفتند، مى‏فرمود اين مسائل به من مربوط نيست، «من جانب الله‏» چنين است و غير از اين هم نمى‏تواند باشد.ولى در اين گونه مسائل[يعنى در غير حكم خدا] احيانا پيغمبر مشورت مى‏كند و از ديگران نظر مى‏خواهد.پس اگر در موردى پيغمبر اكرم فرمان داد چنين بكنيد، اين به حكم اختيارى است كه خدا به او داده است.اگر هم در يك مورد بالخصوص وحيى شده باشد، يك امر استثنائى است و جنبه استثنائى دارد نه اينكه در تمام كارها و جزئياتى كه پيغمبر به عنوان رئيس اجتماع در اداره اجتماع انجام مى‏داد، به او وحى مى‏شد كه در اينجا چنين كن و در آنجا چنان، و در اين گونه مسائل هم پيغمبر فقط پيام‏رسان باشد.پس پيغمبر اكرم مسلما داراى اين شؤون متعدد بوده است در آن واحد.
امامت به معنى رهبرى اجتماع
مساله‏امامت به معنى اولى كه عرض كردم، همين رياست عامه است، يعنى‏پيغمبر كه از دنيا مى‏رود، يكى از شؤون او كه بلا تكليف مى‏ماند رهبرى اجتماع است.
اجتماع زعيم مى‏خواهد و هيچ كس در اين‏جهت ترديد ندارد.زعيم اجتماع بعد از پيغمبر كيست؟اين است مساله‏اى كه اصل آن را، هم شيعه قبول دارد و هم سنى، هم شيعه قبول‏دارد كه اجتماع نيازمند به يك زعيم و رهبر عالى و فرمانده است و هم سنى، و در همين جاست كه مساله‏خلافت به آن شكل مطرح است.شيعه مى‏گويد پيغمبر(ص)رهبر و زعيم بعد از خودش را تعيين كرد و گفت بعد از من زمام‏امور مسلمين بايد به دست على(ع)باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقى كه دارند، اين مطلب را لااقل به شكلى كه شيعه قبول داردقبول ندارند و مى‏گويند در اين جهت پيغمبر شخص معينى را تعيين نكرد و وظيفه خود مسلمين بوده است كه رهبر رابعد از پيغمبر انتخاب كنند.پس آنها هم اصل امامت و پيشوايى را – كه مسلمين بايد پيشوا داشته باشند – قبول دارند منتها آنهامى‏گويند پيشوا به آن شكل تعيين مى‏شود و شيعه مى‏گويد خير، به آن‏شكل تعيين شد، پيشوا را خود پيغمبر اكرم به وحى الهى تعيين كرد.
اگر مساله امامت در همين حد مى‏بود(يعنى سخن‏فقط در رهبر سياسى مسلمين بعد از پيغمبر بود)انصافا ما هم كه شيعه هستيم، امامت را جزء فروع دين قرار مى‏داديم نه اصول دين،مى‏گفتيم اين يك مساله فرعى است مثل نماز.اما شيعه كه قائل به امامت است، تنها به اين حد اكتفا نمى‏كند كه على(ع)يكى‏از اصحاب پيغمبر، ابو بكر و عمر و عثمان و صدها نفر ديگر حتى سلمان و ابى ذر هم يكى از اصحاب پيغمبر بودند و على(ع)ازآنها برتر بوده، افضل و اعلم و اتقى و اليق از آنها بوده و پيغمبر هم او را معين كرده بود.نه، شيعه در اين حد واقف‏نيست، دو مساله ديگر مى‏گويد كه اصلا اهل تسنن به اين دو مساله در مورد احدى قائل نيستند، نه اينكه قائل هستند و ازعلى(ع)نفى مى‏كنند. مساله امامت به معنى مرجعيت دينى است.

امامت به معنى مرجعيت دينى
گفتيم كه پيغمبر مبلغ وحى بود.مردم وقتى‏مى‏خواستند از متن اسلام بپرسند، از پيغمبر مى‏پرسيدند.آنچه را كه در قرآن نبود از پيغمبر سؤال مى‏كردند.مساله اين است كه‏آيا هر چه اسلام مى‏خواسته از احكام و دستورات و معارف بيان كند، همان است كه در قرآن آمده و خود پيغمبر هم به عموم مردم‏گفته است، يا نه، آنچه پيغمبر براى عموم مردم گفت قهرا زمان اجازه نمى‏داد كه تمام دستورات اسلام باشد، على(ع) وصى پيغمبربود و پيامبر تمام كما كيف اسلام و لا اقل كليات اسلام را(آنچه را كه هست و بايد گفته بشود)به على(ع)گفت و او را به عنوان‏يك عالم فوق العاده تعليم يافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خويش و كسى كه حتى مثل خودش در گفته‏اش خطاو اشتباه نمى‏كند و ناگفته‏اى از جانب خدا نيست الا اينكه او مى‏داند، معرفى كرد و گفت ايها الناس!بعد از من در مسائل‏دينى هر چه مى‏خواهيد سؤال كنيد، از وصى من و اوصياى من بپرسيد؟ در واقع در اينجا امامت، نوعى كارشناسى‏اسلام مى‏شود اما يك كارشناسى خيلى بالاتر از حد يك مجتهد، كارشناسى من جانب الله، [و ائمه]يعنى افرادى كه اسلام شناس‏هستند، البته نه اسلام شناسانى كه از روى عقل و فكر خودشان اسلام را شناخته باشند – كه قهرا جايز الخطا باشند – بلكه‏افرادى كه از يك طريق رمزى و غيبى – كه بر ما مجهول است – علوم اسلام را از پيغمبر گرفته‏اند، از پيغمبر(ص)رسيده به‏على(ع)و از على(ع)رسيده به امامان بعد و در تمام ادوار ائمه، علم اسلام يك علم معصوم‏غير مخطئ كه هيچ خطا نمى‏كند، از هر امامى به امامان بعد رسيده است.
اهل تسنن براى هيچ كس چنين مقامى قائل نيستند.پس آنها در اين‏گونه امامت، اصلا قائل به وجود امام نيستند، قائل به امامت نيستند نه اينكه قائل به امامت هستند ومى‏گويند على(ع)امام نيست و ابوبكر چنين است.براى ابوبكر و عمر و عثمان و به طور

 

دانلود تحقیق مقدماتي درباره مساله امامت

دریــــافت فایـــل

دریافت تحقیق بررسی سبکهای حل مساله و شیوه های مقابل افراد وابسته به مواد مخدر و مقایسه آن باافراد غیر معتاد | 22129 alis

تحقیق, بررسی, سبکهای, حل, مساله, و, شیوه, های, مقابل, افراد, وابسته, به, مواد, مخدر, و, مقایسه, آن, باافراد, غیر, معتاد

فهرست مطالب
فصل اول: کلیات 2
مقدمه 3
اهمیت و ضرورت تحقیق 5
هدفهای پژوهش 6
سوالات پژوهش 6
تعریف اصطلاحات و مفاهیم کلیدی 9
حل مساله 9
فشار روانی 9
افیون یا مواد مخدر 10
متغیرهای تحقیق 14
وابستگی به مواد مخدر 14
سبکهای حل مساله 15
مقابله 15
فصل دوم: بررسی مطالعات پیشین 16
1- چشم انداز تاریخی سود مصرف مواد 17
2-جنبه های اجتماعی اعتیاد 17
3- میزان شیوع 18
4- دیدگاهای مربوطه به سوء مصرف مواد 19
5- دیدگاه زیست شناختی و پژوهشی 19
6- دیدگاه اجتماعی 20
7- دیدگاه روان تحلیلی 21
8-دیدگاههای یادگیری و شناختی رفتاری 21
9- استرس یا فشار روانی 22
10- تحول تاریخی تعریف فشار روانی 23
11- تعریف استرس 27
12- از استرس تا مقابله 28
13- تاریخچه مقابله 30
14- تعریف مقابله 31
15- حل مساله 33
16- تعریف حل مساله و کاربرد های آن 34
17- پیشینه پژوهشهای انجام یافته 36
18- استنتاج کلی از پژوهشهای انجام یافته. 39
فصل سوم: 41
1- روش پژوهش 42
2- جامعه آماری، روش نمونه گیری و حجم نمونه 42
4- مقايسه شیوه حل مساله 45
5- روشهای آماری 46
6- شیوه اجرای پژوهش 47
فصل چهارم: نتایج 48
1-تحلیل تی تست نمرات آزمودنی ها 58
2- همبستگی بین متغیرها 62
فصل پنجم: بحث، نتیجه گیری وپیشنهادها 66
1- نتیجه گیری و بحث 67
2- نتیجه گیری کلی و پیشنهادهایی برگرفته از یافته های پژوهش 70
3- محدودیت های پژوهش 74
4- پیشنهاداتی برای انجام پژوهشهای دیگر 75
ضمائم 76
مقايسه شيوه حل مساله 77
پرسشنامه راه هاي مقابله 80
منابع فارسی 88
منابع انگلیسی 91
فهرست جداول
فصل چهارم
جدول1-4 ویژگیهای جمعیت شناختی کرده معتادین و گروههای عادی 49
جدول 2-4 ضریب آلفای زیر مقیاسهای پرسشنامه شیوه های مقابله لازاروس و فولکمن 1985) 50
جدول 3-4 میانگین همبستگی های مقیاسهای مقابله ای 51
جدول 4-4 آماده های مواد پرسشنامه راههای مقابله ای (آقا یوسفی 1378) 52
جدول 5-4 ضریب آلفای کرونباخ و میانگین همبستگی درونی، آيتم ها برای زیر مقیاسهای پرسشنامه راههای مقابله در مصالحه حاضر 56
جدول 6-4 ضرایب آلفای کرونباخ و میانگین همبستگی درونی آیتم ها برای زیر مقیاسهای شیوه حل مساله (محمدی 1377)) 57
جدول 7-4 ضرایب آلفای کرونباخ، میانگین همبستگی درونی، آیتم ها برای زیر مقیاسهای شیوه حل مساله در مطالعه حاضر. 57
فصل پنجم
جدول 1-4 مقایسه میانگین نمرات، انحراف معیار و نمرات T گروه معتاد و گروه غیر معتاد 59
جدول2-4 مقایسه نمرات t میانگین و انحراف معیار دو گروه معتاد و غیر معتاد. 62
جدول 3-45 ضرایب همبستگی پیرسون بین عوامل شیوه حل مساله و مقیاسهای شیوه های مقابله و ضرایب اطمینان آنها. 64

چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی سبکهای حل مساله و شیوه های مقابل افراد وابسته به مواد مخدر و مقایسه آن با افراد غیر معتاد انجام شده است. در این مطالعه 240 نفر مورد ارزیابی قرار گرفتند.
آ زمودینها شامل دو گروه افراد وابسته به مواد مخدر(120 نفر) و افراد عادی 120 نفر بودند. برای ارزیابی سبکهای حل مساله مقیاس حل مساله کمیدی و لانگ(1996) و برای ارزیابی شیوه های مقابله پرسشنامه شیوه های مقابله لازاروس و فولکن(1998) مواد استفاده قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و روش آماری آزمون t و ضریب همبستگی استفاده شده است یافته های پژوهش نشان می دهد که بین افراد معتاد و عادی تفاوتهای معناداری در شیوه حل مساله و شیو ه های مقابله وجود دارد افراد معتاد در شیوه های مقابله ای خود از خویشتن داری، باز برآورد مثبت، جستجوی حمایت اجتماعی، حل مدبوانه مساله و مسئولیت پذیی کمتر استفاده می کنند مقابله آنها بیشتر به صورت شیوه های دوری جویی، اجتناب- گریز و رویارویی می باشد. افراد وابسته به مواد مخدر بیشتر از سبکهای حل مساله و تقریب کمتر سود می برند با توجه به الگوی مقابله ای و سبک مساله معتادن که برای رویارویی با مسایل ریز و درشت زندگی طبیعی و روشهای ناکار آمد ضعیفی می باشد به نظر می رسد که این الگوها زمینه گرایش به اعتیاد، مشکلات اجتماعی و روانشناختی فرد را افزایش داده و در رباطلی را به وجو د می آورند.

 

دانلود تحقیق بررسی سبکهای حل مساله و شیوه های مقابل افراد وابسته به مواد مخدر و مقایسه آن باافراد غیر معتاد

دریــــافت فایـــل

دریافت پاورپوینت نگاهی به مساله آلودگی هوا اثرات آن بر روی گیاهان | 28197 alis

پاورپوینت, نگاهی, به ,مساله, آلودگی, هوا ,اثرات, آن, بر, روی ,گیاهان,

نوع فایل: power point

قابل ویرایش 27 اسلاید

قسمتی از اسلایدها:

مقدمه : هوا لازمة حیات است و نیاز به آن بیش از آب و غذاست، در اهمیت هوا همین بس كه آدمی می تواند بدون غذا چند روز یا چند هفته زندگی كند ولی بدون هوا چند دقیقه بیشتر نمی تواند زنده بماند. كره زمین بوسیله قشری از هوا كه جوّ نامیده می شود احاطه گردیده، وجود این قشراز هوا برای انسان، حیوان و گیاه شرط لازم زندگی است.هوای اطراف زمین علاوه بر اینكه به منزله پوششی است كه از سرد و گرم شدن بیش از اندازه و سریع زمین جلوگیری می كند، موجودات زنده زمین را از اشعة مستقیم سوزان خورشید، اشعة كشندة فرابنفش، اشعه ایكس و اشعة كیهانی محافظت می كند. تركیبات اصلی هوا شامل گاز های ازت، اكسیژن، آرگون، آنیدریك كربنیك (دی اكسید كربن) می باشد كه مجمو عاً 99/99 درصد هوارا تشكیل می دهند.

فهرست مطالب و اسلایدها:

مقدمه

تعریف آلودگی هوا

مواد آلوده كنندة هوا

منشاء مواد آلوده كنندة هوا

انسان و آلودگی هوا

نحوة تأثیر آلوده كننده های هوا بر گیاهان

تركیبات آلوده كنندة هوا كه روی گیاهان اثر منفی دارند

خصوصیات گاز اوزون

نحوة خسارت اوزون به گیاهان

 

دانلود پاورپوینت نگاهی به مساله آلودگی هوا اثرات آن بر روی گیاهان

دریــــافت فایـــل

بررسی و دانلود تحقیق تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ( ایران )

بررسی و دانلود تحقیق تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ( ایران ) دارای نکات کلیدی تحقیق, تاثیر, یک, مساله, فلسفی, بر, معماری, (, ایران, )

تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری

تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ایران
در بررسي تأثير فلسفه بر معماري، نگرش هاي متفاوتي وجود دارد، بعضي از آنها به معماري به عنوان يك بخش خاص كه الزماً با فلسفه اي خاص در هم تنيده است، نگاه مي كنند، در اين نگرش معماري به عنوان نمود و تجلي يك فلسفه خاص، ظهور پيدا مي كند و بیشتر به عنوان ‘ فلسفه معماري ‘ شناخته مي شود. اما اين مقاله، چنين نگرشي را درست و به حق نمي داند، معماري هيچ گونه فلسفه خاص- تأكيد مي كنم فلسفه خاص – و جدا از خود فلسفه ندارد. به عبارت ديگر، ‘ فلسفه معماری وجود ندارد’. اما اين بيان مانع از آن نمي شود كه فلسفه با معماري هماهنگ نباشد. در اينجا، تأثير اين دو بر يكديگر به صورت ساختاري است. تأثير ساختاري به معناي هماهنگي كلي تمام معارف آدمي با يكديگر است. به گونه اي كه هر كدام از معارف آدمي، مي تواند در معرفت ديگر او موثر باشد، هر چند كه اين تأثير و چگونگي آن، به صورت نا خود آگاه باشد .معمول است که در نگاه ساختاری، محقق به دنبال یک بسته پیش فرض ها یا زیر ساختار است تا بتوانند بنای معرفت را بر خاک آن زیر ساختار بنا کند.حال این مقاله سعی دارد تا رابطه ی یکی از ارکان اصلی فلسفه را با معماری نشان دهد.این رکن اصلی، نوع نگاه به ابژه، به عنوان موضوع شناخت در هر فلسفه ای است.
يكي از مباحث اصلي فلسفه مسلمانان، چگونگي رابطه بين فاعل شناسا ( سوژه ) با شي مورد شناسايي- ابژه – مي باشد. در فلسفه مسلمانان رابطه سوژه با ابژه، در ذيل بحث هستي شناسي قرار مي گيرد نه معرفت شناسي، و همينجا است كه پل ارتباط بين سوژه و ابژه، به پلی ميان ‘ دو هستي ‘ تبديل مي شود، وجود ذهني و وجود عيني. سوژه، در وجود ذهني متبلور مي شود و ابژه در وجود عيني، و همينجاست كه فهم رابطه سوژه و ابژه ، در اين مقال ، مهم نشخيص داده شده است زيرا كه معماری چيزي نيست جز وجود عيني -خود اثر- يك موجود ذهني- نقشه ذهني بنا-
گفتیم که رابطه بین فاعل شناسا با شی مورد شناخت در فلسفه مسلمانان در ذیل بحث هستی شناسی قرار می گیرد بنا براین با ابژه و سوژه فلاسفه غرب تفاوت بنیادی دارد زیرا ابژه و سوژه در فلسفه غرب در دایره هستی شناسی قرار دارد.بنابراین تعبیر سوژه برای وجود ذهنی و ابژه برای وجود عینی با مسامحه است و فقط برای فهم بهتر مساله است.به نوعی تطبیق سهل وار این دو مساله است و الا مساله وجود ذهنی و وجود عینی خاص فلاسفه مسلمان است و مساله سوژه و ابژه خاص فلاسفه مدرن غرب است.
مسلمانان در ابتدا ، وجود ذهني يك پديده را، قرينه و يكسان با وجود عيني آن دانستند، اما پس از چندي اشكالي در اين قاعده عنوان شده كه باعث و باني بركات فلسفي بسيار گشت. حكماي مسلمانان، به تبع ارسطو، متفق القول، علم را از مقولات ‘ كيف نفساني ‘ مي دانستند، اما همانطور كه ذكر شد، وجود ذهني يك پديده، قرينه و يكسان با وجود عيني آن بود، يعني اگر پديده اي در وجود عيني اش ‘ جوهر’ باشد، آنگاه در وجود ذهني اش هم ‘ جوهر’ مي باشد و به خاطر اينكه از مقوله ‘ علم ‘ است باید ‘ كيف نفساني ‘ باشد. به گونه اي يك پديده هم بايد ‘ جوهر ‘ باشد و هم ‘ عرض ‘. حكماي مسلمان براي حل اين معضل فلسفي به تكاپو افتادند. ‘ فاضل قوشچي ‘ رابطه بين عالم و معلوم را به گويي درخشان در وسط ظرفي بلورين تشبيه كرد. گوي درخشان ‘ معلوم ‘ است و انعكاس آن به ديواره بلورين، ‘علم’ عالم را تشكيل مي دهد. در اينجا گوي بلورين، از مقوله پديده بيروني است و انعكاس آن از مقوله كيف نفساني [1].’ سيد سند’ از حكماي اشراقي، از انقلاب در ماهيت پديده ها، سخن گفت، پديده در وجود عيني اش، مي تواند جوهر يا عرض باشد اما هنگامي كه به ذهن آمد، ديگر به عرض ‘ كيفيت ‘ تغيير مقوله مي دهد. ‘محقق دوانی’ انگشت انكار را بر روي كيف نفساني بودن، علم قرار داد و آن را از همان مقوله پديده بيروني دانست. اما ملاصدرا پس از همه اين نزاع هاي عقلي حرف ديگري را پيش كشيد.البته ما الان می دانیم که این حرف ملاصدرا تازگی ندارد و قبل از آن بو علی اشاره جالبی به آن کرده است و حتی میرداماد تعبیر و تقریر دقیقی از آن داشته است و حتی عبارات و اصطلاحات او به عینه توسط ملاصدرا تکرار شده است ولی به هر حال شهرت حل این مساله با صدرا ست.’آری بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.’ طبق این نظر، معلوم به حمل اولي، همان مقوله پديده بيروني است و به حمل شايع، همان كيف نفساني است. به زبان ساده، ذات معلوم و ماهيت آن، همان ماهيت پديده بيروني است ولي همان معلوم، به سبب وجود ذهنی اش جزئي از مصاديق كيف نفساني است. این پاسخ فصل الخطاب فلسفه مسلمانان قرار گرفت. طبق اين نظريه سوژه يا فاعل شناسا، مي تواند به ابژه، بدون هيچ دخل و تصرفي، وجود ذهني دهد و آنرا به تمامي بشناسد بدون آنكه ماهيت آن تغيير يابد. فاعل شناساي ما در اينجا توانايي دخل و تصرف يا قلب ماهيت ابژه را ندارد، ابژه وجود عيني است كه تا مرز وجود ذهني امتداد مي يابد و در ذهن فاعل شناسا مي نشيند.
حال با اين مقدمات، به يك بناي معماري به عنوان ابژه، مي پردازيم و توضیح می دهیم این تور از رابطه بین ابژه و سوژه چه نکاتی را در معماری پس از اسلام این دیار روشن می کند:
1:تعیین بهترین زاویه دید: از آنجا كه ابژه، يك وجود ممتد سيال از عين تا ذهن است. بهترين زاويه نگرش به ابژه هم جايي است كه ابژه، اجازه حداكثر امتداد و كشش را داراست. اگر بيرون از بنا هستيم، بهترين جا، روبرو آن است. جايي كه بنا پس از گذشتن از حوض يا ديواره ای از درخت و سبزه به ديدگان ما مي نشيند مانند حمام فين كاشان. اما بهترين مثال براي اين مدعا، چهل ستون اصفهان است در اينجا بيست ستون در آب انعكاس يافته و پس از گذشتن از اين فضاي بي تعين به ديدگان ما مي رسد، گويي وجود ممتدي از عينيت به ذهنيت ما پل زده است.و اگر درون بنا هستیم بهترین مکان برای رویت بنا همان مرکز بنا ست.جایی که تمامی نقاط بنا گویی با خطوط ممتدی به دیدگان ما می رسد.مسجد شیخ لطف ا… اصفهان بهترین مثال این امر است کافی است تا در مرکز این بنا بایستید تا حس کنید که تمامی این شاهکار معماری با تمام ابهتش به ذهن شما می آید و یا بر عکس با تمامی ابهتش از ذهن شما دور می شود و به عینیت می رسد.
2: انعطاف پذيري و هم عرضي وجود: وجود ممتد و سيال گونه ابژه اي كه تغيير ماهيت نمي دهد، راه را براي نگرش هاي وحدت وجودي باز مي كند. در اينجا خدا همان وجود متعالي است كه رقيق مي شود و به انسان و حيوان و نامي و جمادي مي رسد. در اينجا ديگر موجودات با يكديگر اختلاف ذاتي ندارند بلكه اختلافشان در ميزان بهره مندي از نور وجود است يكي كمتر مي شود و ديگري بيشتر، به نوعي در عين اختلاف مرتبت، هم عرض اند و در عين وحدت، متكثرند. پس لاجرم معماري هم بايد اين وجود ممتد و سيال را به عرصه ظهور برساند و انعطاف پذيري و هم عرضی را به ديدگان بنشاند. بهترين مثال اين امر، استفاده بسيار از مَنْدَل و ترجيح دايره در كاشي كاريها و گنبدها و مدارس و مساجد دانست. جايي كه دايره به واسطه مثلث به مربع تبديل مي شود و بر عكس. گويي وجود است كه سيلان مي كند و به هر پديده اي، بهره اي مي بخشد.دایره ها مثلث می شوند و مثلث ها شش ضلعی و شش ضلعی های کوچک شش ضلعی های بزرگتر.وحدت در کثرت موج می خورد و کثرت در وحدت آرام می گیرد.
3: حداقلي كردن تغيير: در فلسفه مسلمانان ذات و ماهيت ابژه تغيير نمي كند و انسان به


دانلود مستقیم فایل

بررسی و دانلود تحقیق ضعف در تفكر/ حل مساله (اختلال در رياضيات)

بررسی و دانلود تحقیق ضعف در تفكر/ حل مساله (اختلال در رياضيات) دارای نکات کلیدی تحقیق, ضعف, در, تفكر,, حل, مساله, (اختلال, در, رياضيات)

ضعف در تفكر/ حل مساله
(اختلال در رياضيات)
******************
حل مسئله
دو جز اصلي تفكر تكوين مفهوم و حل مسئله مي باشد.
يك بخش مهم از رشد كردن و بزرگ كردن اين است كه ياد بگيريم چگونه با موقعيت هاي دشوار كنار بياييم. بر موانع غلبه كنيم به سئوالات گيج كننده پاسخ دهيم در راه حل هايي براي مشكلات روزمره ي زندگي پيدا كنيم. متأسفانه بسياري از دانش آموزان دچار ناتواني يادگيري اغلب
1- نمي توانند بروز موقعيت هاي مسئله اي را ببينند.
2- نمي توانند به تنهايي مشكلات را تشخيص دهند.
3- فاقد رويكردها، توانايي ذهني يا تكنيك هاي حل مسئله براي كنار آمدن با مشكلات هستند يا
4- در استفاده از راهبردهاي سازمان يافته و منظم براي حل مسئله شكست مي خورند.
بنابراين مهم است كه كودكان ناتوان از يادگيري براي ايجاد و تكامل راهبردهاي حل مسئله ياري شوند.
رويكردهاي مربوط به حل مسئله به طريق بسياري تعريف شده اند و شامل موارد زير مي باشند: رفتار آزمايش و خطا، رفتار تكانشي، رفتار انعكاسي، رفتار خلاق يا بينشي، تفكر مستقيم و منطقي و تفكر استقرايي قياسي و تفكر استنتاجي. با وجوديكه دانشمندان در توصيف حل مسئله با هم تفاوت هايي دارند، به نظر مي رسد توافق هاي كلي درباره ي پويايي هاي دروني آنها وجود داشته باشند.
البته، معمولاً هيچ راه يگانه اي براي حل مسائل وجود ندارد تقريباً 6 مرحله ي اصلي در فرآيند حل مسئله وجود دارد. هر خللي در هر يك از اين مراحل مي تواند در حل مؤثر مسئله اختلال ايجاد كند. در اين مقاله به ارائه خطوط راهنما براي ارزيابي عملكرد دانش آموز در هر مرحله از فرآيند حل مسئله و ارائه پيشنهاداتي براي ترميم مي پردازيم.
مراحل حل مسئله
1- تشخيص اينكه مسئله اي وجود دارد
اولين مرحله در فرآيند حل مسئله اينست كه تشخيص دهيم مسئله اي وجود دارد. ممكن است هنگامي كه دانش اموز با موقعيتي غير مترقبه برخورد مي كند و هيچ پاسخ آماده اي براي آن ندارد، گفته شود كه مسئله وجود دارد. فقدان پاسخ باعث ايجاد ناراحتي يا بي تعادلي مي شود كه دانش آموز را براي يافتن راه حل برخواهد انگيخت.
بسياري از كودكان دچار ناتواني يادگيري فاقد آگاهي نسبت به وجود مسئله در زندگي روزانه شان هستند و در تشخيص تهديد ناشي از مشكلات بالقوه شكست مي خورند. اين دانش آموزان معمولاً هنگاميكه كشف مي كنند در واقع مسئله اي دارند، متعجب شوند و هنگاميكه دانش آموز از وجود مشكل آگاه مي شود، اغلب براي انجام هر كاري خيلي دير است.


دانلود مستقیم فایل

بررسی و دانلود تحقیق مساله قضا و قدر

بررسی و دانلود تحقیق مساله قضا و قدر دارای نکات کلیدی تحقیق, مساله, قضا, و, قدر

مساله قضا و قدر
درآمد
مساله قضا و قدر يكى از مباحث بسيار مهم كلامى است . اين مساله با آنچه كه امروزه به ((سرنوشت)) معروف است , ارتباط نزديكى دارد و نه تنها ذهن فيلسوفان و متكلمان را به خود مشغول داشته, بلكه يكى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است. از اين رو, بحث سرنوشت, از ديرزمان, جايگاه خاصى در ادبيات ملل گوناگون داشته و دستمايه شاعران و داستان سرايان و … براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبيعى است كه متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسير مى كنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتميت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال, همان گونه كه اشاره خواهيم كرد, در تفسير اين اصل مهم اعتقادى بين طوايف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.

معناى قضا و قدر
واژه ((قدر)) به معناى حد و اندازه و مقدار شى است براى واژه ((قضا)) نيز معانى گوناگونى گفته شده است, كه در اين ميان مى توان به حكم , قطعيت و فيصله دادن اشاره كرد.
اين دو واژه و برخى مشتقات آن, در آيات و روايات متعددى به كار رفته است كه در ادامه , پاره اى از آنها را نقل خواهيم كرد.

اقسام قضا و قدر
براى روشن شدن فضاى بحث, مى توان قضا و قدر را به دو دسته تقسيم كرد: قضا و قدر علمى; و قضا و قدر عينى .
همچنين در يك تقسيم بندى ديگر, قضا و قدر در دو دسته فردى و عمومى جاى مى گيرند.
ما بحث را با ((قضا و قدر علمى)) پى مى گيريم و سپس به اقسام ديگر مى پردازيم.

قضا و قدر علمى
مقصود از قدر يا تقدير علمى آن است كه خداوند پيش از آفرينش هر شيئى به خصوصيات و حدود و اوصاف آن, علم دارد. اين خصوصيات در مجردات, به ويژگيهاى ذاتى و ماهوى آنها مربوط مى شود و در موجودات مادى, علاوه بر ويژگيهاى ذاتى, شامل مختصات زمانى, مكانى, ابعاد, مقادير و… مى گردد. بنابراين, خدا از ازل مى داند كه هر يك از مخلوقات او داراى چه ويژگيها و اوصافى اند.
مقصود از قضاى علمى نيز آن است كه خداوند از ضرورت وجود اشيا 1 در ظرف تحفق علل آنها آگاه است; يعنى, خدا از ازل مى داند كه هر يك از اشيا در شرايط خاصى و تحت تاثير اسباب و علل خاصى موجود مى شوند.
بنابراين, مى توان گفت كه علم پيشين خداوند به خصوصيات اشيا و ضرورت وجود آنها, همان قدر و قضاى علمى است .
با توجه به تفسيرى كه از قضا و قدر علمى ارائه گرديد, معلوم مى شود كه قضا و قدر (به اين معنا) به علم الهى باز مى گردند و از شاخه هاى صفت ((علم)) به شمار مىآيند. بر اين اساس, خداوند مى داند كه هر شيئى, با چه خصوصيات و اوصافى و در چه شرايطى پا به عرصه وجود مى گذارد و چگونه به هستى خويش ادامه مى دهد و اين همان حقيقتى است كه گاه از آن به


دانلود مستقیم فایل